فیلمسازی در ایران، پناهنگی در آلمان؛ نامزدی اسکار، مسیر هموار یا سنگلاخی برای رسولاف!
پرسه ای در اقلیم نقد سینمای؛ «دانهی انجیر معابد»؛ دغدغهی وطن یا تن؟!؟
المیرا ندائی
«دانهی انجیر معابد» به نویسندگی و کارگردانی محمد رسولاف که با سرمایه آلمانیها و فرانسویها در خفا و در شهر تهران ساخته شده است. با حمایت کمیتهی اسکار کشور آلمان، برای دریافت جایزه بهترین فیلم بینالمللی اسکار ۲۰۲۵ به عنوان یک اثر آلمانی، نامزد شده است.
از آنجایی که رسول اف اکنون وضعیت پناهندگی رسمی این کشور را دارد و ساکن برلین است ،«دانهی انجیر معابد» به عنوان محصول مشترک آلمان و ایران در جشنوارههای فیلم بینالمللی حضور یافته است.
طبق قوانین آکادمی، فیلمهای نامزد بهترین فیلم بینالمللی باید از سوی کشورهای مبدا خود ارسال شوند. فیلمهای ممنوع یا مخالف هیچگاه در فهرست نهایی قرار نمیگیرند.
برخلاف واکنش رسول اف در گفتوگو با هالیوودریپورتر در مراسم جوایز فیلم اروپا، اینکه آلمان چنین کاری انجام داده باشد، اصلأ شگفتانگیز و دور از تصور نبوده و نیست. به نقل از این کارگردان مولف آلمانی-ایرانی؛ «البته که بسیار خوشحال شدم، اما این همچنین به من درک جدیدی از آنچه سینما میتواند باشد، از اینکه چقدر سینما میتواند جهانی باشد، از اینکه فیلمها به نوعی میتوانند متعلق به همه باشند، داد.». او در ادامه افزود:«هرچه فیلم بزرگتر و موفقتر شود، بیشتر از من و بازیگران و تیم فیلمبرداری محافظت خواهد کرد، چه در داخل ایران و چه خارج از آن! یک تأثیر حتی مهمتر، به نظرم، این است که کمپین اسکار میتواند نوری بتاباند و به تمام فیلمسازان در شرایط سرکوبگر در سراسر جهان امید دهد. چیزی که واقعاً من را هیجانزده میکند در مورد همه اینها این است که نسل جوان در ایران اکنون میتواند احساس قدرت بیشتری کند تا از تمام محدودیتهایی که توسط دولت بر آنها تحمیل شده، آزاد شود!»
برای اولین بار پس از مدتها، رسولاف میتواند آیندهای را تصور کند که نگرانی اصلیاش ساخت فیلمهایش باشد؛ فیلمهایی آلمانی!
او میگوید: «این واقعاً نوعی رویای محقق شده است. من همیشه از یک طرف با سینما (البته سینمای اعتراضی و جنجالی!) دست و پنجه نرم کردهام و از طرف دیگر با سانسور، آزادی هنری و بیان هنری. به دلیل شرایط خودم، همیشه مجبور بودهام بیشتر بر مورد دوم تمرکز کنم. حالا بالاخره در شرایطی قرار دارم که میتوانم تصور کنم که شاید بتوانم تمام وقتم را صرف سینما کنم.» رسولاف اما نمیگوید منظورش از «سینما»، کدام سینماست؟ سینمای ایران یا سینمای آلمان؟
«دانهی انجیر معابد»، که به بررسی خشونت، سانسور و پارانویا در ایران میپردازد، به صورت مخفیانه و بدون تأیید رسمی و گرفتن مجوز، ساخته شده، یک درام خانوادگی است که داستان یک قاضی را در جریان وقایع مربوط به اعتراضات ۲۰۲۲ دنبال میکند. موضوعی که نه جذابیت دارد و نه تازگی و نه مرهمی بر زخمی است. اما به حکم تلفیق هنر و سیاست، ممکن است برای سازندهاش موفقیتی گذرا به ارمغان آورد، اما این فیلم قطعأ بازندهی گیشه خواهد بود. بگذریم که زخمهای کهنه نیز سر باز خواهند کرد.
محمد رسول اف خوب میداند که زنده یاد عباس کیارستمی یا داریوش مهرجویی نیست؛ او فرسنگها هم با بهرام بیضایی و ناصر تقوایی و حتی اصغر فرهادی یا پیمان معادی فاصلهی هنری و قلمی دارد.
