افزایش قدرت حافظه با تکنیکهای جذاب جهتیابی ذهنی
راهنماتو- رکورد غیررسمی قرائت از حفظ عدد پی در اختیار یک مهندس ژاپنی به نام آکیرا هاراگوچی است که توانست 100000رقم یک دنباله را حفظ کند.
به گزارش راهنماتو، رکورد هاراگوچی در سال 2006 در شهر توکیو فیلمبرداری شد. طی این رویداد، او 16ساعت تمام ارقام را قرائت میکرد و فقط هر دو ساعت 5دقیقه تنفس میگرفت.
وقتی از هاراگوچی پرسیدند که با چه ترفندهایی توانسته این ارقام را حفظ کند، او گفت که از یک سیستم کدگذاری ارقام به شکل نماد استفاده میکند و بعد از این نمادها برای خلق داستانهایی استفاده میکند که حفظ کردنش راحتتر است.
آدمها انواعی از ابزارهای یادسپاری را برای به خاطر سپردن چیزها استفاده میکنند. مثلاً یکی از سادهترین روشهای به خاطر سپاری استفاده از اولین حرف واژگانی است که یک جمله را میسازند. مثلا جمله انگلیسی
My Very Educated Mother Just Served Us Noodles
برای به خاطر سپردن سیارات منظومه شمسی در مدارس ابتدایی ساخته شده است که به ترتیب شامل مرکیوری (عطارد)، ونوس (زهره)، ارث (زمین)، مارس (مریخ)، ژوپیتر(مشتری)، ستِرن (کیوان)، اورانوس و نپتون است.
هاراگوچی تنها قهرمان حافظه در جهان نیست. بسیاری از قهرمانان رقابت حافظه توانستهاند بر اساس ابزارهای یادسپاری باستانی تکنیکهایی را خلق کنند که بتواند توانایی طبیعی مغز ما در نقشهکشی فضایی را به سطحی بالاتر ارتقاء دهد.
قهرمانانی مانند دومینیک او برایان، جاشوآ فوئر، اد کوک و نلسون دلیس همگی قدرت روش لوکی Loci را نشان دادهاند. فوئر، نویسنده کتاب «قدم زدن زیر نور ماه با اینشنین»» هنر و علم به یاد سپاری همه چیز، در سال 2006 با استفاده از همین تکنیک برنده قهرمان حافظه در آمریکا شد و به صورت مبسوط درباره سفرش در دنیای رقابت درباره حافظه نوشته است.
روش لوکی که با عنوان «تکنیک قصر حافظه» نیز شناخته میشود، شامل تصویرسازی از یک مکان آشنا و سپس جایگذاری قطعات اطلاعات در آن است تا اینکه هر قطعه از اطلاعات در یک مکان خاص در این قصر خیالی به خاطر سپرده شوند. مثلاً، میتوانید تصور کنید از اتاق مورد علاقه کودکیتان در حال عبور کردن هستید. در اتاق نشیمن یک میز قهوهخوری با یک سیب بزرگ روی آن میبینید. در آشپزخانه، یک گربه صورتی روی پیشخوان در حال استراحت است. به خاطر سپردن این تصاویر شفاف از این حیث آسانتر است که هر شیئی را به یک مکان خاص در یک محیط آشنا نسبت میدهد. وقتی میخواهید چیزی را به خاطر بیاورید، به سادگی از داخل خانه «عبور میکنید» و همانطور که به مکانهای مرتبط میروید، اشیاء در جلوی چشم شما قرار میگیرند.
درواقع شما خودتان را تصور میکنید که در این قصر خیالی راه میروید و قطعات اطلاعات را در دورتادور این قصر میچینید و بعد خودتان را درحالیکه دوباره به این قصر باز میگردید تا اطلاعاتی که در آن گذاشته بودید، جمعآوری کنید، تصور میکنید.
