با این سه قدم ساده خود-تردیدی رو به موفقیت تبدیل و اعتماد به نفست رو افزایش بده

راهنماتو-نلسون ماندلا، رئیس‌جمهور اسطوره‌ای آفریقای جنوبی، یک نقل قول معروف دارد که می‌گوید: «همیشه تا زمانی که انجامش نداده‌اید، غیرممکن به نظر می‌رسد.»

به گزارش راهنماتو، مهم نیست که هدف‌تان تا چه حدی سخت باشد، هیچ‌چیزی به اندازه کاری که ماندلا انجام داد – منحل کردن سیستم آپارتاید در آفریقای جنوبی و تبدیل صلح‌آمیز کشور به حکومت اکثریت – سخت نیست. با این‌حال، ماندلا این کار را انجام داد. کار او اقدامی سخت بود که هیچ تضمینی برای موفقیتش وجود نداشت.

چندین عامل در تبدیل کردن شما به فردی موفق نقش دارد اما یکی از مهم‌ترین و اثرگذارترین عوامل، باور به خود است. اعتماد به نفس به شما امکان می‌دهد تا بر موانع فائق بیایید و از شکست‌ها زنده بیرون بیایید. اعتماد به نفس مسری نیز هست. اگر به خودتان و مأموریتی که دارید باور داشته باشید، دیگران نیز به شما و کارتان باور پیدا می‌کنند.

این نوع اعتماد به نفس، مثل رنگ موها نیست که یا دارید یا ندارید، بلکه چیزی است که شما آن را می‌سازید. به شما می‌گوییم چگونه.

1.اهداف قابل دسترسی برای خودتان بچینید

ما انسان‌ها به توانایی‌هایمان باورهای بیش‌ازحدی داریم. ما نه تنها می خواهیم نسبت به دستاوردهایمان احساس خوبی داشته باشیم بلکه می‌خواهیم نسبت به آرزوهایمان هم همین احساس را داشته باشیم. بنابراین وقتی که توانمندی‌هایمان را در راه رسیدن به اهدافمان ارزیابی می‌کنیم، گرایش داریم که توانمندی‌ها را به طرزی افراطی سخاوتمندانه قضاوت کنیم.»

با اینکه چیدن اهداف بزرگ می‌تواند به نفع‌مان باشد اما پیامدهای آن نیز می‌تواند خسارت‌بار باشد. سندرم امید واهی، یا تعیین انتظارات غیرواقع‌بینانه که منجر به چرخه‌ای از شکست و تلاش مجدد می‌شود، می‌تواند به کاهش چشمگیر اعتماد به نفس منجر شود. پیش از آنکه متوجه شوید، هدف کنار گذاشته شده است و جای آن را حس غیرمولدتر دلسوزی نسبت به خود و شکست گرفته است.

مثلاً در نظر بگیرید که دوست دارید یک کتاب بنویسید. اگر اولین‌بار است که چنین اقدامی کرده‌اید باید بدانید که نوشتن کتاب دو سرعت نیست بلکه دو ماراتن است. بسیاری از اهداف بزرگ همین‌طور هستند. شما باید سرعت انجام کار را با توانایی‌تان تنظیم کنید.

به جای اینکه پشت میزتان بنشینید و تصمیم بگیرید که چند فصل ابتدای کتاب‌تان را در یک جلسه بنویسید، باید برنامه داشته باشید. یک طرح با جزییات بنویسید و در آن قالب اهدافی که می‌خواهید به آن دست پیدا کنید را بنویسید. باید ارزیابی کنید و ببینید که در هر برهه زمانی تا چه اندازه می‌توانید به اهداف‌تان نزدیک شوید و باید آنقدر این برنامه هرس کنید تا به ریتم توانایی‌های شما نزدیک شود.

