رابطه سیاست با سینما، ابتذال و انتحار نبوی و پوراحمد
جبار آذین
زنده یاد ابراهیم نبوی بعد از عمری فعالیت نوشتاری و هنری و رسانهای و سیاسی،در جایی نوشته بود که، مردهشور سیاست را ببرد و…
پیشتر در یادداشتی به ارتباط و تاُثیر سیاست و سینما و سیاسیون و سینماگران بر یکدیگر پرداخته بودم و این بار و در این یادداشت، ضمن یادآوری اینکه، سیاست بد و مورد نکوهش نیست و این سیاست غلط و سیاستمدار بد است که شایسته سرزنش و گوشمالی است، مینویسم که سیاست، یک شمشیر دو لبه بوده و مسئله مهم این است که این ابزار در دست چه کسی قرار گیرد و در راه چه اهدافی به کار گرفته شود.از دو حالت و نصفی خارج نیست.
نخست اینکه، در دست اهل آن و در خدمت مردم و کشور استفاده شود.
دوم، در چنگ نابخردان سوداگر ضدملی و مردمی قرار گیرد و در مسیر قدرت و جاه و ثروتطلبی و ایجاد فقر و بدبختی ملت به کار رود و آن نصفی نیز به این معناست که به هر دلیلی در اختیار نااهلان و بیعقلان باشد.
تاریخ ایران و جهان وجود و عملکرد این گروهها را هزاران بار اثبات کرده است.
سرنوشت و سرگذشت اغلب سیاستمداران خوب و ملی و مردمی، آنها را در چند رخداد، مشترک ساخته است، اکثر آنها به دلیل کارهای خوب و اصرار در درستگویی و درست کرداری از کار برکنار و منزوی شدهاند، به تبعید رفتهاند، زندانی شده و یا به قتل رسیدهاند.
از آن سو هم، سیاستمداران بد در چند چیز اشتراک داشته اند و آنها قدرت، ثروت و فساد بوده است.
تکلیف آن نصف و نیمه هم مشخص است، چون بعد از سپری شدن تاریخ مصرفشان، به گوشهای از تاریخ پرتاب شدهاند.
البته یک شکل هم از سیاستمداری وجود دارد و اینکه، عده ای بر کرسیهای سیاسی تکیه زده و میزنند که نه فقط از سیاست که از هیچ چیز به جز ثروت و قدرت، سر در نمیآورند.
این طیف، از سیاستبازان حرفهای و آن نصفیها، خطرناکترند، زیرا آنها سواری از ملت را خوب بلدند و اینها نابلد هستند و وقتی سوار چیزی میشوند، سر و ته آن را تشخیص نمیدهند. اینان در زمان کارنابلدی و موقعی که کمی تا قسمتی سواری گرفتن از مردم را آموختند، خطرناکترین سیاستمداران جهان میشوند.
اکنون در نظر بگیرید که در اتحادی از سیاسیون کاربلد و کارنابلد که در منافع و سواری گرفتن، دست در جیب ملت دارند، از تمام وسایل و ابزار اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و سیاسی بخواهند در راه اهداف خود بهره ببرند.
نتیجه آن در جامعه ایجاد و گسترش طبقات و شکافهای طبقاتی و توسعه نادرستی و بیعدالتی است و همین اهداف در فرهنگ و هنر و سینما، میشود، تداوم همان نگاه طبقاتی در قالبهای هنر و سینما و فرهنگ رسمی و فرمایشی و پدیداری فرهنگ دولتی و رواج ابتذال در برابر تفکر توسط عوامل خود در فضای فرهنگ و هنر.
حال اگر فرهنگ و هنر و اهالی آن که اساساً در برابر سیاست موضع داشته و به جز گروهی ملیجک و خودفروش تن به مماشات ندهند و بخواهند در مقابل هجمهها، نفوذها و اهداف سیاسیون ایستادگی کنند، دچار همان بلاهایی میشوند که گروه و طیف سیاستمداران خوب به آن مبتلا شدند. به اضافه این که در زمانه ما، انتحار هم به ابزار تنبیه هنرمندان توسط سیاستمداران اضافه شده و چنان عمل میکنند که اهالی هنر و قلم یکی در داخل و دیگری در خارج و آن یکی در جای دیگر از شدت فشار و تنهایی و اندوه و فقر و آزار، خود را به آغوش مرگ میاندازد و یادآور هدایت میشوند که نوشت: در زندگی زخمهایی است که…
با این همه، هنرمندان و قلم به دستان پوست کلفت بیشتری هم هستند که با تنها و زندگیهای مجروح، اما به این گونه مرگها تن نمیدهند و…
این همه به دلیل وجود وجدان، تعهد، تفکر و نپذیرفتن ظلم نسبت به خود و دیگران است.
آری، علتهای مهاجرت آسمانی نبوی و پوراحمد و… از یک جنس و در دو وضعیت نهچندان متفاوت است و این حاصل سیاسی شدن غلط فرهنگ و هنر و سینما و آلوده کردن ملت و کشور با سیاستهای غلط و تخریب فرهنگ و هنر و اقتصاد و ساختار و مناسبات اجتماعی است.