پایان دوران حرفهای مبهم: وقتی شفافیت جای رضایت دیگران را گرفت
روزنامه اصلاحطلب از عدم شفافیت حاکمیت با مردم انتقاد کرده است.
به گزارش تجارت نیوز،
در ایران، دو جناح سیاسی راست و چپ بهوضوح دارای تفاوتهای بنیادی و رویکردهای متضاد در قبال اداره کشور هستند. جناح راست با نگرشی محافظهکارانه، به دنبال اجرای راهکارهایی است که عموما محدودکننده هستند و رویکردی محتاطانه و امنیتی را دنبال میکنند. در مقابل، جناح چپ در نظر دارد با تکیه بر تساهل و تسامح، فضای بازتری را در مدیریت امور داخلی و روابط بینالمللی کشور تجربه کند.
در ایران، دو جناح سیاسی راست و چپ بهوضوح دارای تفاوتهای بنیادی و رویکردهای متضاد در قبال اداره کشور هستند.جناح راست با نگرشی محافظهکارانه، به دنبال اجرای راهکارهایی است که عموما محدودکننده هستند و رویکردی محتاطانه و امنیتی را دنبال میکنند. در مقابل، جناح چپ در نظر دارد با تکیه بر تساهل و تسامح، فضای بازتری را در مدیریت امور داخلی و روابط بینالمللی کشور تجربه کند. جناح راست، با نزدیکی به هسته قدرت، نقشی کلیدی در تعیین سیاستهای داخلی و خارجی ایفا میکند. در مقابل، جناح چپ که سعی در نزدیککردن خود به مردم و کسب حمایت عمومی دارد، میکوشد تا وعدههای انتخاباتی خود را از طریق راهحلهایی به سرانجام برساند که ضمن تأمین منافع عمومی، حساسیتهای جناح راست را نیز تحریک نکند. با این حال روش جناح اصلاحطلب معمولا به زیانش تمام میشود. راهحلهایی که ارائه میدهد، اغلب در قالبی بستهبندی میشود که با اولویتهای جناح راست سازگار باشد و این همان چیزی است که به طور گسترده در رسانهها منعکس میشود.
مردم نیز عمدتا از همین زاویه به سیاستهای آنها مینگرند و کمتر به نیات اصلی این جناح در تأمین نیازهای عمومی توجه میکنند.در نتیجه، اهداف واقعی جناح چپ برای حل مشکلات مردم در سایه این بستهبندیها گم میشود و بازتاب آن در افکار عمومی، تنها چیزی است که قرار است رضایت جناح راست را جلب کند. این روش، برای جناح چپ بهنوعی قمار سیاسی است و به معنای راهرفتن بر لبه پرتگاه است. آنها با اتخاذ این استراتژی، سعی دارند تا از تقابل مستقیم با جناح راست و… اجتناب کنند؛ اما این تلاشها نهتنها پایگاه مردمی جناح چپ را تضعیف میکند، بلکه موجب میشود این جناح در میان مردم بهعنوان یک نیروی سازشکار و نه یک نیروی واقعی اصلاحطلب دیده شود. راهحل دولت اصلاحطلب برای توسعه اینترنت و رفع فیلترینگ، مصداق واضحی برای این راهبرد است. از ابتدای دولت روحانی، تلاش بر این بوده که توسعه اینترنت و بازکردن فضای مجازی با لطایفالحیلی انجام شود که برای جناح اینترنتهراس هضمشدنی باشد. مثال تلگرام و سرورهای سیدیان آن، میتواند به درک موضوع کمک کند.
زمانی که محمود واعظی وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات ایران بود، تعدادی از سرورهای شبکه تحویل محتوا (Content Delivery Network) یا «CDN»های تلگرام در ایران مستقر شدند که کارشان تسریع انتقال محتوای عمومی، مانند محتوای کانالها و گروههای عمومی بود. چتهای خصوصی به طورجداگانه و مستقیما بین کاربران و سرورهای اصلی تلگرام انتقال مییافتند و نه از طریق «CDN» های مستقر در ایران. درآن زمان آقای واعظی در مصاحبههایش تأکید میکرد که سرورهای تلگرام در ایران است. ایشان اشتباه نمیگفت؛ «CDN»ها نوعی سرور هستند، اما نه سروری که مخالفان تلگرام به دنبال آن بودند. در واقع «CDN»ها کنترلی بر چتهای خصوصی نداشتند. چیزی که جناح اصولگرا به دنبال آن بود. دولت با این لفاظی تلاش میکرد که با نیت دستیابی به یک خیر عمومی، جناح رقیب را راضی نیز نگه دارد. اما آنچه در نهایت به گوش مردم میرسید، همان چیزی بود که دولت به جناح اصولگرا میگفت. مردم درباره در دسترس بودن اطلاعات شخصیشان، ابراز نگرانی میکردند و عدهای از کارشناسان نیز دانسته یا نادانسته به این ترس دامن میزدند.دولت درحالیکه جلوی فیلتر تلگرام را به نفع مردم گرفته بود، باید به مردم به خاطر بدبینیهای پیشآمده نیز پاسخ میداد.
