«فیلمفارسی»؛ جریانی که فحش خورش، ملس است!
بانیفیلم: با مروری در تاریخ سینمای ایران، به این نکته جالب توجه میرسیم که تا کنون هیچ «گذاره»ای مانند ترکیب «فیلمفارسی» تکرار نشده و مورد تاکید قرار نگرفته است!
فیلمفارسی اگرچه خروجی دنیای ذهنی مرحوم دکتر هوشنگ کاووسی بود اما شکل استفاده از آن در سینمای ایران و تلقین و تسری آن به آثاری که خلاف جریان فیلمسازی دهه چهل بودند، متاسفانه تعبیرهای متفاوتی از این واژه را ایجاد کرد.
داستان نقد منفی دکتر کاووسی بر فیلم تاثیرگذار «قیصر» مسعود کیمیایی و جدال نوشتاری این دو، بخش بامزهای از تاریخ سینمای ایران را تشکیل میدهد؛ روایت طنزآمیز آتش زدن نگاتیوهای «هفده روز به اعدام» ساخته کاووسی توسط عوامل فیلم و مقایسهای که این منتقد سینمایی به طعنه و طنز میان «قیصر» و وسترنهای بازاری (داچسیتی) داشت از جمله این نکات جالب تاریخ سینماست!
صرفنظر از اینکه عنوان فیلمفارسی را باید در مورد چه فیلمهایی به کار برد، انگار این واژه، ابزاری در دستان برخی برای تحقیر و طعنه به برخی از ساختههای شده سینماییست که اتفاقاً آن فیلمها مورد اقبال عامه مردم هم قرار میگرفتند. (نگاهی به موفقیتهای اقتصادی تعداد زیادی از فیلمهایی که زندهیاد فردین ستاره تکرار نشدنی سینمای ایران نقشآفرین اصلیشان بود، تاییدی بر مقبولیت این گونه فیلمهای «عامهپسند» است.)
اما این تمام ماجرای فیلمفارسی نیست و برخلاف تولیدات سینمای تجاری پیش از انقلاب که حضورشان متکی بر جریان گیشه و اقبال تماشاگران بود، پس از پیروزی انقلاب، این خط فیلمسازی در عین تغییر ظاهر و مضامین، تلاش میکرد ضمن رعایت مولفههای سینمای پیش از انقلاب، هویت اقتصادی مستقل از سینمای دولتی هم پیدا کند.
کپیبرداری از فیلمهای تجاری پیش از انقلاب و نسخههای جعلی فیلمهای پرفروش، آنقدر آش تقلید را شور کرد که پس از مدتی این کلیشهبرداری هم جواب نداد و فیلمسازی تجاری، ناچار پوست انداخت و به سراغ طرح موضوعات و مضامینی رفت که پیشتر طرح و پرداختن به آنها جزو خطوط قرمز به شمار میرفت.
ساخت انبوهی از فیلمهای تینایجری و جوانان گیتار به دست، چنان نفسگیر شد که این «لقمه» به ظاهر خوشمزه و خوشرنگ به دستانداز افتاد و پس از چندی گلوگیر سینما شد. به ناچار تولیدات از این دست هم راهی قفسههای تاریخ سینمای ایران شد.
فیلمفارسی البته در تمام این سالها به عنوانی تبدیل شده بود که بسیاری از سازندگان سینمای تجاری حتی از خطاب گرفتن با آن عنوان، ابا و پرهیز داشتند!
آثار سینمایی تولیدی دهههای هشتاد و نود اگر از دیدگاههای مضمونی متنوعتر از دو دهه شصت و هفتاد بودند اما حتی با گشایش فضای سیاسی و طرح برخی مضمونهای سیاسی و اجتماعی، جریان غالب تولیدات به سمت ساخت فیلمهای مبتذلی رفت که نه تنها آنها را نمیتوان در چارچوبهای سینمای تجاری موسوم به فیلمفارسی گنجاند، بلکه دامنه سادهانگاری و مبتذل بودنشان باعث شد، حتی موضوع درجهبندی این فیلمها در دستور کار مقامات ارشاد قرار گیرد!
