چرا شیفته‌ی قصه‌های ارواح هستیم؟

راهنماتو-هالووین جشن گرفتن ترس است و در بسیاری از نقاط جهان توسط قشر نوجوان و جوان جشن گرفته می‌شود.  یکی از رسم‌های رایج هالووین دیدن فیلم‌های ترسناک در این شب و بازدید از خانه‌های وحشت و تسخیر‌شده است.

به گزارش راهنماتو، علاوه بر اهمیت تاریخی و ریشه‌های فرهنگی داستان‌های ارواح، این داستان‌ها حتماً دلایل روان‌شناسی دارند. درواقع داستان‌های ارواح نه تنها برای سرگرمی بلکه برای آموزش اخلاق و روان‌شناسی، به صورت شفاهی و مکتوب، سینه به سینه نقل شده و به نگارش درآمده‌اند. در این مقاله به بررسی روان‌شناسی داستان‌های ارواح پرداخته‌ایم.

ریشه‌های داستان‌های ارواح

داستان‌های ارواح مدرن به نویسندگانی چون ادگار آلن پو، مری شلی و برام استوکر و بسیاری از نویسندگان ژانر گوتیک در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم مدیون هستند. البته پیش از این داستان‌ها نیز، داستان‌های ارواح توسط کاک لین در دهه 1760 در انگلستان، گزارش‌های تالار لوفتوس در اوایل دهه 1700 (به عنوان ترسناک‌ترین خانه ایرلند که هنوز هم بازدیدکننده دارد) و قلعه اوترانتو (1764) توسط هوریس والپول به نگارش در آمده بودند. این داستان‌ها اغلب بر اساس افسانه‌ها ساخته شده‌اند و عناصر سنتی آنها به قرن‌ها قبل بازمی‌گردد. البته باید گفت که افسانه‌های ماورالطبیعه فراتر از ارواح هستند و شامل موجودات «آن‌جهانی»، مثل خون‌آشام‌ها (موجوداتی برگرفته از ولاد خونریز در قرن 15 که شامل موجوداتی بودند که از خون افراد زنده تغذیه می‌کردند)؛ هیولاهای نمرده (مثل هیولای فرانکنشتاین) و همه انواع زامبی‌ها که از فولکلورهای کارائیب گرفته شده‌اند، نیز می‌شوند. این فهرست بسیار طولانی‌تر است.

البته در چندسال اخیر، به دلیل افزایش چاپ و فروش گسترده روزنامه‌ها و نشریه‌های ادواری، شامل افزایش این داستان‌ها هستیم.

با این حال، ایده «ارواح سرگردان» خیلی پیش از این مثال‌ها وجود داشته و در فرهنگ‌های شفاهی و نوشتاری (از زمان یونان باستان) وجود داشته است.

ماهیت سنتی روح به عنوان موجودی است که نمایانگر روح فردی متوفی است، جوهره‌ای از یک شخص که پس از مرگ دنیوی خود به زندگی ادامه می‌دهد.

به نحوی، عقیده روح سرگردان می‌تواند امیدوارکننده باشد و پایان خوشی داشته باشد. این عقیده به اندازه خود ادیان قدیمی است. درحقیقتف این ژانر ریشه در تلفیقی از سنت‌های مذهبی و فولکور دارد.

خارج از عقاید مذهبی هم این عقیده وجود دارد که مرگ پایان زندگی نیست و چیز دیگری برای ما وجود دارد. با این حال، همانقدر که این «نوع بودن» می‌تواند مثبت باشد یا مثبت دیده شود، درها را به روی چیزهایی که ممکن است چندان شاد یا مثبت نباشند، باز می‌کند (درواقع در غیاب بدی، خوبی معنی پیدا نمی‌کند.)

در مقابل این تصویر خوب از ارواح، تصویری است که آن‌ها را پیام‌آوران شر معرفی می‌کند که برای کسی که با آن‌ها مواجه می‌شود چیزی جز بدبختی نمی‌آورند یا اگر خیلی بی‌آزار باشند، ارواحی هستند که می‌خواهند انتقام بدی‌ای که در حق‌شان شده را بگیرند.

