الگوی بی‌نظیر در عرصه «جهاد تبیین» – اخبار سینمای ایران و جهان

حسین پورقادری/ در سالروز «شهادت حضرت امام هادی سلام الله علیه» قرار داریم؛ امام بزرگواری که اگر چه در سن چهل و دو سالگی به شهادت رسیدند اما نه تنها طول زندگی ایشان یک «زندگی سراسر مقاومت و مبارزه» است؛ بلکه می‌تواند به عنوان الگوی بی‌نظیر در عرصه «جهاد تبیین» مورد توجه و تمسک واقع شود.

«امام هادی علیه السلام» شخصیت بی‌نظیری است که در سن حدودا ۸ سالگی به «امامت» رسیده و به مدت ۳۴ سال و از سال ۲۲۰ تا ۲۵۴ هجری‌قمری عهده‌دار منصب «امامت» بودند. دورانی که می‌توان از آن به عنوان «دوران مشکل ائمه علیهم السّلام» تعبیر نمود. دورانی به شدت پر فراز و نشیب که در طی آن، جامعه اسلامی از یک سو با التهابات شدید سیاسی و امنیتی ناشی از بی‌ثباتی حکومت و تغییر مکرر ۶ خلیفه روبرو بود و از سوی دیگر دچار یک «رخنه گسترده فرهنگی» در مبانی اعتقادی خود گردیده بود. رخنه‌ای که بیش از هر چیز محصول «سیاست تنش زدایی عباسیان» و ارتباط بیش از حد «خلفای عباسی» با غیر مسلمانان و حکومت‌های غربی و شرقی آن زمان بود.

پس اگر چه بررسی دوران زندگانی «امام هادی علیه السلام» حکایت از گستردگی «مقاومت و مبارزه» ایشان در سطوح مختلف دارد، اما در این میان نقش تبیینی و «هدایت‌گری» ایشان در این دوران پرتلاطم آنچنان با اهمیت است که ایشان را می‌توان به عنوان الگویی کامل در عرصه «جهاد تبیین» و «هدایت انسان» معرفی نمود. الگویی که برای نخستین‌بار در تاریخ به تبیین منسجم و کامل شخصیت و ویژگی‌های «انسان کامل» پرداخته و این شخصیت را در قالب وجودی «امام معصوم علیهم اسلام» تعریف نموده است و در این راستا جایگاهی منطقی برای «انسان کامل» به عنوان «واسط بین خلق و خالق» قائل شده است، بدین معنا که فیض الهی که نازل می شود، هیچ کدام از انسان‌ها توانایی گرفتن آن فیض را ندارند. آن فیض باید در ظرفیت وجودی «انسان کامل» قرار گیرد و آن «انسان کامل» فیض را بین همه نیازمندان که شامل همه موجودات از انسان‌ها گرفته تا حیوانات و حتی فرشتگان می‌شود و … توزیع کند.

همین حضور موثر «امام هادی علیه السلام» در عرصه «جهاد تبیین» است که موجب می‌شود تا شرایط برای عموم «جامعه اسلامی» در هر عصر و زمانی فراهم شود که بتوانند بدون هر گونه لکنت و اغماضی در مسیر «امام شناسی» گام برداشته و در ضمن «زیارت» مهم‌ترین فصول مربوط به مقامات «امام معصوم علیهم‌السّلام» را با بیان وافی و شافی، با زیباترین تعبیرات انشاء شده توسط «امام هادی علیه السلام» فهم و متوجه شوند.

دو «زیارت» مهم و مفصل «جامعه‌ی کبیره» و همچنین «غدیریه» به عنوان اصلی‌ترین آثار برجای مانده از این بزرگوار است؛ آثاری منحصر به فرد در عرصه «جهاد تبیین» که از غُرَر تعبیرات و فرمایشات در جهت شناخت صحیح و اصولی «ائمه معصومین علیهم‌السّلام» برخوردار می‌باشند و به عنوان «منشور بلند امام شناسی» از قابلیت استفاده تا به پایان تاریخ برخوردار است.

