پرسهای در اقلیمِ ژانرهای سینمایی / بخش سوم؛ زیرشاخههای ژانر کمدی
المیرا ندائی
بیش از یکقرن است که سینما در سرتاسر جهان جایگاهِ خود را به عنوانِ یکی از محبوبترین شکلهای سرگرمی تثبیت کرده است.
بدون شک، یکی از دلایلِ اصلی محبوبیتِ این مدیوم تأثیرگذار، تنوع در ژانرهای سینماییست؛ ژانرهایی که هر یک به نوبهی خود متشکل از تنوعِ جذابی از ساب ژانرها یا همان زیرشاخه ها هستند؛ زیر شاخههایی که در جذبِ سختگیرترینِ مخاطبها با خاصترینِ سلیقهها عملکردی موفقیتآمیز داشتهاند. ساب ژانرها، در حین تابعیت از قواعد کلی حاکم بر ژانرِ سرگروه، از لحاظِ سبک روایی، ساختارِ دیالوگ نویسی و جنبههای بصری با هم متفاوت هستند.
نتیجهی قرارگرفتنِ ساب ژانرهای متنوع در کنار هم که در حینِ تمایز در مواردی نیز با هم همپوشانی دارند، به شرطِ رویکرد و عملکردِ حرفهای نویسنده و فیلمساز، یک اثر سینمایی برجسته است که قادر به جذب مخاطب جهانی ست.
پیش از پرداختن به ساب ژانرهای کمدی، شایانِ تکرار است که مهمترین رسالتِ سینما از نخستین روزهای پدید آمدن، برقراریِ ارتباطِ موثر با مخاطب بوده است. بازیگرانِ سینمای کمدیِ صامت پیش از بازیگرانِ سایر ژانرها، با به نمایش گذاشتنِ حرکات و رفتارهای غیرکلامیِ موثر از عهدهی این وظیفهی ارتباطی برآمدند و با جذب مخاطب جهانی در سطحِ وسیع، به سینمای کلاسیک غنایی متمایز بخشیدند.
یکی از درخشانترین آثارِ سینماییِ متعلق به این دوران، فیلم «عصر جدید» به نویسندگی و کارگردانی چارلی چاپلین است که در سال ۱۹۳۶ با بازیِ درخشان خودِ او، موفق شد اصلیترین دغدغه های مرتبط با جهان مدرن و صنعتیِ وقت را به تصویر بکشد.
زیرشاخه های ژانرِ کمدی:
1. ‘اِسلَپ استیک’ یا ‘کمدیِ بزن بکوب’ چندان دیالوگ محور نیست. انتقالِ محتوای طنزآمیز عمدتأ از طریقِ حرکاتِ بدنی اغراق آمیز مانند مشت و لگد زدن صورت می گیرد.
در این ساب ژانر، برخوردهای فیزیکی، چه به عمد چه به سهو، گاه میان بازیگران و گاه میانِ بازیگران و اشیایی رخ میدهند که باید در استفاده از آنها احتیاط به خرج داد مانند نردبان یا تیر و کمان.
علیرغمِ اینکه این حرکات، نمایشی هستند و هیچ گونه برخورد فیزیکی واقعی صورت نمیگیرد و پای جراحتی در میان نیست، این سبک، نوعی کمدیِ خشن و پرخاشگرانه محسوب می شود.
2. ‘کمدی سیاه’ به نویسنده یا فیلمساز این امکان را می دهد تا با استفاده از زبانِ طنز به مباحثی بپردازد که در حالت معمول پرداختنِ به آنها ناخوشآیند و حتی در مواردی خطرناک است، همانند تابوهایی از قبیل مرگ، جرم، خودکشی، و نژادپرستی. تکنیک های تضاد و تناقض، اغراق و بزرگنمایی، و تحقیر و کوچکنمایی در کمدی دارک کاربرد فراوانی دارند. آنچه مسلم است در این سبکِ تلخ و تاریک، هدف فراتر از سرگرم کردن یا خنداندن مخاطب است. کمدی ای که از دلِ تراژدی استخراج میشود، مخاطبی که بین خندیدن و نخندیدن مردد است را وادار میسازد تا با تأمل و تفکری عمیقتری با معضلاتِ تراژیکِ غیرقابل انکار و اجتناب ناپذیر روبرو شود.
3. داستانِ ‘کمدی اِسکروبال’ که از انواعِ ‘کمدی رمانتیک’ است حول محور حوادث و ماجراهای عاشقانهی شخصیتهایی میچرخد که اساسأ سرخوش و بیخیال هستند و دغدغهای به جز عشق ندارند؛ عشقی که حتماً باید بینِ دو شخصیت از دو قشرِ اقتصادی متفاوت در جامعه اتفاق بیفتد و با موانعِ متعددی روبرو باشد. این سبک انتقادیِ پر هرج و مرج که مبتنی بر لودگی و مهملگوییست و همواره پایانِ خوشی دارد، در اواخرِ دهه چهل میلادی رفته رفته رونق خود را در سینمای غرب از دست داد، اما در ایران همچنان از ساب ژانرهای مقبول و عامه پسند است.