در واقع سینمای بازاری پس از انقلاب، نه تنها هیچ نوع همخوانی با وجوه فیلمهای عامهپسند سینمای پیش از انقلاب نداشت، بلکه شرایط جدیدی از تولید را در سینمای ایران بنیان گذاشت که دامنه آن تا محصولات شبکه نمایشی و سریالهای تولیدی هم کشیده شد.
دستاندرکاران این نوع فیلمسازی جدا از آسیبهایی که به نوع فیلمسازی تجاری ایران وارد آورند، سطح سلیقه تماشاگران را به چنان درجهای از نزول رساندند که محصولات سالهای اخیر برای جلب توجه، دست به دامان شوخیهای جنسی و متوسل به رقص و آواز با موسیقیهای قبل از انقلاب شدهاند!
همینهاست که شرافت حرفهای و پایبندیهای اخلاقی جمع پرشماری از سازندگان آثار موسوم به فیلمفارسی در پیش از انقلاب را نشان میهد. سینمایی که در آن خیانت، دزدی، هرزگی و… همیشه مورد نکوهش قرار میگرفت و عشق و جوانمردی و پایبندیهای اخلاقی را نکو میداشت…
مطلبی که در زیر میآید حاصل نگاه خانم المیرا ندائیست که به تفکیکی میان فیلمفارسیهای پیش از انقلاب و جریان فیلمسازی بازاری سینمای امروز پرداخته است؛ بخوانید…
«فیلمفارسی»
جریانی که فحش خورش، ملس است!
المیرا ندائی
نگاه اول:
در اوایل دهه ی ۴۰ شمسی و در دوره ای که سینمای ایران در حال رشد و توسعه بود، پدیده ای به نام «فیلمفارسی» در سینمای ایران ظهور کرد. جریانی که تاثیر قابل توجهی بر فرهنگ و هنر ایران در این دوران داشت. به لحاظ ساختاری و محتوایی، این ژانر محبوب مولفه های متمایز خود را داشت. داستانهایی ساده و قابل پیش بینی که عمدتأ حول محور عشق، خیانت، انتقام و مسائل اجتماعی می چرخیدند. شخصیت های مثبت و منفی کلیشه ای که به وضوح قابل تفکیک از یکدیگر بودند. قهرمانان معمولا مردان جوان جذابی بودند که در برابر مشکلات اجتماعی ایستادگی می کردند. یکی دیگر از ویژگیهای بارز «فیلمفارسی» ها، استفاده از موسیقی های جذاب و رقص های خاص بود. زبان ساده، داستانهای دراماتیک عاشقانه و فضای سرگرم کننده ی «فیلمفارسی» ها، برای تماشاگرانی که به ویژه به طبقات متوسط و فرودست جامعه تعلق داشتند، و تقریبا ۹۰ درصد جامعه ی ایران را پوشش میدادند. جذابیت قابل توجه تری داشت.
این ژانر خاص به زمان خود به پیشبرد صنعت سینما در ایران کمک شایانی کرد. انبوه این آثار و نمایش آنها در سینماهای سراسر کشور، به ایجاد فضای شغلی و اقتصادی برای بسیاری از هنرمندان، تکنسینها و کارکنان سینما منجر شد. چه خوشایند فیلمسازانی که خود را از خواص میدانستند باشد و چه به ذائقه ی هنری شان خوش نیاید، «فیلمفارسی» ها بازتابی از وضعیت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ایران طی دهه های ۴۰ و ۵۰ هجری خورشیدی بودند، مگر آنکه قصد تحریف تاریخ معاصر را داشته باشیم و به دنبال خلق یک تصویر فرهنگی توسعه یافته از جامعه ی وقت ایران باشیم.
