تفال به حافظ شنبه ۱ دی ۱۴۰۳؛ ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی…

فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باور‌های کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان می‌بردند بهره‌ای از کلام حق دارند رجوع می‌شد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.

ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی

چو گل گر خرده‌ای داری خدا را صرف عشرت کن
که قارون را غلط‌ها داد سودای زراندوزی

ز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعل است
که زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی

به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی

چو امکان خلود ای دل در این فیروزه ایوان نیست
مجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزی

طریق کام بخشی چیست ترک کام خود کردن
کلاه سروری آن است کز این ترک بردوزی

سخن در پرده می‌گویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی

ندانم نوحه قمری به طرف جویباران چیست
مگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزی

می‌ای دارم چو جان صافی و صوفی می‌کند عیبش
خدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزی

جدا شد یار شیرینت کنون تنها نشین ای شمع
که حکم آسمان این است اگر سازی و گر سوزی

به عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم
بیا ساقی که جاهل را هنیتر می‌رسد روزی

می اندر مجلس آصف به نوروز جلالی نوش
که بخشد جرعه جامت جهان را ساز نوروزی

نه حافظ می‌کند تنها دعای خواجه تورانشاه
ز مدح آصفی خواهد جهان عیدی و نوروزی

جنابش پارسایان راست محراب دل و دیده
جبینش صبح خیزان راست روز فتح و فیروزی

شرح لغت: معنی لغتی برای این غزل وجود ندارد.

تفسیر عرفانی:‌

۱- حضرت حافظ در بیت‌های هفتم تا نهم می‌فرماید:

شرابی دارم به پاکی جان. پس درویش بر آن عیب مگیر. الهی کسی گرفتار طالع ناموافق نشود.

* اگر می‌خواهی مراد تو را بدهند، خواهش‌های نفسانی را رها کن. ارج بزرگی در آنست که کلاهت را از طرف دیگری بدوزی. هر بخش کلاه تو نماینده بخشی از ترک هوای نفسانی باشد.

* نمی‌دانم گریه و ناله شباویز در کنار جوی برای چیست؟ مگر او هم مانند من شب و روز غم می‌خورد.

حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.

تعبیر غزل:

اکنون که فرصت آن را داری که از زیبایی‌های زندگی لذت ببری چرا با بیش از اندازه دل بستن به مال دنیا خود را در تنگنا قرار می‌دهی؟ زراندوزی و جمع مال در جایی که انسان باید این دنیا را ترک کند، کاری بیهوده است. پس از زندگی خود لذت ببر، مسافرت و گردش کن و از زیبایی‌های زندگی بهره بگیر که فرصت انسان بسیار محدود است.

مطالب مفید