در لحظات مرگ و بعد از آن چه اتفاقی برایمان میفتد؟

راهنماتو-مرگ یکی از عمیق‌ترین و اجتناب‌ناپذیرترین رویدادهایی است که ما به عنوان انسان تجربه می‌کنیم.

به گزارش راهنماتو، مرگ، علی‌رغم جهانی و فراگیر بودن‌اش، همچنان در هاله‌ای از رمز و راز باقی مانده است. با این حال، شواهد اخیر علمی دارند تصاویر واضح‌تری از آنچه در هنگام مرگ برای بدن و مغز ما رخ می‌دهد – اعم از آزاد شدن برخی مواد شیمیایی خاص که لحظات آخرمان را شکل می‌دهد – به دست می‌دهند.

فرایند مرگ: تجزیه فیزیکی

مرگ زمانی رخ می‌دهد که بدن دیگر قادر به حفظ عملکردهای حیاتی‌اش نیست. این فرایند اغلب با از کار افتادن اندام‌های حیاتی رخ می‌دهد که در مواقعی، مثل زمانی که فرد درگیر یک بیماری مرگبار است، می‌تواند بسیار تدریجی و طی یک فرایند طولانی رخ دهد.

قلب از تپیدن باز می‌ایستد که باعث توقف جریان خون به مغز، ریه‌ها و سایر اندام‌های حیاتی می‌شود.

مرگ مغز با نرسیدن اکسیژن به آن شروع می‌شود و بعد از لحظاتی سلول‌های مغزی آسیب می‌بینند. بعد از محروم شدن مغز از اکسیژن، سایر اندام‌ها و سیستم‌ها نیز به تبعیت از آن از اکسیژن محروم می‌شوند.

وقت بدن به لحاظ پزشکی بمیرد، احیای آن دیگر امکان‌پذیر نیست و مرحله بعدی که مرگ بیولوژیکی یا زیستی است شروع می‌شود. این مرحله، مرحله‌ای است که تجزیه شدن جسد، که یک فرایند طبیعی است که طی آن بافت‌های بدن از هم گسسته می‌شوند، آغاز می‌شود.

در اولین مرحله تجزیه جسد، که به نام مرحله اتولیز یا خودکافت شناخته می‌شود، سلول‌ها به دلیل تجمع کربن دی‌اکسید شروع به تجزیه شدن می‌کنند که منجر به اسیدی‌شدن محیط داخل سلول‌ها می‌شود. آنزیم‌هایی که زمانی مسئول حفظ عملکرد سلول‌ها بودند، از داخل شروع به هضم سلول‌ها می‌کنند. این فرایند معمولاً ظرف چند دقیقه بعد از مرگ شروع می‌شود.

به دنبال اتولیز، تعفن و پوسیدگی جسد آغاز می‌شود. در این مرحله، باکتری‌ها که قبلاً به کمک سیستم ایمنی تحت کنترل بودند، شروع به تجزیه بافت‌ها می‌کنند، گازهایی تولید می‌کنند که باعث می‌شود بدن ورم کند و بوی مشمئزکننده از آن بلند شود. همانطور که باکتری‌ها هموگلوبین داخل خون را تجزیه می‌کنند و ترکیبات سولفور آزاد می‌شود، بدن به سبزی می‌گراید.

جمود نعشی یا سفت شدن عضلات معمولاً بین دو تا 6ساعت بعد از مرگ اتفاق می‌کند و ظرف 12ساعت به اوج می‌رسد. این امر به دلیل آن رخ می‌دهد که ذخیره انرژی بدن که برای آرام ماندن عضلات ضروری است، خالی می‌شود.

بعد از 4ساعت، عضلات بدن دوباره شل و رها می‌شوند که دلیلش پیش‌روی تجزیه جسد است. چند هفته تا چند روز بعد از مرگ، بدن همچنان فروپاشی را تجربه می‌کند و درنهایت فقط اسکلت باقی می‌ماند. این فرایند تحت عوامل زیادی از جمله دمای محیط، رطوبت و حضور حشرات و مرده‌خوارهاست.

مرگ پزشکی که به معنای توقف ضربان قلب و تنفس است به صورت آنی رخ می‌دهد اما پایان عملکرد بدن و مغز آنی رخ نمی‌دهد.

فعالیت مغز بعد از مرگ ادامه دارد

بعضی فرایندها چند لحظه تا چندساعت از مرگ پزشکی ادامه دارند. در حقیقت، در مراحل اولیه بعد از مرگ پزشکی، بدن وارد چندین گام می‌شود که در علم به آن «فعال شدن مرگ» گفته می‌شود. این گام‌ها شامل آزاد شدن برخی مواد شیمیایی خاص و افزایش فعالیت سلول‌های عصبی‌ای است که با توقف فعالیت بدن و مغز رخ می‌دهد.

یک مطالعه تحول‌آفرین که در سال 2013 روی موش‌ها انجام شد، فاش کرد که ظرف 30ثانیه بعد از ایست قلبی، فعالیت سلول‌های عصبی در سراسر نواحی مغز افزایش چشمگیری پیدا می‌کند.

مطالعات بعدی که روی سوژه‌های انسانی انجام شد از این ایده که فعالیت مغز بعد از مرگ افزایش پیدا می‌کند، حمایت کرد. در مطالعه‌ای در سال 2022، محققان افزایش مشابهی در فعالیت مغزی یک بیمار بعد از توقف ضربان قلبش مشاهده کردند که نشان می‌داد که مغز هنوز بعد از اعلام مرگ پزشکی در حال پردازش اطلاعات است.