بر خلاف دیدگاه برخی از روشنفکران وقت که از «فیلمفارسی» ها به عنوان جریانی سطحی، بی مایه و بی ارزش یاد می کردند و آنها را مروج بی فرهنگی و ابتذال میدانستند که سینمای همیشه سالم و شریف ایران را به جریانی انحرافی کشانده بود، این فیلمها که در یک فضای اجتماعی خاص تولید می شدند، به شدت محبوب شدند و از همان ابتدا توانستند مخاطب وسیعی را جذب کنند.
باید پذیرفت که برای آشتی دادن مردم با سینما، از ابتدا رفتن به سراغ آثاری همچون «دایره ی مینا» اثر زنده یاد داریوش مهرجویی و یا «بلوچ» اثر مسعود کیمیایی امکان پذیر نبود. زیرا که هم بستر اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه، آمادگی مواجهه با مضامین عمیق و پیچیده را نداشت، و هم سیاست وقت حکم میکرد که سینما تنها ابزاری برای سرگرمی اقشار مختلف باشد، نه یک جریان هنری تأمل برانگیز به منظور آگاهی بخشی.
«فیلمفارسی» ها بیشتر از اینکه فیلم باشند، یک ژانر تجاری سرگرم کننده هستند، که با اهداف تجاری به دنبال جذب مخاطب با صرف کمترین هزینه ممکن هستند. این پدیده های محبوب فیلمگونه، در ابتدا در سینماهای کوچک محلی به نمایش در می آمدند، و تبلیغاتشان عمدتأ از طریق اعلانات چاپی و یا پخش تیزرهای ساده در تلویزیون ملی انجام می گرفت.
نگاه دوم:
علیرغم اینکه «فیلمفارسی» ها در دوران طلایی خود توانستند با فروش بالا، جایگاه خاصی در سینمای ایران پیدا کنند، به سبب فقدان پیچیدگیهای فنی و نوآوری های سینمایی، نادیده گرفتن نکات هنری و ساختاری پیچیده، بلاخص در زمینه ی پیش تولید و تدوین، و عدم لحاظ فرم با اکتفا کردن بر محدودترین و کم هزینه ترین امکانات در خصوص فیلمبرداری، دکور، نورپردازی و صحنه سازی، هرگز نتوانستند نامشان را در زمره ی فیلمهای سینمایی ثبت کنند، و تنها در حد یک پدیده یا یک جریان باقی ماندند؛ جریانی که نه تنها بیشتر متمرکز بر جنبه های تجاری بود تا یک کیفیت هنری، بلکه از منظر اجتماعی و فرهنگی نیز جنجالها و حواشی زیادی را با خود به همراه داشت که بسیاری از آنها همچنان در تاریخ سینمای ایران، مورد بحث و بررسی قرار میگیرند. این جنجالها و حواشی اغلب در ارتباط با محتوای فیلمها، سبک تولید، و واکنش های اجتماعی نسبت به آنها بودند.
یکی از بزرگترین حواشی «فیلمفارسی» ها، تصویرسازی کلیشه ای از زنان با نگاهی ابزاری به آنها برای جلب توجه مخاطب بود که با واکنش ها و انتقادات شدیدی از سمت فعالان حقوق زنان و گروههای اجتماعی مختلف روبرو شد. زیرا که این نگرش جنسیتی، منجر به تنزیل شأن زنان و تقویت نابرابری حقوق آنان می شد،
نمایش صحنه های عاشقانه و گاهی برهنه نمایی های آشکار، از نظر برخی از تماشاگران و منتقدان ناپسند، غیراخلاقی، و خارج از چهارچوب های اجتماعی بود.
نپرداختن به مسائل عمیقتر اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و صرفأ بسنده کردن به درگیریهای عاشقانه و خانوادگی، الگوهای اشتباهی از زندگی، روابط، و هنجارهای اجتماعی را به نمایش می گذاشت. تأثیرات سوء بر ذهنیت جوانان و شکل گیری تصورات غیرواقعی از روابط اجتماعی و عاطفی و تعاملات عاشقانه ی پر احساس، بلاخص در میان جوانان طبقه ی کم درآمد و روستایی، مسأله ای نبود که بتوان به سادگی از کنار آن عبور کرد.
