عباس‌آقا: از یک تکان کوچک تا طوفانی بزرگ!

جبار آذین
اوس محمود دم غروب که از سر ساختمان برمی‌گشت، زنگ خانه مرا زد و با یک بفرما، داخل خانه شد و ساعتی با یکدیگر گفتیم و شنیدیم. او گفت: به نظر شما عجیب نیست که با این اوضاع خراب سینما آن هم در شرایطی که هیچ نوع مدیریتی در سینما وجود ندارد گیشه این سینما دارد هزار میلیارد تومانی می شود؟
گفتم: نه، تعجب ندارد، بازار مکاره سینما در همان مسیر همیشگی جریان دارد و هر کس که بیشتر و بهتر کالای خود را تبلیغ کند، صرف نظر از مضمون و محتوا و ساختار هنری آن‌ها که سال‌هاست در سینما محلی از اعراب ندارد، مشتری‌های بیشتری جذب کرده و پولدارتر می‌شود.
نکته مهم اینکه، نباید بیش از حد به این تبلیغات توجه کرد، چون این ارقام و اعلام کنندگان آن چندان قابل اعتماد نیستند و اغلب کاذب بوده و برای اغوا و ترغیب مردم به تماشای فلان و بهمان فیلم جعل می شوند.
گفت: یعنی الکی تبلیغات راه می‌اندازند تا مشتری و پول جمع کنند؟!… درست مانند ممد، سوپری سر کوچه ما. او هم از همین ترفند استفاده کرد.
ممدآقا، مدتی بود که مرتب از کسادی بازار می‌نالید، اما یک روز متوجه جاروجنجال و سروصدا و پخش شیرینی و شربت در مقابل مغازه او شدیم. بچه‌ها که رفته و دیده بودند، گفتند؛ سوپرش پر از مشتری و کاسبی‌اش روبراه بود.
ته و توی قضیه را درآوردیم و فهمیدیم که ممد سوپری با زدن اطلاعیه تخفیف اجناس خود پشت شیشه مغازه و جمع کردن فک و فامیل‌ها و رفقایش به مدت یک هفته در مغازه، اوضاع را جوری وانمود کرده که مردم از سوپر و اجناس او استقبال کرده‌اند و کلکش گرفت و الان وضعش توپ است. پس سینمایی‌ها هم همین کار را می کنند!؟
گفتم: بله، اما تا کی؟ همین حالا هم این حنایشان بی رنگ است.
گفت: حالا این وضعیت خوب است یا بد؟
گفتم: برای کاسبان و نامدیران و بازار مکاره سینما خوب و برای فرهنگ وملت و خانواده‌ها و هنر و هنرمند بد. با این حال از آنجا که دیگر اندیشه و تفکر و فرهنگ در سینما و نزد نامسئولان و کاسبان آن، جایی ندارد، برای اینکه بگویند، حال سینمای بیمار ایران خوب است، این روش و سیاست پوسیده خوب است!
گفت: راستی شنیده‌ای که عباس آقا تکانکی خورده است؟
برای خود معاون تعیین کرده و همین روزها هم رییس جدید سینما را معرفی می‌کند. فکر کنم توصیه‌ها و هشدارها و نقدهای شما کار خودش را کرده و او را به خود آورده است.
گفتم: گمان نکنم، چرا که از نظر کارشناسی راه را اشتباه می‌رود و از لحاظ اجرای تعهدات دولتی‌اش، مسیر را درست!
گفت: چطور؟ نفهمیدم چه طور شد!
گفتم: کبوتر با کبوتر، باز با باز… آن معاون و رئیس جدیدی که در برخی خبرها آمده که قرار است بیاید، کسانی از جنس خودش هستند، یعنی مجریانی خوب و مطیع برای اجرای فرامین دولتی سینما، هنر و فرهنگ رسمی و دولتی و اشخاصی کارنابلد و نامدیر و ناتوان در حوزه‌های سینما و هنر. حتی آن جناب معاون که پیشتر در امور مطبوعات و سینما در ارشاد صندلی نشین بوده، در کارنامه خود از آن امور نمره قبولی ندارد.
گفت: بنابراین آش و کاسه همان است که بود!
گفتم: بله، همانگونه که بارها گفته ام، اینان این کاره و اهل تحول نیستند و مسئله مهم تر اینکه با جابه جایی مهره‌ها، هیچ چیز تغییر نمی‌کند، زیرا خانه ای که از پای‌بست ویران است و هر آن، امکان آوار آن وجود دارد، با رفتن این و آن، اصلاح نمی‌شود، خانه مستعمل فرهنگ و هنر و سینما به تغییر و تحولات بنیادین و معماران و کارشناسان متخصص نیاز دارد و تا این رویدادها رخ ندهد، به قول شما، آش و کاسه همان است که بود.
گفت: عجب، گفتی عیالت برایمان آش کنار گذاشته، برو بیار تا مانند آش هنر و سینما و مملکت شور نشده دلی از عزا در آوریم.
آش و چای را خوردیم و نوشیدیم و او رفت و من ماندم و تابلوی جورچین ناجور بازار مکاره سینما!

مطالب مفید