کوکتل مرگ

 علاوه بر افزایش فعالیت مغزی، یکی از ویژگی‌های فرایند مرگ آزادسازی انتقال‌دهنده‌های عصبی و هورمون‌هایی است که آخرین تجربه‌های ما را شکل می‌دهند.

اندورفین، که مخدر طبیعی بدن است، در لحظات استرس و ترومای حداکثری به مقدار زیاد در بدن‌مان آزاد می‌شود که یکی از این لحظات، لحظه مرگ است.

این ماده وظیفه‌اش کاهش درد و القای حس شادی و آرامش است که درواقع استرس و حس پریشانی عاطفی و دردهای فیزیکی ناشی از مردن را در فرد تخفیف می‌دهد و او را آرام می‌کند.

افزایش آزاد شدن اندورفین در افرادی که تجربه نزدیک به مرگ داشته‌اند، گزارش شده است. آن‌ها می‌گویند که این تجربه اغلب عاری از درد و بسیار آرام بوده است. این درحالیست که آن‌ها قبل از این تجربه دچار جراحات سنگین فیزیکی شده بودند.

سروتونین، انتقال‌دهنده عصبی مرتبط با تنظیم خلق و درک، نیز به مقدار زیاد در هنگام مردن در بدن تولید می‌شود.

افزایش سطح سروتونین به تغییر وضعیت هشیاری شامل توهم‌های بینایی و شنوایی منجر می‌شود. این مشابه همان مکانیزمی است که در اثر مصرف مواد توهم‌زا مثل مجیک ماشروم رخ می‌دهد. افزایش سطح سروتونین در بدن احتمالاً علت تصویرهای شفاف و تجربه‌های روحانی عمیقی که بعضی افراد با تجربه نزدیک به مرگ مشاهده کرده‌اند را توضیح می‌دهد.

افزایش آزادشدنِ ماده DMT در جریان مرگ نیز گزارش شده است. این ماده یک ترکیب روان‌گردان قوی است که به صورت طبیعی به مقدار کم در مغز انسان، به خصوص در غده پینه‌آل، تولید می‌شود.

اثرات این ماده شامل تغییر عمیق ادراک، احساس حرکت رو بالا و مواجهه با موجودات روحانی و افسانه‌ای است.

درنهایت، چون بدن در فرایند مردن تحت استرس زیادی است، آدرنالین و نورادرنالین در بدن به مقدار زیاد تولید می‌شود.

این هورمون‌ها مسئول پاسخ‌های گریز یا جنگ هستند که ضربان قلب و فشار خون را با هدف کمک به حفظ حیات افزایش می‌دهند.

افزایش این مواد می‌تواند آگاهی و پردازش سریع اطلاعات را افزایش دهد که به صورت بالقوه به آن وضعیت مرور زندگی که در برخی افراد با تجربه نزدیک به مرگ گزارش شده است را سبب می‌شود. فرد در این حالت احساس می‌کند کند که همه رویدادهای زندگی‌اش را روی دور تند تماشا می‌کند.

روان بعد از مرگ: تجربه‌های نزدیک به مرگ و آگاهی

یکی از ابعاد جالب مرگ، تجربه نزدیک به مرگ یا NDE است. این تجربه در افرادی گزارش شده است که مرگ پزشکی‌شان اعلام شده بود یا نزدیک به مرگ بودند اما درنهایت نجات پیدا کردند و به زندگی بازگشتند.

از مؤلفه‌های این مرحله می‌توان به احساس آرامش، تجربه خروج از بدن، دیدن یک نور درخشان یا مواجهه با عزیزان فوت‌شده نام برد.

یک مطالعه شایان‌توجه که توسط دکتر سام پرنیا و تیم تحقیقاتی او روی بیماران قلبی با تجربه نزدیک به مردگ انجام شده است نشان داد که 40درصد از بیمارانی که بعد از ایست قلبی احیای شده بودند، اشکالی از هشیاری را در طی فرایند مرگ پزشکی تجربه کرده بودند.

بعضی حتی جزییات خاصی درباره محیط اطراف‌شان به خاطر می‌آوردند که سوال‌هایی را درباره ماهیت هشیاری برانگیخت.

درحالیکه تجربه نزدیک به مرگ قبلاً صرفاً روایی یا معنوی نگریسته می‌شد، تعداد مطالعات علمی که علاقه‌مند به درک زیرلایه‌های عصب‌شناختی و بیوشیمیایی این فرایند هستند، رو به افزایش است.

برخی محققان پیشنهاد می‌دهند که تجربه نزدیک به مرگ درواقع آخرین تلاش‌های مغز برای معنا کردن آنچه در اطرافش در حال وقوع می‌باشد، است و به کمک انتقال‌دهنده‌های عصبی مثل سروتونین و DMT انجام می‌شود.

یک فرضیه بسیار مهم می‌گوید که تجربه‌های نزدیک به مرگ بر اثر فقدان اکسیژین یا قطع جریان خون به مغز رخ می‌دهد که باعث می‌شود حالت توهم و تجربه خارج شدن از بدن اتفاق بیفتد. افزایش فعالیت مغز نیز ممکن است نقشی مهم در تجربه‌های شفاف‌بینی ایفا کند.

تجربه‌های نزدیک به مرگ نشان می‌دهند که مغز ممکن است حتی بعد از ایستادن قلب نیز سطحی از آگاهی را حفظ کند. اما این تجربه‌ها بسیار زیاد فردی و ذهنی هستند و می‌توانند از شخصی به شخص دیگر متفاوت باشند که به همین دلیل نمی‌توان نتایج قطعی از آن‌ها گرفت. چه‌بسا هشیاری مغز بعد از ایستادن قلب، همان ورود به جهان بعد از مرگ باشد.

مطالب مفید