خاستگاه تکنیک قصر حافظه به دوران یونان و روم باستان باز میگردد. برطبق یک افسانه، شاعری به نام سیمونیدس، این تکنیک را بعد از یک حادثه دلخراش در یک ضیافت کشف کرد. سقف سالن مهمانی فرو ریخت و بسیاری از مهمانان کشته شدند. سیمونیدس با «بازگشتن» به صورت ذهنی به سالن و تصویرسازی هر مهمان در جایی که قرار گرفته بود، توانست قربانیان را بر اساس موقعیتشان شناسایی کند.
این روش بعدها در متون کلاسیک تکرار شدند و در این متون از این روش به عنوان روشی کارامد برای کمک به حفظ کردن چیزها یاد شد.
برای اینکه از این روش استفاده کنید اول یک مکان دلخواه را تصور کنید. این مکان میتواند یک اتاق خواب، یک مسیر طبیعی پیادهروی یا یک مکان شاخص در یک محله باشد.
حالا تصور کنید که دارید داخل این مکان قدم میزنید.
آنچه میخواهید به خاطر بسپارید را در جایی از این مکان که دوست دارید «جاگذاری» کنید (در هر مکانی فقط یک قطعه از اطلاعات را بگذارید)
سپس خودتان را تصور کنید که به مکان برگشتهاید و دارید اطلاعاتی که در این مکانها گذاشتهاید را جمعآوری میکنید.
مثلاً میخواهید یک دستورپخت نان موزی را حفظ کنید. خودتان را تصور کنید که موز را روی کاناپه میگذارید، شکر را کنار لامپ میگذارید، شیر را روی پیانو میگذارید و …سپس، در ذهنتان دوباره به اتاق برگردید و در اتاق بچرخید و مواد لازم را بر مبنای ترتیب مکانها به خاطر بیاورید! آیا همین حالا میتوانید بگویید این دستورپخت چه مواد لازمی دارد؟
وقتی که تصور میکنید دارید چیزها را در اتاق میچینید و سپس بر میگردید و با همان ترتیبی که چیده بودید، چیزا را بر میدارید، به مغزتان یاد میدهید که چیزا را به ترتیب و سریالی به خاطر بیاورد. این اطلاعات تازه میتواند هر چیزی باشد: اشیاء، اعداد، مفاهیم، لغات زبانی یا هر چیزی که نیاز دارید به خاطر بسپارید.
تحقیقات مدرن و تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی (fMRI) تأیید کردهاند که این روش، ابزارهای ناوبری ذاتی مغز در نواحی هیپوکامپ و پاراهیپوکامپال را فعال میکند. با نقشهبرداری اطلاعات بر روی چارچوبهای مکانی، از توانمندیهای قوی هیپوکامپ در ناوبری و حافظه بهره میبریم که رمزگذاری و بازیابی اطلاعات را مؤثرتر میکند. چه برای اهداف علمی، چه برای مسابقات حافظه یا کارهای روزمره، روش لوکی همچنان ابزاری قدرتمند برای بهبود حافظه بهشمار میرود.
تغییر جهان را به خاطر بسپارید
در یک سناریوی نسبتاً رایج، ممکن است شخصی تصمیم بگیرد به اتاق خواب برود و پیژامهاش را بردارد. او وارد اتاق میشود و به اطراف نگاه میکند و – پووف!! اصلاً هیچ ایدهای ندارد که چرا وارد اتاق خواب شده است. ممکن است چند لحظه فکر کند و بعد به همانجایی برگردد که ایده برداشتن پیژامه اولینبار در آن شکل گرفت و نهایتاً یادش میآید: آها! پیژامهمو میخواست.
حافظه به بافت وابسته است. زمانی که یک رویداد در حافظه ما ذخیره میشود، اطلاعات زمینهای مربوط به آن رویداد نیز ذخیره میشود. به یاد آوردن چیزها معمولاً در همان زمینه اصلی که در آن اتفاق افتادهاند، آسانتر است.