در زمان وزارت جهرمی که فشارها برای فیلترینگ تلگرام بیشتر شده بود، تمسک به پوستههای تلگرام آخرین حربه دولت دوم روحانی برای مقاومت در برابر فیلترینگ تلگرام بود. فلسفه استفاده از پوستههای تلگرام این بود که اگر پوسته ایرانی تلگرام کار کند، پس تلگرام اصلی نیز کار میکند. در عوض از آنجایی که اطلاعات پوستههای تلگرام قابل کنترل بود، فیلتردوستان جایی برای اعتراض نداشتند. دولت در لفافه این موضوع را به مردم هشدار داد. جهرمی صراحتا بیان کرد که پوستهها امن نیستند و وزارت اطلاعات وقت نیز، تلگرام طلایی را تأیید کرد که این یعنی تلگرام طلایی کارکردی شبیه پلتفرمهای داخلی دارد. حال هرکسی میخواست، میتوانست از نسخه اصلی تلگرام استفاده کند و هرکسی که از پلتفرمهای داخلی استقبال میکرد، میتوانست از تلگرام طلایی نیز استفاده کند. همچنین در همان دوره، وقتی روستاها به اینترنت متصل میشدند، در اخبار تنها از اتصال آنها به شبکه ملی اطلاعات، گفته میشد. دولت از بهکاربردن کلمه اینترنت پرهیز داشت، چرا که نمیخواست در راه توسعه اینترنت در مناطق محروم و روستایی سنگاندازی شود. در آن زمان جهرمی در یک سخنرانی در مجلس، از همسانی سطح دسترسی کودکان و افرادی مانند پزشکان، دانشگاهیان و خبرنگاران انتقاد کرد. گویی تصمیم داشت که با تنظیمگری دسترسی کودکان به اینترنت، برای رفع فیلتر بزرگسالان چارهای بیندیشد.
از آن زمان رسانهها این راهحل را روشی تبعیضآمیز و تحت عنوان «اینترنت طبقاتی» یاد کردند. اینترنت طبقاتی تصویری از کاستهای اجتماعی مختلف را نشان میدهد که هرکس با توجه به پایگاه اجتماعی خود از آن منتفع خواهد شد. اما آیا دولت چنین تصمیمی داشت؟ حرفهای دوپهلو زبان اصلاحات را الکن کرده است و دولت دفاعی از خود نداشت.اما این راه چاره، روش جدیدی نبود. وزیر ارتباطات دوره احمدینژاد پهنای باند اینترنت با سرعت ۱۲۸ کیلوبیت را برای مصارف خانگی در نظر گرفته بود. دولت روحانی برای اینکه این سقف آهنین را بشکند و فاصله خود از توسعهیافتگی در این حوزه را کم کند، ناچار بود تا درایتی به خرج دهد که هم جناح اینترنتهراس را راضی نگه دارد و هم مردم را. آن راهحل چیزی نبود، جز اعطای اینترنت پرسرعت با کارت دانشجویی. از آنجا که اکثر متقاضیان اینترنت پرسرعت همان دانشجویان بودند، با این راهحل خانوادههای بسیاری به اینترنت پرسرعت دست یافتند. خیلی زود این روند چنان مضحک شد که «ISP»ها از قید آن گذشتند و بدون مستندات دانشجویی به همه مردم اینترنت پرسرعت ارائه میکردند.
پس از این تجربه نتیجهبخش، دولتهای اصلاحطلب که رفع فیلترینگ را برگ برنده خود در انتخابات میدانستند، همواره تلاش داشتهاند که با این روش، ابتدا گروهی از مردم را منتفع کنند و بعد از عادیشدن آن در پیش چشم اینترنت هراسان، گشایش را به عموم مردم سرایت دهند. به نظر میرسد دولت آقای پزشکیان هم تصمیم دارد به همین روش متوسل شود. ابتدا گروهی از مردم (دانشگاهیان و فرهنگیان) را منتفع کند، بعد به آرامی طوق فیلترینگ را از گردن دیگر شهروندان بردارد. غافل از آنکه 10 سال از تاریخ این نسخه گذشته است. در این 10 سال مردم بارها بیپرده و با صدای رسا حرفشان را به گوش دولتها رساندهاند. و دیگر امید چندانی به گشایشهای دولتی ندارند. در لفافه سخنگفتن و اتخاذ رویکرد دوپهلو از طرف دولت، دیگر مردم را راضی نخواهد کرد؛ چیزی که آقای هاشمی، وزیر ارتباطات،در دو هفته گذشته آن را بهخوبی درک کرد.پس از صحبتهای مبهم ایشان درباره رفع فیلترینگ،مردم بهویژه حامیان دولت پزشکیان،چنان به ایشان تاختند که هاشمی ناچار شد سخن خود را تصحیح کند و بهصراحت از رفع فیلترینگ سخن گفت. حقیقت آن است که سرعت تکنولوژیهایی مانند استارلینک و فراگیرشدن آن، از سرعت بوروکراسی دولت بسیار بیشتر است. همانطور که فشار مردم باعث تغییر لحن وزیر ارتباطات درباره رفع فیلترینگ شد، ایشان هم باید با همین اهرم و استناد به خواستههای مردم، حرف خود را بر کرسی اینترنتهراسان بنشاند. وگرنه همین اندک مردمی هم که «برای ایران» به پای صندوق رأی آمده بودند، بهزودی چشم در چشم به شما خواهند گفت «خودتان میدانید و مملکتتان».
منبع :
شرق
به اشتراک گذاری
اخبار مرتبط