سپیدها و خاکستری‌ها و سیاه‌های سینما

جبار آذین
هستی و تمام موجودات و انسان‌ها، برای تغییر و تحول و تکامل و تعالی آفریده شده‌اند و فقط یک مقصد و منزلگاه پیش رو دارند که حق و نور و روشنایی است.
بنابراین همه چیز و همه کس خاکستری‌اند و تمام آنچه
برای این سفر لازم دارند هم به آن‌ها اهدا شده است. از همین رو، انسان برای نور و بهشت و بهشتی شدن خلق شده است.
آن‌ها که با شناخت خود و توانایی‌ها و قابلیت‌هایشان در مسی رحق و نور حرکت می‌کنند، گرچه در دنیای ما پرتعداد نیستند، اما با افتخار هستند، که طیف زیبای سپیدها را تشکیل می‌دهند و جماعتی که جهل و انحراف و جذابیت‌های فریبای ظاهری، آن‌ها را از حرکت باز داشته و به جای حرکت به سوی نور و سعادت، کج‌راه‌ها و بیراهه‌های غیر و ضد سپیدی‌ها را بر می‌گزینند، در تاریکی ها و سیاهی ها سرگردان می‌مانند و اینان همان ساکنان سرزمین تباهی و سیاهی هستند و تاریخ بشریت، مملو از این دو گروه و اکثریت خاکستری‌اند.
بر همین اساس، نگاه من و ما به انسان‌ها و انسانیت، خاکستری با گرایش به نور و سپیدی است.
در جهان و میان ملت‌ها و ایرانیان، همین سه گروه و جریان وجود دارند و حساب‌شان با سایر موجودات متفاوت است، چون متفاوت و متمایز و ممتازند.
هر سه این طیف‌ها در همه جا و در میان قشرهای مختلف جامعه از جمله در میان اهالی هنر و قلم با حوزه‌های مختلف و متنوع آن، حضور و فعالیت دارند و زندگی می‌کنند و نگارنده در طول زندگی و طی پنجاه سال قلمزنی، با امید به تحول و آرمان‌های سپید با جامعه و انسان‌ها و به سبب کار و فعالیت در عرصه‌های هنر و قلم و سینما با اهالی هنر و قلم، مماشات و تعامل داشته‌ام و نگاشته‌هایم در تمام این سال‌ها، گواه این مدعاست.
با این حال، آنچه باعث نوشتن این یادداشت شده، نگاه‌های همان گروه‌های سپید و خاکستری و سیاه به نوشته‌های من و منقدان و نویسندگانی است که چون من، نگاه و نظر دارند و می‌نویسند.
روشن است که هر کدام از آن‌ها نیز از منظر نگاه خود به نوشته‌ها نظر می‌کنند و با توجه به مقام و موقعیت و منافع و مسیری که در آن سیر می‌کنند، از آن‌ها برداشت می‌نمایند.
واضح است که درباره گفتار و عملکرد آن‌ها که با سپیدی‌ها میانه‌ای ندارند و حتی در فضای تحولی خاکستری نیستند و به رغم تذکرات و راهنمایی‌ها و رهنمودها و پذیرا نبودن نقد و اصلاح پذیری، در وادی سیاهی‌ها، خیمه‌های سیاه خود را برپا کرده‌اند، نمی‌شود هزار باره در خصوص نور و روشنایی و سعادت و نیکی و خدمت به بشریت گفت و نوشت و سیاهی‌ها و سیاهکاری‌های آنها را نادیده گرفت و یا مانند افرادی از جنس خودشان به دروغ سیاهی‌ها را سپید نشان داد.
زمانی هم که سیاهی‌های آن‌ها برملا می‌شود، فریاد خود و هم اندیشان آن‌ها به دروغ و به قصد ایجاد انحراف در جامعه، بلند می‌شود که فلان منقد و نویسنده و هنرمند و مصلح، سیاه می‌نویسد و می‌خواهد ما را سیاه نشان دهد، این در حالی است که سپیداندیشان و صاحبان نگرش خاکستری، واقعیت آنها را به نمایش گذاشته اند و اینان در حقیقت از عریان شدن سیاهی‌های خود واهمه دارند و این اقدام‌شان فرار رو به جلوست.
از این نوع جماعت در میان اهالی هنر و قلم که اکثر آنها انسان‌هایی شریف و قابل احترامند، کم نیست و نمونه‌های آن‌ها را که به اشتباه و ناحق بر کرسی‌های فرهنگ و هنر و سینما تکیه زده‌اند و در این حیطه در پِی کاسبی‌اند می‌توان دید، همان‌ها که بر مبنای نگاه‌های سیاسی و باندی، روی صندلی‌ها نشسته و اهدافی جز خدمت به هنر و فرهنگ و جامعه دارند و وقتی قلم و گفتار عدالت خواهان، آن‌ها را افشا می‌کنند، با یاری ایادی و مزدبگیران خود، ضد هنرمندان و قلم به دستان مستقل و روشنگر و متعهد در رسانه‌ها و محافل و مجامع، برای پنهان کردن سیاهی روی‌ها و کارهای خود، نقدها و نظرات منقدان و هنرمندان ملی و مردمی و انسان دوست را، سیاه معرفی می‌کنند. آنها از این نکته غافل‌اند که حنای‌شان دیگر رنگ ندارد و مردم، پشت و روی سیاه‌شان را دیده‌اند و هرگز فریب آن‌ها و بلندگوهای تبلیغاتی سیاه آن‌ها را نخواهند خورد.
نگاه کنید به حضور افراد اشتباهی دیروز سینما که تا چند ماه قبل به تنهایی می‌خوردند و اشتباهی‌های جدید که به آن‌ها پیوسته‌اند و اکنون باهم می‌خورند و همچنین تلاش‌ها و تقلاهای آن‌ها که با دوختن جیب‌های تازه از تکه و پاره شدن جشنواره فیلم فجر به دو “جشنپاره” بودجه بر باد ده و تخریبگر سینما و جشنواره، استقبال کرده و به خوش رقصی برای اربابان خود پرداخته‌اند تا سیاه‌ها و سیاهی‌های سینما را بهتر بشناسید.

مطالب مفید