بررسی جذاب قسمت چهارم The Penguin؛ شگفتی فراتر از حد تصور
قسمت چهارم سریال پنگوئن (The Penguin) دیروز منتشر شد و بسیاری از طرفداران را شگفتزده کرده است. این قسمت، که به جرات میتوان گفت یکی از بهترین قسمتهای سریال تا به امروز است، با داستانی جذاب و بازیگری درخشانی که از کریستین میلیوتی شاهد بودیم، استانداردهای جدیدی برای سریالهای اقتباسی کمیک بوکی تعیین کرده است.
در این مقاله از مجله اکالا، به نقد و بررسی قسمت چهارم مینیسریال The Penguin میپردازیم، با ما همراه باشید.
معرفی سریال پنگوئن (The Penguin)
سال تولید: ۲۰۲۴بازیگران: کالین فارل، کریستین میلیوتی، رنزی فلیزژانر: جنایی، درام، فانتزی، مافیایی، تراژدیامتیاز (IMDB): ۸.۸تعداد قسمتها: ۸ قسمت
خلاصه داستان
پنگوئن، یک مینیسریال اسپینآف جنایی درام است که داستان آن پس از وقایع فیلم بتمن اتفاق میافتد. آزوالد کاب، با نام مستعار پنگوئن، شروع به بالا رفتن از نردبان قدرت در دنیای زیرزمینی گاتهام سیتی میکند. در این مسیر، او با دختر رئیس سابقش، کارماین فالکون، برای کنترل امپراتوری خانواده مافیایی رقابت میکند.
این سریال در لیست “۲۵۰ سریال برتر IMDB” با رتبه #۱۰۰ قرار دارد.
بیشتر بخوانید: معرفی و بررسی فیلم Wolfs؛ جدیدترین همکاری پیت و کلونی + تریلر
نقد و بررسی قسمت چهارم سریال پنگوئن (The Penguin)
پنگوئن برخلاف بسیاری از سریالهای کمیک بوکی، توانسته است در میانه داستان از افت کیفیت جلوگیری کند. تمرکز اصلی داستان از شخصیت آزوالد کاب به سمت سوفیا فالکون تغییر کرده و این تصمیم هوشمندانه، فصل را به یک تجربه تماشایی تبدیل کرده است.
کریستین میلیوتی با ایفای نقش سوفیا، تحولی شگفتانگیز در سریال ایجاد کرده است. اگر هنوز این سریال را دنبال نکردهاید، قسمت چهارم به شدت توصیه میشود چرا که این قسمت یکی از بهترین اپیزودهای سریالهای تلویزیونی دیسی تاکنون است.
قسمت چهارم، یکی از بهترین اپیزودهای سریالهای تلویزیونی دیسی تاکنون است. این قسمت، با فاصله گرفتن از تلاشهای آز برای تثبیت قدرت رو به رشدش، به گذشته سوفیا و جنایات The Hangman میپردازد. با یک فلشبک طولانی، کارماین فالکون را دوباره معرفی کرده و ۶۰ دقیقه هیجانانگیز و خشن از یک سریال درجه یک ارائه میدهد.
سوفیا داستان را در دست میگیرد
با وجود حضور کوتاه اما تاثیرگذار پنگوئن در فیلم بتمن و استقبال گسترده از این شخصیت، تصمیم سازندگان برای ساخت یک مجموعه مستقل برای او کاملاً توجیهپذیر بود. اما قسمت چهارم این سریال، برخلاف انتظار مخاطبان، رویکرد متفاوتی در پیش گرفته و پنگوئن را به حاشیه برده است. اگرچه پنگوئن در این قسمت حضور دارد، اما داستان اصلی حول محور سوفیا فالکون میچرخد.
قسمت چهارم با ادامه ماجرا از جایی که در قسمت سوم رها شده بود، یعنی صحنه خروج زخمی و فریب خورده سوفیا از Apex Club، آغاز میشود و با فلشبکی به سال ۲۰۱۲، پیش از زندانی شدنش در آرکهام، به گذشته برمیگردد. این بازگشت به گذشته، نه تنها به تصویر تاریکتر و پیچیدهتر گذشته کارماین فالکون عمق میبخشد، بلکه بسیاری از پرسشهای بیپاسخ سه قسمت پیشین را نیز پاسخ میدهد.