اما با این همه حضور ویژه «امام هادی علیه السلام» در عرصه «جهاد تبیین» محدود به تولیدات ادبی در قالب دو «زیارت» مذکور نمی‌باشد و لازم است تا برای فهم «جامعیت حرکت مبارزاتی» ایشان در عرصه «جهاد تبیین» به موضوع تاسیس نهادی با عنوان «شبکه وکالت» توجه نمود. نهادی که بیش از هر چیز بر اهتمام و تمرکز ویژه «امام هادی علیه السلام» بر صیانت و ماندگاری از «مسیر هدایت» دلالت می‌نماید. نهادی که تنها مانع برای جلوگیری از گسترش فعالیت «شبکه نفوذ» و ایجاد «انحراف در مسیر» در عرصه «جهاد تبیین» محسوب می‌شود. نهادی آنچنان کارآمد که توانست ضمن حفظ بقای «اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله» پس از گذشت بیش از هزار و ۱۰۰ سال، آنچنان پرتوان و محرک باشد که در بهمن ‌ماه ۱۳۵۷ هجری‌شمسی، منتج به شکل گیری موجودیتی با عنوان «نظام جمهوری اسلامی» در پیرامون خود گردد و بنای «جبهه مقاومت» را بر ماهیت وجودی خود استوار سازد و حالا در طی یک سال گذشته به تنها کانون امیدبخش برای «جهان اسلام» مبدل گردد.

بر این اساس، الگوی رفتاری «حضرت هادی علیه السلام» در عرصه «جهاد تبیین» و «هدایت انسان» یک الگوی ویژه است که در سه سطح «جامعه‌سازی» (Community building) اقدام به فعالیت و کنشگری می‌نمود. الگویی که در فرایند عملیاتی خود منتج به ظهور و تعریف رسمی و نشان‌دار سیستمی با عنوان «سیستم وکالت» توسط وجود نازنین «امام هادی علیه السلام» گردید. سیستمی شبکه‌ای که نه تنها ضامن استحکام پیوند شیعیان و ایفای نقش امام در اداره امور اجتماع و شئون مختلف زندگی شیعیان گردید، بلکه به خوبی توانست جامعه اسلامی را برای «عصر غیبت» و دوران گذاری با عنوان «انتظار» آماده سازد.

به عبارت دیگر، «سیستم وکالت» الگوی «جامعه‌سازی» منسجمی است که توسط «حضرت هادی علیه السلام» و در مدل مبارزاتی ایشان در عرصه «جهاد تبیین» قوام یافت. سیستمی که تمامی مراحل «سیستم‌سازی» (Systems Building) در عرصه‌های مختلف را در بطن خود لحاظ نموده است. سیستمی جامع که به عنوان یک شبکه فراگیر اگرچه برای گردآوری وجوه شرعی، همچون خمس، زکات و نذورات و … از برای شیعیان ایجاد شد؛ اما کارکرد اصلی آن در عرصه «جهاد تبیین» و نقش ارشادی آن برای حفظ و صیانت از عقاید و جلوگیری از ایجاد انحراف در «سبک زندگی شیعیان» بود. سیستمی شبکه‌ای که حیات سیاسی اجتماعی «پیروان مکتب امامت» را در طول تاریخ و تا به امروز و با وجود دشمنی‌ها وکینه توزی‌های فراوان مستکبران در هر عصر و زمانی تضمین نموده است.