حتی اگر مکان اصلی تغییری کند هم این اتفاق باز رخ میدهد. در یک آزمایش بسیار زیرکانه، محققان از شرکتکنندگان خواستند که قطعات مبلمان موجود در یک اتاق را به خاطر بسپارند، سپس اتاق را کاملاً خالی کردند و از همان افراد خواستند تا همه چیز را به همان شکل قبلی بازگردانند. برای سختتر کردن کار، محققان دیوارها را جابجا کردند و ابعاد اتاق را تغییر دادند.
همانطور که مشخص شد، آدمها در مواجهه با فضایی که قدری متفاوت بود از راهبردهای قابل پیشبینی استفاده میکردند. مثلاً، یک وسیله که قبلاً کنار دیوار بوده است، دوباره کنار دیوار قرار میگیرد و افراد تمایل دارند فاصلههای نسبی بین اشیاء و نه فاصلههای مطلق را به خاطر بسپارند.
این توانایی نقشهبرداری فقط به محیط فیزیکی محدود نمیشود: تکرار این آزمایش در واقعیت مجازی، نتایج نسبتاً مشابهی را در بر داشت. افراد از فضاهایی که برای نخستینبار با آن مواجه میشوند یک نقشه درونی ایجاد میکنند و سپس به نشانههای بصری اتکا میکنند تا بتوانند در هنگام ناوبری در این فضا نقاط آشنا را پیدا کنند.
چیزهایی را به خاطر بیاورید که قبلاً هرگز ندیدهاید
فروشگاههای بزرگ مثل یک هزارتوی واقعی هستند که شاید ساعتها طول بکشد تا از همه راهروهای آن عبور کنید. اگر دفعه اولی باشد که به این فروشگاهها وارد میشوید احتمالاً گم میشوید. اما کسانی که تجربه بازدید از این فروشگاهها را داشتهاند، خیلی سریع یک ترفند برای مسیریابی یاد میگیرند: از آنجایی که اغلب فروشگاههای بزرگ سرنخهای بصری یکسانی دارند و کالاهایشان را یکسان طبقهبندی میکنند. فردی که قبلاً تجربه حضور در یکی از این فروشگاهها را داشته است، میداند که باید به دنبال میانبرهای بین بخشهای مختلف فروشگاه باشد و از دستهبندیهایی که کمتر به آنها علاقه دارد عبور میکند و به سراغ همان دستهبندیهایی میرود که حقیقتاً برای آنها آمده است.
گروهبندی منطقی محصولات مرتبط و چیدمانها و علائم ثابت، از توانایی مغز ما در ایجاد نقشههای ذهنی بهره میبرد، که باعث میشود فرآیند خرید روانتر و کماسترستر باشد.
بهطور مشابه، طریقهای که ما فضاهای زندگیمان را مرتب میکنیم، معمولاً بازتابدهنده تمایل طبیعی ما برای ایجاد مناطق مخصوص فعالیتهای خاص است. ما در آشپزخانه غذا میپزیم، در اتاق خواب میخوابیم و در اتاق کار کار میکنیم. ما اغلب محیط خود را به گونهای سازماندهی میکنیم که با حافظه فضاییمان همراستا باشد، که این موضوع بار شناختی را کاهش میدهد و روالهای روزمره را سادهتر میکند.
با ایجاد مناطق مشخص برای وظایف خاص، محیطهای خود را کارآمدتر و زندگی روزمرهمان را مؤثرتر میکنیم. همانطور که عصبشناس دانیل لوِیتین در کتابش ذهن سازمانیافته: تفکر مستقیم در عصر بار اطلاعاتی بیش از حد اشاره میکند، “اصول زیربنایی در این مورد، بارگذاری اطلاعات از مغز به محیط است: «از خود محیط استفاده کنید که یادتان بیاورد چه کاری باید انجام میدادید.»