4. ‘گروتِسک’ یا ‘عجیب پردازی’ سبکی از طنز است که در ظاهر شباهتهایی به طنز سیاه دارد اما در واقع سیاه و تراژیک نیست.
کمدی سیاه بر عنصر تراژدی یا غم تکیه دارد. محتوای کمدی گروتسک، محتوایی زشت، تحریف شده، غیرعادی، خیالی و غیرقابل باور است. طبیعیست که شخصیتها و موقعیتهایی که براساس چنین محتوایی خلق میشوند، همگی عجیب و غریب و بلاتکلیف باشند تا جایی که مخاطب در حالتی بین خندیدن یا وحشت کردن معلق بماند.
این سبک که از مولفههای اولیه ‘کمدی فارس’ برخوردار است، مبتنی بر تلفیقی از دو حسِ ناسازگارِ ترس و خنده است.
5. در ‘کمدی فارس’ اغراقِ طنزآمیز در خصوصِ شخصیتها و موقعیتها، بیش از سایر ساب ژانرهای کمدیست. در این سبک، افراد معمولی ناخواسته در دامِ موقعیتهای پیچیده و نامحتمل گرفتار میشوند.
کمدی فارس به لحاظِ تکیه بر بزرگنمایی، سیاه نمایی، و زشت نمایی، داری محتوایی عاری از ظرافت و سایر جنبههای زیبایی شناسیست. در این گونهی نمایشی، خط روایی از اهمیت چندانی برخوردار نیست، هجو و هزل به کمک طنز میآیند، و داستان پر از موقعیتهای سرگرمکنندهای ست که لزومأ سرانجامی برایشان در نظر گرفته نشده است.
6. روایتِ ‘کمدی اَبزورد یا اَبسورد’ روایتِ شخصیتهاییست که به سببِ زیستن در جهان مدرن، به طور ناخودآگاه و ناخواسته دچارِ بحرانِ معنا شدهاند و ناچار به پذیرشِ این جبرِ ناخوشآیند هستند.
اگرچه این سبک از لحاظِ مفهومی ارتباطِ تنگاتنگی با مکتب فکری ‘هیچ انگاری’ دارد، به هیچ عنوان حامیِ معناباختگی نیست و بالعکس به تقبیحِ سبکی از زندگی میپردازد که بیهدف، ناآگاهانه، و مکانیکیست.
شیوه ی بازی براساسِ عنصرِ بیهودگیْ سرشار از لودگی، طنز، و تمسخر در فضایی سورئال است، فضایی که در آن کمدی و تراژدی در یک موقعیت و در کنار هم به تصویر کشیده میشوند، نه در مقابل هم. طنزِ سورئالیستی با عناصر کمدی سیاه سر و کار دارد اما دارک و سیاه نیست.
7. ‘پارودی یا پَرودی’ یا ‘نقیضه’ به گونه ای از طنزِ انتقادی اطلاق میشود که اغلب تا سطحِ هزل تنزیل مییابد. پارودی، تقلیدی طنزگونه با رویکردی عامدانه به منظورِ سرگرم کردن مخاطب است و لزومأ تمسخرآمیز نیست. هرچند این گونه از کمدی عمدتأ از ویژگیهایِ خاصِ یک اثر یا سبکِ مشخص و یا از سبکِ منحصر به فردِ یک نویسنده ی خاص تقلید میکند، سپس برای آن یک موضوع کم مایه با مضمونی خنده دار در نظر میگیرد و از این طریق که شیوه ای توهین آمیز برای برخی می باشد، به اصالت سبک یا اثر نخستین خدشه وارد می کند.
زیستن آگاهانه در اقلیم ژانرها، فرصتی طلایی برای نویسندگان و فیلمسازانیست که مشتاقانه خواهانِ «صاحبِ سبک شدن» از طریقِ خلقِ آثار کمدی فاخر و ماندگار هستند (چه برای نمایش بر پردهی نقرهای، چه برای اجرای زنده روی صحنهی تئاتر، چه برای به اشتراک گذاشتن در شبکههای اجتماعی، و چه در قالبِ مجموعههای نمایشیِ چند فصلی که برای نمایش در شبکه های تلویزیونی تهیه میشوند مانند سیتکام ها، سریالهای کمدی، کمدیهای آیتمی، تاکشوها و استند-آپ ها).
پرسه در اقلیم ژانرها ادامه دارد.
با ما همراه باشید.
۱۴۰۳/۰۸/۲۷