سوای نظر از شاهکار مدیریتی «امام هادی علیه السلام» در عرصه «جهاد تبیین» و تولید «سیستم وکالت»؛ نکته قابل توجه آن است که بالاخره در نبرد بین «امام هادی علیه السلام» و خلفایی که در زمان ایشان بودند، آن کس که ظاهراً و باطناً پیروز شد، «امام هادی علیه السلام» بود. از این جهت است که «مقام معظم رهبری» به زیبایی در تعریف شخصیت وجودی و ابعاد اقدام و نوع عمل امام دهم می‌فرمایند:

«امام هادی علیه السلام» چهل و دو سال عمر کردند که بیست سالش را در سامرا بودند؛ آن‌جا مزرعه داشتند و در آن شهر کار و زندگی می‌کردند. سامرا در واقع مثل یک پادگان بود و آن را معتصم ساخت تا غلامان ترکِ نزدیک به خود را با ترک‌های خودمان؛ ترک‌های آذربایجان و سایر نقاط اشتباه نشود که از ترکستان و سمرقند و از همین منطقه‌ی مغولستان و آسیای شرقی آورده بود، در سامرا نگه دارد. این عده چون تازه اسلام آورده بودند، ائمه و مؤمنان را نمی‌شناختند و از اسلام سر در نمی‌آوردند. به همین دلیل، مزاحم مردم می‌شدند و با عربها – مردم بغداد – اختلاف پیدا کردند. در همین شهر سامرا عده‌ی قابل توجهی از بزرگان شیعه در زمان «امام هادی علیه السلام» جمع شدند و حضرت توانست آنها را اداره کند و به وسیله‌ی آنها پیام امامت را به سرتاسر دنیای اسلام – با نامه‌نگاری و… – برساند. این شبکه‌های شیعه در قم، خراسان، ری، مدینه، یمن و در مناطق دوردست و در همه‌ی اقطار دنیا را همین عده توانستند رواج بدهند و روزبه‌روز تعداد افرادی را که مؤمن به این مکتب هستند، زیادتر کنند. امام هادی همه‌ی این کارها را در زیر برق شمشیر تیز و خونریز همان شش خلیفه و علی‌رغم آنها انجام داده است. حدیث معروفی درباره‌ی وفات «حضرت هادی علیه السلام» هست که از عبارت آن معلوم می‌شود که عده‌ی قابل توجهی از شیعیان در سامرا جمع شده بودند؛ به‌گونه‌ای که دستگاه خلافت هم آنها را نمی‌شناخت؛ چون اگر می‌شناخت، همه‌شان را تارومار می‌کرد؛ اما این عده چون شبکه‌ی قوی‌ای به‌وجود آورده بودند، دستگاه خلافت نمی‌توانست به آنها دسترسی پیدا کند. یک روزِ مجاهدت این بزرگوارها «ائمّه علیهم‌السّلام» به قدر سال‌ها اثر می‌گذاشت؛ یک روز از زندگی مبارک اینها مثل جماعتی که سال‌ها کار کنند، در جامعه اثر می‌گذاشت. این بزرگواران دین را همین‌طور حفظ کردند، والّا دینی که در رأسش متوکل و معتز و معتصم و مأمون باشد و علمایش اشخاصی باشند مثل «یحیی‌بن‌اکثم» که با آن‌که عالم دستگاه بودند، خودشان از فساق و فجار درجه یکِ علنی بودند، اصلاً نباید بماند؛ باید همان روزها بکل کلکِ آن کنده می‌شد؛ تمام می‌شد. این مجاهدت و تلاش «ائمّه علیهم‌السّلام» نه فقط تشیع بلکه قرآن، اسلام و معارف دینی را حفظ کرد؛ این است خاصیت بندگان خالص و مخلص و اولیای خدا. و این درحالی بود که در زمان امامت آن بزرگوار شش خلیفه، یکی پس از دیگری، آمدند و به درک واصل شدند. آخرین نفر آنها، «معتز» بود که حضرت را شهید کرد و خودش هم به فاصله‌ی کوتاهی مُرد. این خلفا غالباً با ذلت مردند؛ یکی به‌دست پسرش کشته شد، دیگری به دست برادرزاده‌اش و به همین ترتیب «بنی‌عباس» تارومار شدند؛ به عکسِ شیعه. شیعه در دوران حضرت هادی و حضرت عسگری (علیهماالسّلام) و در آن شدت عمل روزبه‌روز وسعت پیدا کرد؛ قوی‌تر شد.

مطالب مفید