پیامبر خدا را هم به سینما و تلویزیون راه ندادند!
جبار آذین
چای معطر و مطبوع شمال کشور را که نوشیدیم، نطق اوس محمود شکفت و گفت:
تو رسانهها خواندم که آقای مسعود جعفری جوزانی، باز هم از مسئولان و مدیران سینما و تلویزیون گلایه کرده که به رغم آماده بودن فیلمنامههای کورش کبیر، پوریای ولی و یعقوب لیث از همکاری با او در ساختن آنها خودداری میکنند.
گفتم: این قصه سر دراز دارد و در نوع نگاه و عملکرد همان مسئولان و مدیران که به جای فرهنگ و هنر به سیاست و مقام و منافع و موقعیت حزب و گروه خود میاندیشند، ریشه دارد.
گفت: چطور؟ میشود بیشتر توضیح دهید.
گفتم: کورش کبیر، پیامبر بزرگ الهی، ذوالقرنین قرآن مجید و پادشاهی نیک و عدالت پرور است و جوزانی از این مناظر و تاریخ ایران باستان و زندگی او به کورش پرداخته است.
گفت: اینکه عالی است و باید مدیران، آن و جوزانی را روی هوا ببرند!
گفتم: نه دیگر اینگونه نیست، کورشی با این ویژگیها برای برخی و منافع آنها خطرناک است و نباید جلوی دوربین برود، زیرا ممکن است مردم را با حقایق زندگی و اهداف انسانی و الهی و اجتماعی کورش کبیر آشنا کند و این برای آنها خوب نیست. به همین دلیل هم سالهاست که جلوی پای جوزانی سنگ میاندازند.
گفت: عجب، پوریای ولی چی؟
گفتم: او انسانی بزرگ و جوانمرد و یاور بی پناهان و از پا افتادگان بود و حرف و عملش، حمایت از مردم بود، این چنین شخصیت بزرگ و مردمی هم از نظر مدیران و مسئولان سوداگر نامطلوب و خطرناک است.
گفت: چه جالب، حتماً دلیل مخالفت و مانع تراشی برای تولید فیلم و سریال یعقوب لیث هم این است که او یک قهرمان ملی، وطن پرست و مدافع استقلال و عدالت در ایران بوده است؟!
گفتم: دقیقا، حالا به پاسخ پرسشهایت رسیدی؟!
گفت: بله، ولی برایم سئوال دیگری مطرح شد، بپرسم؟
گفتم: چه سئوالی؟ بپرس.
گفت: با این حال، چرا تلویزیون دارد سریالهای “موسی کلیم” و”سلمان فارسی”را تولید میکند؟
گفتم: برای تولید هزار میلیاردی آنها پول دارند، اما برای ساختن پوریای ولی و کوروش کبیر و یعقوب لیث و… بودجه ندارند. افزون بر این، چه کسانی آن سریالها را می سازند؟
گفت: ابراهیم حاتمی کیا و داوود میرباقری!
گفتم: هر دو هنرمندانی محترم و کاربلد هستند، اما دو ویژگی دارند که امثال آقای جوزانی ندارند.
گفت: کدام ویژگی ها؟
گفتم: آقایان آنها را مانند خود مسلمان و خودی میدانند، ولی در باور و ایمان جوزانیها که در ایمان و اعتقاد غنی و قوی آنها تردید نیست، شک دارند و خودی هم نیستند.
اینها علتهای واقعی بیکاری و انزوای هنرمندان راستین کشور است. گفت: بر فرض محال این طور باشد، ایرانی که هستند و آقای جوزانی یک سینماگر ملی است و میخواهد برای ایران و ایرانی فیلم و سریال بسازد! گفتم: جوزانی خود و هنرفروش نیست و هنرمندی صادق و رک است و حرفهایش را با صراحت عنوان میکند و سینما و سرمایهخواران و عقبماندههای کاسبکار تلویزیون، این نوع هنرمندان شریف را نمیپسندند و بله قربانگو میخواهند و جوزانی ها این گونه نیستند!
گفت: ولی این اشخاص واقعی و تاریخیاند!
گفتم: بله، اما آنها با واقعیت و تاریخ کاری ندارند، اگر کورش و پوریا و یعقوب و جوزانی، انسانهایی دست و پا چلفتی و امربر و مطیع و درباری بودند، اکنون مدتها بود که فیلم و سریالهایشان ساخته و تمام سیمرغهای فجر و خانه و ویلا و اتومبیل و… تقدیم جوزانی شده بود! اما حقیقت اینکه، نه آن قهرمانان بزرگ آن گونهاند و نه جوزانی اینگونه!
اوس محمود با لب و لوچه آویزان، آهی سر داد و گفت: عجبا! حیرتا!… و بعد دو استکان چای وطنی ریخت…