گاهی‌اوقات زندگی در این برنامه مانع‌ ایجاد می‌کند – مثلاً اگر فرزند دارید، فرزندتان بیمار می‌شود یا باید برای ناهار چند مهمان سرزده را پذیرایی کنید یا باید به ملاقات فردی در شهر دیگری بروید – برای همین نمی‌توانید به برنامه‌تان وفادار بمانید. بنابراین باید برای این مواقع هم تدبیری داشته باشید و درواقع به خودتان فضایی برای این نوع بهانه‌های ناگهانی بگذارید.

درواقع شما باید برای رسیدن به آن تصویر یا هدف بزرگی که در ذهن‌تان دارید، به خرده‌-اهداف‌تان نزدیک شوید. هر زمانی که یکی از خرده‌اهدف‌تان محقق شد یک دست‌مریزاد به خودتان بگویید. این دستاوردهای کوچک روی هم انباشته می‌شوند و درنهایت همه کار انجام شده است.

2.باانگیزه بمانید

در مسیر رسیدن به اهداف این امر طبیعی است که در مقاطعی انگیزتان افت کند. ما طوری برنامه‌ریزی شده‌ایم که به دنبال خشنودی‌های آنی باشیم. حتی زیگموند فروید، پدر علم روان‌کاوی یک اصطلاح برای آن با نام «اصول لذت» داشت.

برای آنکه بتوانید به اهداف بلند-مدت وفادار بمانید، باید راه‌هایی برای باانگیزه ماندن پیدا کنید. مثلاً شاید کسی با خواندن داستان موفقیت آدم‌های دیگر باانگیزه بماند. خواندن درباره اتفاقات عجیبی که دیگران بر آن فائق آمدند تا به موفقیت برسند یا وقف خود برای اهداف‌شان، چه پایان دادن به آپارتاید باشد و چه تأسیس یک شرکت یا یادگیری یک مهارت، انگیزه‌بخش و الهام‌بخش است و می‌تواند روحیه را بالا نگه دارد.

مشاهده روند رشدتان نیز می‌تواند انگیزه‌بخش باشد. حتی اگر در این لحظه هنوز سود سرشاری کسب نکرده‌اید، این روند رو به بالا نشانه‌ای است از اینکه در مسیر درست در حال حرکت هستید. شما باید شاهد باشید که ایثارگری‌هایتان ارزشش را دارد.

3.به نقاط قوت خودتا اعتقاد داشته باشید و ضعف‌هایتان را پذیرا باشید

احتمالاً دلیلی دارد که در مسیر فعلی قرار گرفته‌اید. اگر از آشپزی متنفر باشید، تلاش نمی‌کنید سرآشپز شوید یا اگر از کدگذاری متنفر باشید، نمی‌توانید آرزوی تبدیل شدن به یک کدگذار حرفه‌ای را در سرتان داشته باشید. دانستن نقاط قوت‌تان مهم است اما آگاهی داشتن نسبت به نقاط ضعیف نیز کمک‌تان می‌کند که کمتر از آن‌ها رودست بخورید.

دانستن نقاط ضعف و کار کردن بروی آن‌ها برای بهبودشان، یکی از بهترین راه‌ها برای خلاصی از فضایی است که در ذهن‌مان اشغال کرده‌اند. به جای اینکه بابت نقاط ضعف‌تان خودتان را تنبیه کنید، سعی کنید این نقاط ضعف را با تمرین و تکرار برطرف کنید. کافی است که آزاردگی و خطری که انحراف از عالم‌های شناخته‌شده در شما ایجاد می‌کنند را بپذیرید تا بتوانید در مدتی کوتاه اعتماد به نفس‌تان را بالا ببرید.

شما فقط یک راه دارید: اگر می‌خواهید به موفقیت‌های معنادار دست پیدا کنید، وقت‌هایی پیش می‌آید که اوقات سختی را سپری خواهید کرد. باور به خودتان و توانایی‌هایتان از درد این مسیر کم می‌کند و به شما قوت و نیرویی برای ادامه دادن مسیر می‌دهد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مطالب مفید