متن درباره قهوه (جملات بسیار سنگین و عاشقانه با موضوع قهوه خوردن)

در این بخش از سایت ادبی و هنری متن‌ها قصد داریم چندین شعر و متن درباره قهوه را برای شما دوستان قرار دهیم. این متون زیبا شامل موضوعات مختلفی همچون عاشقانه، دپ، سنگین و غیره می‌شوند. امیدواریم این متون مورد توجه شما دوستان قرار بگیرد.

چندین شعر و متن درباره قهوه

عصر باشد و

دوفنجان قهوه ی تلخ

و یک من که تلخیش

را با شیرینی لبان تو

نوش جان کنم …

فرزانه طالبی پور

گاهی اوقات

زندگی صرفا بر سر قهوه است و

محبت دقیقا می تواند

در یک فنجان قهوه باشد …!

ریچارد براتیگان

و چشم های تو…

همان کافه ی دنجی است که…

قهوه هایش حرف ندارد…

سوسن درفش

یک فنجان قهوه برای خودم، و فنجانی

هم برای او ریختم.

نشستم روبروش زل زدم تو چشاش و

گفتم:

خیلی وقته که با هم خلوت نکرده بودیم،

دلم برات تنگ شده بود، البته حق باتوست،

اینم بذار جزو گرفتاری‌های من…….

مثل همیشه ساکت و آرام بود و به حرف‌‌های

من گوش می‌‌‌داد.

منم برای خالی شدنم، آنقدر از رنج و

دردهایم گفتم، که از شنیدن غصه‌هایم چهره‌اش

تاریک و کدر شد…..

راست گفته‌اند که:

آینه‌ها تحمل شنیدن رنج‌های ما را ندارند!

علی طاهری

پاسخ ها

و توجهات

و قهوه…

سرد كه باشند!

كسى دوستش

ان ندارد! جبران خلیل جبران

و من زنی بودم که چشم هایت را می شنید و فریادِ نگاهت را می دید و رگ های قرمز سفیدیِ چشمت و خال های سیاهِ قهوه ای سوخته اش را از بر بود. و تو مردی که مرا ندیدی و عشق را نفهمیدی …

الناز علایی

مطلب مشابه: صبح بخیر پیج کاری { 60 متن صبح شما بخیر برای فالورهای پیج }

اگر نتوانم با تو قهوه بنوشم

قهوه‌خانه‌ها به چه‌کار می‌آیند؟

و اگر نتوانم بی‌هدف با تو پرسه بزنم

خیابان‌ها به چه کار می‌آیند؟

و اگر نتوانم

بی‌هراس نامت را در گلو بگردانم

کلمات به چه‌کار می‌آیند؟

و اگر نتوانم فریاد بزنم «دوستت دارم»

دهانم به چه‌کار می‌آید…!؟

سعاد الصباح

عکش نوشته قهوه

بگذار کنارت گام بردارم

بگذار دست بر شانه ات بگذارم

بگذار عاشق شوم با تو…

این روزهای اسفند…

این کوچه های خاطرات

جان می دهد برای یک راه پیمایی دو نفره

جان می دهد برای یک خلوت عاشقانه

پشت یک میز

درون یک کافی شاپ دنج

با دو فنجان قهوه

من باشم

تو باشی…

گویی تمام

جهان را یک جا تصاحب کرده ام …

امیرعباس خالق وردی

می خندد

و من متقاعد می شوم

جهان در فنجانی قهوه

کنار کسی که دوستش داری، خلاصه می شود

نیکی فیروزکوهی

قهوه و شعر  و خیال تو و این باد خنک

باز لبخند بزن، قهوه شکر میخواهد!

صفورا یال وردی

جملات عاشقانه قهوه

گاهی فقط یک حاشیه ی امن و آرام می خواهی؛

به دور از تمامِ دوست داشتن ها

به دور از تمامِ دلتنگی ها

به دور از تمامِ خواستن ها، نخواستن ها…

تو باشی و یک فنجان قهوه ی داغ، چند تکه شکلاتِ تلخ و یک موسیقیِ ملایم،

چشمانت را ببندی، لم بدهی وسطِ یک بیخیالیِ مطلق و تا چشم کار می کند؛

عینِ خیالت نباشد…

نرگس صرافیان طوفان

کاری با تو نداشتم!

گوشه دنج کافه همیشگی

خلوت کرده بودم

آمدی

قهوه ات را خوردی

چشم هایت را جا گذاشتی

و رفتی

حالا من ماندم

با ازدحام کافه ای شلوغ

با تقدیر و فال همیشگی ام

چشم هایت…

مرا تا ژرفنای فراموشی ببر

با رقص، بوسه،

آغوش،شراب،قهوه،

با هرچی که از یادم برود…

فیلیپ راث

چه عاشقانه

مهربانیت چاشنی قهوه ی

تلخ عصرهای دلتنگیم شده است

و چه  بی اندازه خوشحالم

غزل بانوی  لحظه های‌تو شده ام

همراهم باش ای یاد تو آرامش جانم… !