در حقیقت، میتوان گفت که قسمت چهارم، روایتی آگاهانه از تلاش سوفیا برای بازپسگیری داستان زندگی خودش است. پس از آنکه سریال به صورت تدریجی اطلاعاتی را درباره گذشته سوفیا ارائه کرده و اجازه داده بود تا سایه شهرت او بر درک مخاطب غلبه کند، حالا نوبت به خود سوفیا رسیده است تا حقایق را آشکار سازد. این تغییر روایت، یک اتصال هنرمندانه و دقیق بین نقاط مختلف داستان است که به زیبایی هرچه تمامتر اجرا شده است.
در واقع، حضور بیش از حد آز، از تمرکز بر داستان اصلی میکاست. قسمت چهارم با هوشمندی، داستان را به دست سوفیا میسپارد. پس از ارائه تدریجی اطلاعات مبهم در قسمتهای گذشته، این قسمت با کنار هم قرار دادن پازل، به درک عمیقتری از شخصیت سوفیا میرسد. این تغییر روایت، نه یک جهش ناگهانی، بلکه یک اتصال هنرمندانه است که به داستانی جذاب و پیچیده میانجامد.
بیشتر بخوانید: چرا باید سریال مرد شاهبلوطی (The Chestnut Man) را ببینید؟
تصویر متفاوت کارماین فالکون
تصویر کارماین فالکون در سریال پنگوئن نسبت به آنچه در فیلم بتمن دیدیم، تفاوت چشمگیری دارد. در این سریال، او بیشتر به عنوان یک فرد خانوادهدوست به تصویر کشیده شده است، بهویژه از دیدگاه دختری که او را ستایش میکند. این رویکرد نرمتر، با توجه به پیچشهای داستانی قسمت چهارم، انتخابی منطقی به نظر میرسد.
مارک استرانگ با بازی در نقش کارمین فالکون، جان تورتورو را جایگزین کرده و گرچه از سبک بازیگری او متمایز است، اما موفق شده است روایتی تازه و شخصی از این شخصیت را ارائه دهد. تفاوت عملکرد او با تورتورو نه تنها ایرادی محسوب نمیشود، بلکه نشاندهنده جسارت و خلاقیت سازندگان سریال است. استرانگ با ایجاد یک تعبیر شخصی از کارماین، به جای کپیبرداری، به عمق این شخصیت افزوده و آن را از نسخههای قبلی متمایز کرده است
در اعماق تاریکی آرکهام چه میگذرد؟ | نمایشی تکاندهنده از جهنم گاتهام
ایده ساخت یک سریال اسپینآف از آرکهام همواره جذاب بوده است. تصور یک زندان تحت سلطهی زندانیان و پرورشگاه بدترین مجرمان گاتهام، فضایی دلهرهآور و پر از پتانسیل برای روایتهای تاریک ایجاد میکند. سریال پنگوئن با تمرکز بر آرکهام، به این تصور کلی عمق بیشتری بخشیده است.
آرکهام در این سریال، نه تنها یک مکان حبس، بلکه نمادی از فساد و سوءاستفاده است. نفوذ کارماین فالکون بر این مکان، هرگونه امید به درمان یا بهبود را از بین برده است. این تصویر تاریک از آرکهام، بهویژه در شخصیت سوفیا و روایت او از این مکان، به خوبی به تصویر کشیده شده است.
بازیگران جدیدی که به سریال اضافه شدهاند، به غنای این فضای تاریک کمک شایانی کردهاند. تی رایدر اسمیت در نقش دکتر ونتریس، روانپزشکی بیرحم و نفرتانگیز، و ماری بوثا در نقش ماگپی، هر دو با اجراهای درخشان خود به این فضای تاریک عمق بخشیدهاند.