بعد از انقلاب ۵۷، «فیلمفارسی» ها به دلیل محتوای غیر اخلاقی و گاهأ ضددینی شان، به عنوان نماد فساد، بی اخلاقی، و مصرف گرایی، با تیغ تیز سانسور مواجه شدند.
زندگی خصوصی چهره های محبوب «فیلمفارسی» ها همچون زنده یاد محمدعلی فردین تا آخرین روز حیات ارزشمندشان، به خاطر حضور در آثار اینچنینی، تحت شعاع گرفت.
پس از انقلاب ۵۷، خروج «فیلمفارسی» ها از چرخه ی اکران عمومی، سینمای ایران را به سمت تولید فیلم هایی مبتنی بر ارزشهای انقلاب اسلامی و معیارهای فرهنگی جدید سوق داد.
نگاه سوم:
موضوع فساد در بین عوامل تولید، یکی دیگر از جنجالی ترین و بحث برانگیزترین موضوعات سینمای ایران است که شاید بتوان علنی شدن آن را به پیدایش فیلمفارسی ها نسبت داد، اما ادامه یافتن این روند از دهه ی چهل هجری خورشیدی تا به امروز، صرفنظر از شرایط اجتماعی، اقتصادی، و فرهنگی حاکم، در تمام دوران ها وجود داشته است. فیلم ها به ویژه در دوران اوج خود (همانند ژانر کمدی در ایران در سالهای اخیر)، برای رسیدن به سود آوری سریع، تحت فشار برای تولید سریع هستند. فشاری که گاهأ باعث می شود تا برخی از تهیه کنندگان و سرمایه گذاران در تلاش برای کاهش هزینه ها و افزایش سود، به روشهای غیرقانونی و غیراخلاقی متوسل شوند.
بسیاری از عوامل تولید مانند کارگردانان، بازیگران و حتی دستاندرکاران فنی به دلیل شرایط مالی نامناسب، اغلب مجبور به دریافت دستمزدهای غیررسمی یا کمتر از حد معمول بوده و هستند. تا جاییکه در برخی موارد، این دستمزدها بهطور مستقیم از طریق پرداختهای زیرمیزی یا رشوه تأمین میشدند و تأمین میشوند.
به علت نبود نظارتهای کافی و سختگیریهای اجتماعی، فساد اخلاقی در بین برخی از عوامل فیلم ها همواره وجود داشته است و این تنها مختص به فیلمفارسی ها نیست؛ این فساد نه تنها در محتوای فیلمها بلکه در خود صنعت سینما نیز همواره قابل مشاهده بوده است.
یکی از شایع ترین اتهامات بر علیه فیلمفارسی ها، رواج فساد و فحشا است. اعتیاد به مواد مخدر و روابط غیراخلاقی میان برخی از بازیگران و تهیهکنندگان یا کارگردانان بعضأ توانسته بود و توانسته است زمینه ساز دریافت نقشهای مهم، افزایش دستمزد و یا جایگاه حرفهای تأثیرگذار باشد.
استفاده از حمایت های مالی دولتها، به اندازه ای برای فیلمسازان وسوسه انگیز بوده است که در قالب سینمای عامه پسند، در خدمت یک ایدئولوژی خاص باشند و به این وسیله هنر را تبدیل به ابزاری برای مشروعیت بخشی کنند.
توزیع ناعادلانه ی درآمدها، مبحث دیگری است که انگشت اتهامش به شکلی ناعادلانه متوجه فیلمفارسی ها ست. حال آنکه اختصاص سود و درآمد بالاتر به بازیگران و کارگردانان مشهور و تهیهکنندگان، و در نظر گرفتن سودی ناچیز و درآمدی در حد متوسط برای سایر دستاندرکاران فنی مانند فیلمبرداران، تدوینگران و سایر کارکنان تولید، مصداق واقعیتی ملموس در سینمای امروز ایران است.