تفال به حافظ؛ یکشنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۳: بندگان پادشاهی که دلها را به بند میکشند…
فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
گر چه ما بندگان پادشهیم
پادشاهان ملک صبحگهیم
گنج در آستین و کیسه تهی
جام گیتی نما و خاک رهیم
هوشیار حضور و مست غرور
بحر توحید و غرقه گنهیم
شاهد بخت، چون کرشمه کند
ماش آیینه رخ چو مهیم
شاه بیدار بخت را هر شب
ما نگهبان افسر و کلهیم
گو غنیمت شمار صحبت ما
که تو در خواب و ما به دیده گهیم
شاه منصور واقف است که ما
روی همت به هر کجا که نهیم
دشمنان را ز خون کفن سازیم
دوستان را قبای فتح دهیم
رنگ تزویر پیش ما نبود
شیر سرخیم و افعی سیهیم
وام حافظ بگو که بازدهند
کردهای اعتراف و ما گوهیم
شرح لغت: دیده گه:دیدبانی و مراقبت.
تفسیر عرفانی:
۱- حضرت حافظ دربیتهای دوم، سوم و پنجم میفرماید:
* با اینکه ثروتی از علم و دانش در اختیار داریم، اما این فقر اختیاری را طالب هستیم و با اینکه عزیز و محترم هستیم، اما در فروتنی خاک را همه هستیم.
دل آگاه و مراقب در حضور محبوب هستیم و از اینکه به پیشگاه محبوب اجازه یافته ایم، مغروریم و ما دریای یکتاپرستی هستیم در عین حال خود را در گناه غرق میبینیم.
ما هر شب نگهبان تاج و کلاه شاه بیدار بخت هستیم و آن از برکات دعای ماست.
حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
تعبیر غزل:
ظاهری سادی و بی آلایش داری گرچه از توانایی مالی بالایی برخوردار نیستی، اما گنجهای دیگری در وجود تو نهفته است که بر هزاران هزار گنج مادی برتری دارد. برای دستیابی به این گنجها بایستی در درون خود کاوشی عمیق نمایی و از تواناییهای خود بهترین استفادهها را بنمایی تا به مرحلهای برسی که دشمنانت مغلوب، دوستانت شاد و خودت صاحب مقام و منزلت شوی.