اما درخشش اصلی به سید اسکیدمور تعلق دارد که نقش محوری و حیاتی در تحول سوفیا ایفا میکند. اجرای پرقدرت او، فضایی وهمآلود و ماورایی را خلق کرده که کاملاً با فضای سورئال قسمت چهارم همخوانی دارد. حضور کوتاه او، به قدری تأثیرگذار بوده که به سادگی از ذهن بیننده زدوده نمیشود.
از سایههای گاتهام تا مرکز توجه
معرفی سوفیا و ویکتور در قسمت اول، به ما نشان داد که برخی شخصیتهای به ظاهر فرعی، میتوانند تأثیر شگرفی بر رویدادها داشته باشند. این دو شخصی که باید در حاشیه باقی میماندند، اکنون مرکز توجه هستند و به طور کلی نظم قدرت موجود را به چالش میکشند. این قسمت، نتیجه ماهرانهای از پیشزمینهچینیهای قبلی است.
این طراحی داستانی، دلیلی منطقی برای غیبت بتمن نیز ارائه میدهد. داستان سوفیا به نوعی آینهای از داستان بروس وین است و حضور بتمن در این قسمت، کلیشهای به نظر میرسید. به جای آن، نویسندگان با دادن سرنخهای ظریف، به مخاطب اجازه میدهند تا این شباهتها را کشف کند و درک عمیقتری از بتمن به عنوان یک نماد و بروس وین به عنوان عضوی از نخبگان گاتهام پیدا کند. غیبت بتمن، به این بررسی عمق و جذابیت بیشتری بخشیده است.
هر آنچه که از یک سریال انتظار دارید و بیشتر
بازیگری در این قسمت، همانند قسمتهای پیشین، در سطح بسیار بالایی قرار دارد. کالین فارل اگرچه حضور فیزیکی زیادی ندارد، اما در سکانسهای فلشبک، چهرهای از او را میبینیم که هنوز به طور کامل توسط قدرت فاسد نشده است. این تغییر ظریف در شخصیت او، بهویژه در لحظاتی که از لقب خود میهراسد، بسیار قابلتوجه است.
با وجود گریم سنگین، فارل موفق میشود بازیگری ظریفی را ارائه دهد و کوتاهترین لحظات بازی او، بیشترین تاثیر را بر بیننده میگذارند. برای مثال، لحظه کوتاهی که پس از فاش شدن خیانتش به سوفیا احساس شرم میکند و بلافاصله آن را پنهان میکند، بسیار تأثیرگذار است.
تغییر ناگهانی روایت از زمان حضور سوفیا در آرکهام تا تقابل او با لوکا فالکون، بسیار جذاب و گیرا است. داستان، پیچیده و احساسی است و ایدههایی که از قسمتهای قبل کاشته شده بود، در این قسمت به بار مینشیند. بازیگریها در سطح بسیار بالایی قرار دارند و کارگردانی هوشمندانه، به ویژه در صحنههای مربوط به سوفیا در آرکهام، بر شدت احساسات مخاطب میافزاید. اگر این بهترین قسمت سریال تاکنون نباشد، قطعاً یکی از بهترینها است.
در این مقاله از مجله فرهنگ و هنر اکالا، به نقد و بررسی قسمت چهارم سریال پنگوئن (The Penguin) پرداختیم، حالا نوبت شماست تا نظر خود را با ما در میان بگذارید. آیا این قسمت توانست انتظارات شما را برآورده کند؟ کدام صحنه یا شخصیت بیش از همه شما را تحت تاثیر قرار داد؟
منبع: ScreenRant
من سورین صیادی هستم و از بچگی تقریباً تمام وقت آزادم را صرف دیدن فیلم و سریال (و گاهاً انیمه) کردم! بیشتر به ژانرهای اکشن، جنایی و هیجانانگیز علاقه دارم، اما ژانرهای دیگر را هم دنبال میکنم.
خیلی خوشحالم که میتوانم این لذت بزرگ از زندگی را با دیگران به اشتراک بگذارم و فیلم و سریالهای مورد علاقهام را به شما معرفی کنم.