سینما و معدنچیان فراموششده؛ افروختن چراغی در تاریکی
در سینمای ایران چراغی برای معدنچیان روشن نیست. این جمله را حضور با اغماضتنها ۵ فیلمی تایید میکند که به زندگی این قشر پرداخته؛ باقی، درامهایی بودهاند کهبیهیچ نقد و اعتراضی، تنها برای خالینبودن عریضه، کارگر معدن را به بخشی از روایتخود راه دادهاند.
به گزارش ایرنا، تراژدی معدن طبس و جان باختن ۵۲ کارگر معدن، کافی بود تافیلمبینها را به اوایل دهه ۶۰ ببرد. سوژه و موضوعی که در تمام این چهار دههمیتوانست زندگی و شغل دشوار این گروه از جامعه را دراماتیکتر به تصویر بکشد. داستانهایی اگر چه شاید غمناک و رنجبار از کار در معدن، اما میتوانست چراغیروشن برای توجه به زندگی معدنچیان باشد.
«بازرس ویژه» ، اعتراضی و تیز
سال ۶۰ فیلم بازرس ویژه به کارگردانی منصور تهرانی اولین فیلم سینمای ایران بود کهکارگردان معدن و مصائب آنها را هدف میگرفت؛ بازرس ویژه کارگرانی را به تصویرمیکشید که دلخوش بودند تا با آمدن بازرس، حق خود را از کارفرما بگیرند، اما پس ازآمدن او، اوضاعِ آنها نهتنها رو به بهبودی نگذاشت که همدست بودن بازرس و کارفرماسبب شد اتفاقات دیگری برای آن دو و کارگران معدن رقم بخورد. در این فیلم کارگرانیرا میبینیم که بهرغم همه مشکلات، پشت یکدیگر درمیآیند و برای بازپسگیری حقخود دستهجمعی تلاش میکنند.
این فیلم شاید اعتراضیترین و تیزترین اثر درباره مشکلات این قشر باشد. اثری کهمحافظهکارانه عمل نمیکند و با سلام و صلوات نیز به پایان نمیرسد. بازرس ویژه جزومعدود فیلمهای سینمای ایران در بازنمایی چهره کارگران معدن است، از زدن به دلمعدن ترسی ندارد و دوربین شجاعی در به تصویر کشیدن بگومگوهای کارگران بایکدیگر نیز دارد.
فیلم «آقای بخشدار»
«آقای بخشدار»؛ تیپیکال معترضِ کارگران معدن اما پیش از انقلاب
پس از این فیلم، دست خالی سینمای ایران در این حوزه بیشتر رو میشود. تا سال ۷۰که مرحوم خسرو معصومی در آقای بخشدار دوربین خود را به سمت یک روستامیگرداند و بخشداری تازه با کارگران معدن روبهرو میشود. معصومی همان چهرهآشنای کارگران معدن با لباسی خاکی و کلاهی چراغ قوهدار را جلوی دوربین آورده واعتراض آنان را به تصویر میکشد.
در این فیلم با اینکه همه چیز در زمانه پیش از انقلاب روایت میشود، نگاه انتقادی بهنحوه برخورد یک بخشدار با کارگردان معدن هویداست. نگاهی که آشکارا سمتکارگران ایستاده و با آنان همراه است.
«دانههای ریز برف»؛ صدای تیشهها و هوای خفهکننده معدن
پیوند سینما و معدنچیان تا سالهای ۸۱ و ۸۲ جستهوگریخته بود. تا آنجا که در این دوسال رضامیرکریمی و علیرضا امینی هر کدام به طریقی متفاوت به زیر و بم زندگی اینقشر پرداختند. امینی با دانههای ریز برف در پس صدای تیشهها و هوای خفهکنندهمعدن، قصهای درباره تنهایی آدمها میگوید.
دانههای ریز برف برخلاف بازرس ویژه، سرشار از بغضی است که این بار میان خودکارگران معدن جریان دارد. شاید در نگاه اول دانه های ریز برف داستان خود را دورتر ازمعدن و میان دو دوست روایت میکند اما سختی کار معدن که در چند سال اخیر میانمردم زبانزد نیز شده و با مشاغل دیگر مقایسه میشود، به ارتباط دو دوست شکلمتفاوتی میدهد و در میان برف و سرمای کوهستان، بغض کارگران معدن را با خیالزنی در دور دست در هم میآمیزد تا تنهایی و زندگی عذابآور این قشر را بهتر روایتکند.
محسن تنابنده در فیلم«دانههای ریز برف»
«اینجا چراغی روشن است»؛ کارگر معدن فشار شب اول قبر داره؟!
مونولوگ وایرال شده این روزها که در آن پورصمیمی میگوید: «کارگر معدن فشار شب اول قبر داره؟» دقیقا جایی است که زبان طنز، برندهتر از هر زبانی نقد تلخی میشود که بر جان مخاطب از زندگی معدنچیان میماند
میرکریمی نیز در اینجا چراغی روشن است، قصهای سورئال تعریف میکند که همچوندیگر آثار او، دین در مرکزیت قرار دارد. او برخلاف دیگر فیلمهایی که معدنچیان راهدف گرفته بودند، نگاه انتقادی خود به زندگی این کارگران را سورئال و از زاویه نگاهیک متولی امامزاده تعریف میکند.
کارگردان در این فیلم بی آنکه به دل معدن بزند، با انتخاب متناسب سعید پورصمیمی، کارگر معدنی که پس از مرگش با متولی امامزاده همصحبت میشود، از مشکلاتخانواده کارگران معدن، بیماریها و زندگی پرچالش آنها میگوید. مونولوگ وایرالشدهاین روزها که در آن پورصمیمی میگوید: «کارگر معدن فشار شب اول قبر داره؟» متعلق به همین فیلم است. جایی که زبان طنز، برندهتر از هر زبانی، نقد تلخی میشودکه بر جان مخاطب از زندگی معدنچیان میماند.
با این همه شاید در فیلمهای دیگری جستهوگریخته به این قشر و مشکلات آنهاپرداخته شده اما سینمای ایران با همین اندک توشه است که پس از هر حادثهای در دلکوه و معدن، با مخاطبان و مسئولان مواجه میشود.
این توشه که حالا با وجود رونق گرفتن سریالهای نمایش خانگی باید پربارتر شده باشداما باز هم در سریالی چون رهایم کن، نقدی به بُرندگی فیلمهایی که ذکر آنها رفت،ندارد و معدنچیان در گوشهای از درام و برای خالی نبودن عریضه زندگی کارفرماها کهموضوع اصلی قصه هستند، مخاطب را به خود مشغول میکنند