لگدمال هنر و هنرمند زیرِ پای تجارت و سیاست

جبار آذین
در رژیم پهلوی، تکلیف خیلی چیزها از جمله فرهنگ و هنر برای هنرمندان و دستگاه های فرهنگی و ملت و دولت مشخص بود و آنچه در حوزه های مختلف هنری و فرهنگی تولید می شد در شکل غالب، ترکیبی از ابتذال و تجارت و چیزهایی به نام هنر بود و آنها که در این فضا فعالیت می کردند، می‌دانستند در پی چه هستند و هنرمندانی هم که خارج از این فضا به تولید آثار فرهنگی هنری بویژه در سینما و تئاتر می پرداختند، تکلیفشان با خود و سیاست های فرهنگی حاکم و مردم روشن بود.
صرفنظر از نگاه سیاسی به رژیم گذشته، مسئولان و مدیران حاکمیتی و دولتی که در عرصه های فرهنگ و هنر سیاست‌های اطاعتی دولتی را تزریق و تحمیل می کردند، هیچگاه، هیچکدام شعارهای فریبای فرهنگی، هنری، اخلاقی و معنوی سر نمی دادند و خود را مدافع هنر و فرهنگ مترقی و پیشرفته وانمود نمی کردند و همه چیز واضح و عریان بود. درست بر خلاف اوضاع و وضعیت کنونی که مسئولان و مدیران، صرفا شعار می دهند و حرف های بزرگی که پشتوانه‌ای ندارد و خود آن‌ها نیز به آن‌ها باور ندارند، عنوان کرده و در عمل و اجرا، آن کار دیگر می کنند.
در واقع در سخن از هنر و فرهنگ و باورها و هنرمندان دفاع کرده، ولی در اجرا، خلاف آن می کنند. در تمام دنیا، یکی از وظایف مهم و بزرگ دولت ها حمایت مادی و معنوی از هنرمندان و هنر و فرهنگ است، اما در ایران و در فرهنگ و هنر و سینمای دولتی و تشریفاتی و سفارشی این گونه نیست و اگر حمایتی هم هست، شامل خودی ها و رفقا و هم حزبی ها و امربران و هنر و فرهنگ فروشان می شود.
این روال و روند غلط که البته در بازار مکاره فرهنگ و کشور، بیش از سه دهه است رواج دارد در دو دهه اخیر رشد چشمگیری یافته و گرچه صندلی نشینان فرهنگ و هنر و سینما، هنوز هم همان شعارها را تکرار می کنند، ولی با بستن درهای هنر و فرهنگ و سینما و سیما به روی هنرمندان توانا و متعهد و مردمی، و تشویق و ترغیب تجارت در هنر، فرهنگ کشور را از محتوا تهی و تولیدات هنری را به سوی کالا های تجاری و بازاری سوق داده‌اند.
رونق روزافزون تولید و نمایش فیلم ها و تئاترهای بدون محتوا و تجاری و خانه نشین کردن هنرمندان راستین و قربانی کردن هنر و فرهنگ زیر پای تجارت و سیاست و قدرت و ثروت، گواه بارز شعارها و دروغ هایی است، که عنوان می شود.
جولان هنرفروشان و مبتذل سازان در بازار مکاره سینمای بی سر و سامان و سیاست و تجارت زده با حمایت نامدیران و باند های مافیایی و چند اشتباهی در مقام وزیر ارشاد و رئیس سینما و تقسیم غنایم سینما میان خودی ها و نخودی ها و بی خودی ها، سبب بیکاری و فقرِ اکثریت سینماگران شرافتمند و آبرومندِ کشور شده و به بسیاری از آنها آنچنان عرصه تنگ آمده که به فروش وسایل زندگی و کار خود و مسافرکشی و دستفروشی و نوازندگی در خیابان ها و… روی آورده اند.
نمونه های این وقایع تلخ و سیاه که حاصل سیاهکاری نامسئولان و نامدیران فرهنگ و هنر و سینمای کشور است و در برخی رسانه ها هم منعکس شده است، وضع اسفبار زندگی و معیشتِ سینماگر آبرومند کشور” مجید جوانمرد” است که قربانی نامدیرانِ ناجوانمرد شده و روزگار بدی را سپری می کند.
نمونه سیاه تر و اسفناک تر، اقدام ” وحید وکیلی فرد” هنرمند و سینماگر مستقل و عزتمند است که در رسانه ها اعلام کرده است، به دلیل مسائل معیشتی، حاضر به فروش کلیه خود است. و این نمونه ها جدا از نمونه کسانی است که بر اثر فقر و فشار و تنگنا به مرز انتحار رسیده اند.
این اوضاع ناگوار و شرم آور نتیجه لگد مال کردن فرهنگ و هنر و سینما و حرمت هنرمندان و سینما گران توسط ناوزیران، نامدیران و نارئیسان، زیر پای قدرت و سیاست و ثروت است، شرم بر این نوع مسئولان!
جوانان و خانواده های ارجمند، فرهیختگان جامعه و پاسداران و مروجانِ فرهنگ و هنر ایران زمین حق دارند که به فرهنگ و هنر و سینما و تلویزیون فرمایشی و تجاری و بدون محتوا پشت کنند.

مطالب مفید