تفال به حافظ یکشنبه ۳۰ دی ۱۴۰۳؛ گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم….
فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم
همچنان چشم گشاد از کرمش میدارم
به طرب حمل مکن سرخی رویم که چو جام
خون دل عکس برون میدهد از رخسارم
پرده مطربم از دست برون خواهد برد
آه اگر زان که در این پرده نباشد بارم
پاسبان حرم دل شدهام شب همه شب
تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم
منم آن شاعر ساحر که به افسون سخن
از نی کلک همه قند و شکر میبارم
دیده بخت به افسانه او شد در خواب
کو نسیمی ز عنایت که کند بیدارم
چون تو را در گذر ای یار نمییارم دید
با که گویم که بگوید سخنی با یارم
دوش میگفت که حافظ همه روی است و ریا
بجز از خاک درش با که بود بازارم
شرح لغت:افسون سخن:سحر کلام
تفسیر عرفانی:
۱- حضرت حافظ در بیتهای اول تا پنجم میفرماید:
* اگر چه از زلف محبوب و گرفتاری عشق او کارم سخت شده، اما همچنان امید گشایش از جوان مردی او دارم.
سرخی چهره من را که مانند شراب قرمز است، به شادی نسبت نده بلکه این سرخی خون دلم است که در ظاهر دیده میشود.
* آهنگ نوازنده از خود بی خودم خواهد کرد. دریغ و افسوس چنان که به این پرده اجازه ورود نداشته باشم. (پرده اختباس دارد. اول یعنی پرده و گامی از موسیقی دوم طریق عشق)
* من آن شاعر جادوگری هستم که بسحر کلام و سخن، هر چه مینگارم، تماماً شیرین و شکرانگیز است.
* با صد امید و آرزو به سرزمین عراق قدم نهادم. پسای راهنمای قلب گمشدهام من را ترک نکن.
حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
تعبیر غزل:
از روزی که عاشق شدهای با مشکلات بسیاری روبهرو گشتهای، ولی همچنان به وصال او و حل این مشکلات امیدواری. به جز او به هیچ کس و هیچ چیز نمیاندیشی و در انتظار فرصتی هستی تا راز دل خود را به او بگویی. آماده باش که بزودی این فرصت مهیا خواهد شد.