قیام تریاکی‌ها در دهه ۳۰ + عکس

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از خبرآنلاین، در اواخر دهه‌ی بیست و اوایل دهه‌ی سی بخشی از کانون آسایش سازمان شاهنشاهی واقع در خیابان گوته که تا پیش از آن محل کلانتری سوار بود به کمپ ترک اعتیاد تبدیل شده و معتادان برای ترک در آن بستری می‌شدند. در میان آن‌ها نیز همه جور آدمی به چشم می‌خورد از افسر گرفته تا کارمند وزارت خارجه و دارایی و عمله و حمال. اما همه‌ی معتادان هم با پای خود به آن‌جا نمی‌رفتند یا اگر هم می‌رفتند از ترس درد خماری مقداری مواد در یک جای بدن یا لباس و کفش خود جاساز می‌کردند؛ یکی در پاشنه‌ی کفشش، یک در قلم خودنویس و… از سوی دیگر مامورین کانون علاوه بر بازرسی بدنی معتادان هنگام ورود باید مراقب ملاقات‌کنندگان آن‌ها هم می‌بودند چراکه گاهی در خوراکی‌هایی که برای معتاد بستری می‌آوردند مواد جاساز می‌کردند مثلا در هندوانه و خربزه و…

فارغ از همه‌ی این زیرآبی رفتن‌ها اما در شامگاه شنبه یکم آذرماه سال ۱۳۳۱ اتفاق مهیب‌تری در این کانون افتاد و آن قیام تریاکی‌ها بود، قیامی چند ساعته که پای ژاندارمری، کلانتری و فرمانداری نظامی تهران را نیز به ماجرا کشید. در ادامه گزارش این قیام شش و نیم ساعته را به نقل از مجله‌ی «اطلاعات هفتگی» مورخ ۷ آذر ۳۱ می‌خوانید:

شروع قیام

نقشه‌ی این عمل طبق اظهار آقای دکتر احمدی یکی دو روز پیش از واقعه با دقت طراحی شده بود. شب یک‌شنبه‌ی گذشته [شامگاه شنبه یکم آذر ۱۳۳۱] یکی از معتادین به ژاندارم‌های محافظ کانون می‌گوید: «ما برادریم، اگر فردا اتفاقی افتاد شما نباید دخالت کنید. اگر هم به شما حرفی زدند بگویید ما نسبت به برادران خود نمی‌توانیم عملی انجام دهیم.» ژاندارم‌ها به خیال آن‌که حرف او پایه‌ی صحیح ندارد، جریان را به فرمانده‌ی خود و دکتر احمدی رئیس کانون گزارش نمی‌دهند.

ساعت دو بعدازظهر قیام شروع می‌شود. محرکین تمام معتادین را به طور دسته‌جمعی با سیخ بخاری و چوب و غیره مسلح کرده، به طرف قسمت بازرسی کانون می‌آیند. نگهبان کانون جریان را به آقای دکتر احمدی که در منزل خود بود، گزارش داد و دکتر احمدی، بلافاصله خود را به کانون رسانید اما تریاکی‌ها مسلحانه به طرف او هجوم بردند و او را در میان گرفتند. دکتر احمدی تا به حال خیلی مریض تریاکی دیده بود اما دیگر قیام تریاکی‌ها را ندیده بود و به همین جهت متحیر ماند و اگر پاسداران کانون و ژاندارم‌ها به دادش نرسیده بودند کارش را تمام کرده بودند ولی ژاندارم‌ها با تفنگ و سرنیزه او را نجات دادند و دکتر احمدی به داخل اتاق خود پناه برد و تریاکی‌ها به سمت اتاق او حمله بردند و تا ژاندارم‌ها خواستند جلوی آن‌ها را بگیرند، تریاکی‌ها دو نفر از آنان را خلع‌سلاح کردند و تفنگ‌شان را گرفتند.