به تو فکر می کنم

به خانه نداشته مان

به فنجان های دست نخورده روی میز

به قهوه هایی که سرد می شود

به بوسه هایی که بیات شده اند

و به انحنای گردن تا شانه ات

که جای خالی مرا فریاد می زند

غزال استوارنیا

زن اگر دوستت داشته باشد

می‌تواند برای پاسخ به دعوت تو برای نوشیدن قهوه، از پاریس به دمشق بیاید

و اگر قلبش را به روی تو ببندد،

خسته تر از آن است که یک حبه قند با تو بخورد!

نزار قبانی

زنی که با یک کتاب، شعر، آهنگ یا حتی یک فنجان قهوه حالش خوب می‌شود، هیچ‌کس در برابر او پیروز نمی‌شود.

حتی زندگی در مقابلش شکست می‌خورد.

جبران خلیل جبران

زنی تنهام

زنی که برایت قهوه دم می کند 

و آن دورترها،

آن طرف میز

برای خودش چای تلخ می ریزد.

شعر می سراید،

می نوازد نت به نت

و صبح ها با گل های دامنش حرف می زند

و شب روی تخت تا صبح خاموش می خوابد،

و با هیچ بوسه ای متولد نمی شود.

حرفهایم تکراریست

قهوه ات را بنوش یخ کرد.

مریم فرهمندی

کپشن زیبای قهوه

دلم یک عصر رویایی

میان باغ شالیزار

دلم یک قهوه از چشمت

دلم تیمار می‌خواهد…

یلدا کولیوند

تلخ نه الکل است، نه سیگار و نه قهوه

میدانی چیست!؟ تلخ به یاد آوردن قول و قرار های اولین روز دلدادگی بود که به خیالمان قرار بود ابدی شود

سونا محمدی

به اندازه نوشیدن یک فنجان “قهوه”

اجازه دارم روبروی “چشمهایت” بنشینم؟!

محسن صفری

قهوه خوشمزه است ، خوشمزگی‌اش به همان تلخ بودنش است ؛ وقتی می‌خوریم تلخی‌اش را تحویل نمی‌گیریم اما می‌گوییم چسبید !

زندگی هم روزهای تلخش بد نیست ، مثل قهوه می‌ماند ، تلخ است اما لذتبخش ، تلخی‌هایش را تحویل نگیر و بخند

رومن پولانسکی

بعضی وقت ها همه ی زندگی آدم فقط به قهوه بند است و همه ی صمیمیتی که با یک فنجان قهوه به دست می آید .

ریچارد براتیگان

این روزا مردم فقط کامپیوتر دارن و دستگاه اسپرسو.

جامعه ای که توی اون هیچکس نمی تونه به یه روش منطقی، با دست بنویسه و با دست، قهوه  دم کنه، کجا میره؟ کجا؟

فردریک بکمن

دوست دارم در دنیایی از کتـاب، قهوه

و روزهای بارانی مدتی گم شوم …

  یوناس یوناسون

می‌گویند از هرچیز کمی باقی می‌ماند؛ در

شیشه کمـی قهوه، در جعبه کمی نان، و در

انسان کمی درد …

تورگوت اویار

بعضی وقت ها همه ی زندگی آدم فقط به قهوه

بـنـد است و همه ی صمیمیتی کـه بـا یک فنجان قهوه به دست می آید …

ریچارد براتیگان

گرمای دستان تو

نوشیدن یک فنجان

قهوه تلخ صبحگاهی

که با نگاه تو شیرین می شود

تمام چیزی است که آرزوی آن را دارم ….

خیالت عجیب همدم این روز‌های سرد من است…

هنوز هم روی صندلی همیشگی می‌نشینم و به یاد خاطرات گذشته، دو فنجان قهوه سفارش می‌دهم…

اما مدت هاست که پایان خوش فال گرفتن ها برایم رؤیایی شده است دور و دراز…

مطلب مشابه: شعر زیبا و جذاب از شاعران معروف (مجموعه 100 شعر احساسی و عاشقانه)

دلم تنگ می‌شود

گاهی برای

یک «دوستت دارم» ساده

دو «فنجان قهوه» داغ

سه «روز تعطیلی» در زمستان

چهار «خنده» بلند

و

پنج «انگشت» دوست داشتنی

مصطفی مستور

یک جمعه

تنهایی ات را

به قهوه مهمان می کنم

تلخ تلخ

من با لبخندم

تو با حرفهایت

شیرینش کنیم…

دلم خلوتی ساده می‌خواهد …

چند خطی شعر فروغ فرخزاد

با دو فنجان قهوه

کمی سکوت

و او، که پایان هر قطعه

دستش را زیر چانه بزند و بگوید:

باز هم بخوان…

مطالب مفید