نکته جالب دیگری که باید در نظر گرفت این است که بسیاری از فرهنگ‌های مختلف جهان دارای سنت روایی مشابهی از داستان‌های ارواح هستند (مانند چندی از سنت مذهبی ناواهو، لمورهای روم باستان، و اونریو در ژاپن قرن هشتم)، که شامل نسخه‌های مختلف از داستان‌های مشابه می‌شوند (مانند «بازوی طلایی» مارک تواین که برداشت مدرنی از یک مثال خاص است)؛ به‌ویژه داستان‌هایی درباره ارواح زنان مظلوم (چورل در جنوب آسیا، داما برانکا در برزیل و مادام کوئی کوئی در آفریقا). این همه‌گیری نشان می‌دهد که این داستان‌ها هدفی را دنبال می‌کردند.

نکته همه داستان‌های ارواح چیست؟

مضامین مشترک همه این داستان‌ها، عمل به اخلاق، انجام کار درست و احترام گذاشتن است. درحقیقت، داستان‌های ارواح به صورت مشترک درباره آن هستند که افراد باید اطمینان حاصل کنند که با دیگران بدرفتاری نمی‌کنند، وگرنه در این جهان یا جهان بعد باید پاسخ‌گوی این رفتار بد باشید.

در واقع، داستان‌های ارواح معمولاً درباره‌ی این هستند که به انسان‌های دیگر بدی نکنید، زیرا در غیر این صورت ممکن است آن‌ها یا نماینده‌ای از آن‌ها پس از مرگ شما را دنبال کنند (مانند روح بانکو در «مکبث»)، و اینکه به مردگان احترام بگذارید (احترام به یاد و آیین خاکسپاری، همان‌طور که در «پولترگایست» و حتی «جمعه سیزدهم: قسمت ششم» دیده می‌شود). این نوع انتقام معمولاً توسط «روح انتقام‌جو» صورت می‌گیرد، که تا زمانی که ناراحتی‌ها و ظلم‌های او برطرف نشوند، آرامش نخواهد داشت (مانند فیلم‌های «کندی‌من» و «کلاغ»).

 آیا داستان‌گویان نمی‌توانستند پیام‌های خود را از طریق روش‌های کم‌تر ناهنجار منتقل کنند؟

 البته که می‌توانستند، و در گذشته نیز این کار را انجام داده‌اند و همچنان هم ادامه می‌دهند.

اما داستان‌های ارواح یک نوع انگیزه مازاد، از طریق بهره‌برداری از ترس انسان‌ها از مرگ و ناشناخته‌ها، ایجاد می‌کنند.

داستان‌های ارواح همیشه چیزی بیشتر نمایش خشونت بی‌معنا هستند. حتی فیلم درخشش استنلی کوبریک نیز تمثیلی از اهمیت عشق‌ورزیدن و خدمت به خانواده است و به شرهایی مرتبط با نسل‌کشی امپریالیستی می‌پردازد.

بنابراین در فیلم‌های ترسناک نیز همچنان نیروی خیر بر شر پیروز می‌شود.

بعضی آدم‌ها نیز دوست دارند صرفاً بترسند. از طرفی صنعت ترساندن، یک صنعت پرسود و بزرگ است. به واسطه پیشرفت در تکنولوژی و افزایش استفاده از رسانه‌های اجتماعی و توانایی نوشتن، این بازار به مراتب بزرگ‌تر شده است.

اما مردم همیشه به داستان‌های تازه ترسناک نیاز دارند، بنابراین نویسندگان گاهی انتظارات را معکوس می‌کنند.

نکته این است که داستان‌های روح هزاران سال است که وجود دارند و همچنان در حال تحول هستند؛ برای بسیاری از افراد سرگرم‌کننده‌اند؛ ممکن است نیازهای روان‌شناختی ذاتی را برآورده کنند؛ و می‌توانند درس‌های ارزشمندی درباره‌ی طبیعت روان‌شناسی، اخلاق و درس‌های زندگی ارائه دهند.

 

 

 

 

مطالب مفید