کودکیهای پنهان: گوگوش، لیلا فروهر و نوشآفرین چگونه مسیرشان را از کار کودک به ستارگی رساندند + تصاویر نوستالژیک
روزنامه هفتصبح در روزهای فرد، ستونی به اسم «قصههای گمشده» به قلم آرش خوشخو منتشر میکند. روایت امروز آرش خوشخو درباره سوءاستفاده از کودکان در عرصه موسیقی و سینما پیش از انقلاب است.
در این نوشته تحت عنوان «کودکان کار در صنعت سیاه» آمده است:
یکی از عجایب صنعت سرگرمی در ایران قبل از انقلاب استفاده از چهرههای مستعد بهخصوص دختران در سنین بسیار کم بوده است. چند سال قبل پولاد کیمیایی در پاسخ به حرفهای فائقه آتشین در مورد مادر پولاد (گیتی پاشایی)، فائقه را کودک کار خوانده بود. این جملات در جو خصمانهای که در پیرامون یکی دوتا مصاحبه به پا خاسته بود فراموش شده بود و در نهایت هیچ کس توجه نکرد که در پشت این توصیف تحقیرآمیز از یک چهره مشهور موسیقی نوعی از حقیقت هم نهفته است.
فائقه آتشین از سه سالگی روی سن بود و پدرش از استعدادهای او برای کسب درآمد بیشتر استفاده میکرد. کسی منکر قریحه خاص فائقه بسیار کودک نیست اما استفاده از او به عنوان شاخصهای برای جلب تماشاگر به برنامههای آقای صابر آتشین نوعی بهرهکشی از کودکان محسوب میشد. فائقه کودک، یکی از برنامههای ثابت کاباره شکوفه نو بود و در عنفوان کودکی باید در جو مسموم این نوع کابارهها زندگی میکرد و هنرش را نشان میداد.
او در هفت سالگی و دوازده سالگی هم در فیلمهای سینمایی ظاهر شد که بیشترین انتظار از او در این فیلمها خواندن آوازهای کودکانهای بود که او با تسلطی همچون یک خواننده حرفهای اجرا میکرد. در واقع او باید از جلد کودکی خود خارج میشد. او در 11 و 12 سالگی با تشویق پدرش برنامههای منظمی در کابارههای تهران ارائه میدهد و بالکل از تحصیل و مدرسه باز میماند و به جایش بر درآمد صاحبان کابارهها میافزاید.
این سیستم هیچ وقت دردهه چهل مورد اعتراض رسانهها قرار نگرفته بود. ماجرا از آنجا بدتر میشود که این استعداد که در واقع کودکی تلف شده داشت و برای پول بیشتر توسط پدر و کاباره داران اینگونه استفاده میشد به یک ازدواج صنفی دیگر هم تن داد و در 16 سالگی به عقد محمود قربانی درآمد که البته او هم بسیار جوان بود. به این ترتیب فائقه آتشین در چشم به همزدنی از کودکی به زندگی بزرگسالانه پرتاب شده بود…
فائقه کودک، یکی از برنامههای ثابت کاباره شکوفه نو بود
داستان فاطمه صادقی یا همان جمیله از این هم دلخراشتر است. پدرش واکسی و گردوفروش دوره گرد بود و عمویش هم نوازنده و خواننده دوره گرد و این دو برادر از این کودک خردسال برای معرکه گیری و ترقص استفاده میکردند تا پولی دربیاورند. جمیله هم نه کودکی کرد و نه تحصیل و در 14 سالگی شکار مردان شد و ازدواج کرد و بعد در 16 سالگی کریم ارباب سرمایهگذار مرموز و پشت پرده سینمای ایران موجبات طلاق او را از همسر اول و ازدواج با خودش مهیا کرد. ارباب 18 سال از او بزرگتر بود.
در واقع فاطمه صادقی در 16 سالگی دومین ازدواج خود را تجربه کرد! جمیله با هدایت کریم ارباب به چهره کابارههای آن دوران بدل شد و البته که بعدها داستانهای پیچیدهای را رقم زد و بعد از درگذشت ناگهانی کریم ارباب، برای به دست آوردن و انحصار ثروت همسر درگذشتهاش به یک جنگ حقوقی و مافیایی با برادران حجازی پرداخت که سالها دامنگیرش بود.
صنعت سرگرمی قبل از انقلاب بیوقفه به شکار کودکان میپرداخت. لیلا فروهر و شهره صولتی نمونههای دیگری هستند که در شتاب والدین و مدیر برنامههایشان برای پول درآوردن و به دست آوردن منافع مادی، نه از نوجوانیشان چیزی فهمیدند و نه توانستند در مدرسه به شکل نرمال تحصیل کنند.
لیلا فروهر که دختر جهانگیر فروهر و فرنگیس فرحزادی بود با اجبار پدر و مادر از سه سالگی روی سن تئاتر بود و به عنوان چاشنی صحنههای طنز به کار گرفته میشد. از هفت هشت سالگی به ماشین تولید پول برای والدین خود بدل شد و از 14 سالگی در قواره خواننده حرفهای در کافهها و بعد هم در کابارهها به اجرای برنامه پرداخت. کودکی و تحصیلات هم هیچ.
اما دلخراشترین نمونه چهرهای بود به نام نوشآفرین که به شکلی سنگدلانه و وحشیانه از سوی صنعت سیاه سرگرمی ایران مورد سوءاستفاده قرار گرفت. نام واقعیاش فاطمه عبدی بود و متولد تهران اما اصالتا گیلانی محسوب میشد. در 16 سالگی و در حالیکه دختری دبیرستانی بود برای تست بازیگری به یک استودیو مراجعه میکند و بلافاصله در بحران سینمای ایران برای یافتن بازیگر زن جوان( بحرانی که با ازدواجهای زری خوشکام و آفرین عبیسی و کنارهگیری آنها از سینما پیش آمده بود) مورد توجه ایرج صادقپور که اتفاقا شوهر آفرین عبیسی بود قرار میگیرد.
تهیه کنندهها با این دخترک 16 ساله قراردادی امضا میکنند که او را مجبور میکرد در شش فیلم سینمایی با دستمزدهای نه چندان بالا و به شرط برهنه شدن بازی کند. کار ازآنجا پیچیدهتر شد که یک عکاس مشهور فرصتطلبانه عکسهایی از این فیلمها و حتی صحنههای سانسور شده با بازی نوشآفرین را به بازار فرستاد و نام نوشآفرین را بیش از پیش به ورطه تباهی انداخت. نوشآفرین اما در سال 1354 با سعید راد ازدواج کرد و به زندگی خود سروسامانی داد و ترجیح داد از سینما خارج شود و فقط آواز بخواند.