ستاد ژاندارمری به کمک رسید

ژاندارم‌ها به وسیله‌ی تلفن از ستاد ژاندارمری کمک خواستند و دکتر احمدی هم کلانتری چهارده را به یاری طلبید. بلافاصله یک گروهان ژاندارم به فرماندهی سروان امیراصلانی به داخل کانون ریخت و مجادله و کشمکش آغاز شد و تریاکی‌ها به طرف عمارت بیمارستان عقب‌نشینی کردند و ژاندارم‌ها توانستند ایوان جلوی عمارت را بگیرند. در این موقع پاسبان‌های کلانتری ۱۴ نیز رسیدند و تریاکی‌ها که تعداد «دشمنان» را رو به افزایش دیدند، ناچار از مبل‌ها و کمدهای بهداری استفاده کرده، سنگری برای خود ترتیب دادند و در پناه سنگر به «تجدید قوا» مشغول شدند.

جنگ «متارکه» شد

این وضع مدت چهار ساعت تمام ادامه داشت. یعنی نه تریاکی‌ها از پشت سنگر خود تکان می‌خوردند و نه ژاندارم‌ها و پاسبان‌ها به سنگر آن‌ها هجوم می‌آوردند و مثل این بود که متارکه‌ی «جنگ» اعلام شده است! علت این بود که فرمانده‌ی ژاندارم‌ها می‌گفت ما در داخل شهر قدرت قانونی خود را نداریم، وگرنه توی دهان ما «قاووت» نریخته‌اند و ما برای زدن و گرفتن این لباس را پوشیده‌ایم. پاسبان‌ها هم عقیده داشتند تا کسی به آن‌ها دستور تیراندازی ندهد، نمی‌توانند به سنگر تریاکی‌ها حمله کنند، چون تعداد آن‌ها در حدود نود نفر است و ممکن است با سیخ و میله و چاقو از خود مدافعه نمایند و پاسبان مجبور است تیراندازی کند.

فرمانداری نظامی هم وارد شد

در این بین نظامیان فرمانداری نظامی هم وارد معرکه شدند، ولی معاون کلانتری چهارده عقیده داشت که باید تریاکی‌ها را تک‌تک گرفت و دستگیری دسته‌جمعی آن‌ها صلاح نیست! دکتر احمدی که تا حال غذا نخورده و در اتاق خود تحت محاصره بود، به رئیس کلانتری متوسل گردید و آقای سرگرد تاج‌زاده رئیس کلانتری پس از مذاکره‌ی تلفنی با سرهنگ ضرغام معاون فرمانداری نظامی تهران، دستور داد تریاکی‌ها را دستگیر کنند و بدین ترتیب «حمله» آغاز گردید.

خاتمه‌ جنگ

مقاومت تریاکی‌ها زیاد طول نکشید و بالاخره ساعت ۸ و نیم بعدازظهر مبارزه خاتمه یافت و محرکین واقعه که شش نفر بودند و در میان آن‌ها یک افسر دژبان و دو راننده‌ی شهربانی و یک نگهبان بانک ملی وجود داشتند پس از مجادله و کشمکش زیاد دستگیر شدند و خواستند آن‌ها را به وسیله‌ی کامیون به زندان ببرند اما عیال و اطفال این تریاکی‌ها مثل این‌که قبلا از نقشه خبر داشتند، جلوی درِ آهنی بزرگ کانون جمع شدند و بنای فریاد را گذاشتند و درنتیجه تمام اهالی خیابان «گوته» محوطه‌ی جلوی در کانون را اشغال کردند و ازدحام مردم به طوری بود که عبور و مرور وسائط نقلیه متوقف گردید.

ژاندارم‌ها و پاسبانان خواستند جمعیت را متفرق کنند، اما به محض این‌که به طرف یکی از زن‌ها رفتند، زن مزبور یا غش کرد و یا چنین وانمود کرد که غش نموده است. این مشکل دیگر از مشکل تریاکی‌ها هم بزرگ‌تر شده بود. بالاخره آقای دکتر احمدی و کارمندان کانون آسایش به زبان «چرب و نرم» جمعیت را متفرق ساخته و کامیون توانست تریاکی‌های دستگیرشده را به کلانتری چهارده و سپس به زندان فرمانداری نظامی ببرد. روز دوشنبه و سه‌شنبه بازپرس فرمانداری نظامی پرونده را تکمیل کرد و به دادگاه فرمانداری نظامی فرستاد.

مطالب مفید