قبل از اینکه اولین تصویر «دانهی…» نمایش داده شود، عبارت «این فیلم به طور مخفیانه ساخته شده است»، روی صفحهای سیاه ظاهر میشود. این فیلم، پیشنهاد آلمان برای بخش فیلم خارجیزبان در مراسم اسکار ۲۰۲۵ است. رسولاف پس از اینکه، به گفتهی خودش به دلیل مواجه با حکم احتمالی هشت سال زندان از ایران فرار کرد، امروز به عنوان پناهنده سیاسی در آلمان زندگی میکند.
نمیتوان متوجه شد که منظور از «فیلمبرداری یک فیلم به طور مخفیانه در ایران» به چه معناست؟ این فیلم با توجه به تعداد لوکیشنها و طراحیهای مختلف صحنهای، قطعاً به نظر نمیرسد که چندان به شکل پنهانی فیلمبرداری شده باشد؛ خبری از دوربینهای مخفی مانند آنچه در “بورات” دیدهایم یا تصاویر لرزان با استفاده از گوشیهای آیفون هم وجود ندارد.
در این مسیر، آنها ترفندهایی برای اینکه گرفتار نشوند، پیدا کردند. هنگام فیلمبرداری نماهای خارجی، بازیگران زن روسریهای خود را به دقت روی سرشان میپوشاندند تا حتی یک تار موی کوچک هم پیدا نشود.
رسولاف میگوید: “نوع پوشیدن روسری شما از یک طرف نشاندهنده دیانت شخصی شماست، اما از طرف دیگر رابطه شما با حکومت را نیز نشان میدهد. بنابراین برای صحنههای خارجی، آنها توانستند دستگاه امنیتی ایران را فریب دهند!!! تا فکر کنند که در حال فیلمبرداری یک برنامه تلویزیونی دولتی هستند. در واقع، هر کسی که از کنار آنها میگذشت، نگاه میکرد و بلافاصله فکر میکرد که احتمالاً این یک تولید تلویزیونی است فقط به این دلیل که زیباییشناسی آن خیلی به آنچه که معمولاً در تلویزیون میبینید شبیه بود.»
رسولاف به گفته خودش، به ندرت در زمان فیلمبرداری در محل حضور داشت. در عوض، او مجبور بود صحنهها را از راه دور کارگردانی کند و دستورها را از طریق دستیار خود ارائه دهد. در طول فیلمبرداری، لحظات پرخطری پیش آمد، اما تیم تولید برنامههای پشتیبانی آمادهای داشت. هنگام فیلمبرداری یک صحنه در یک پمپ بنزین، چند پلیس ظاهر شدند و از بازیگران و تیم تولید خواستند مجوز فیلمبرداری نشان دهند. تیم تولید مجوزهای جعلی ارائه داد و بازیگران به فیلمبرداری «چیزی که توجه ناعادلانهای را جلب نکند» روی آوردند، همانطور که رسولاف توضیح میدهد؛ «…این چیزی است که بازیگران و تیم تولید حتی اگر فقط افراد غریبهای در محل فیلمبرداری ایستاده باشند، رعایت میکردند. به این معنی که بازیگران فیلمبرداری صحنههای واقعی برای فیلم را به صحنههای ساختگی و بیحاشیه تغییر میدادند.»
رسولاف در ادامه میگوید: «ممکن بود که یک فیلمساز در زندان باشم. اما این به معنای بازی کردن نقش یک فیلمساز قربانی است که توسط سانسور ایران فدا شده است. و من واقعاً نمیخواستم این نقش را بازی کنم. نمیتوانستم خودم را مجبور کنم که این نقش را بازی کنم.» چند روز پس از پایان فیلمبرداری، رسولاف از مسیر کوهستانهای ایران فرار کرد و به آلمان رسید.
نقد و بررسی «دانه انجیر معابد»
– یکی از نقدهایی که به «دانه انجیر معابد» وارد است، ساختار پیچیده و غیرخطی آن است. فیلم با استفاده از روایتهای موازی و زمانبندیهای پراکنده، از یک طرف جذابیت هنری ایجاد میکند، اما از طرف دیگر باعث سردرگمی و گمشدن در داستان برای برخی از مخاطبان میشود. این ساختار ممکن است در برخی موارد باعث شود که مخاطب از درک کامل ارتباطات بین شخصیتها و وقایع عاجز بماند. در واقع، فیلم دارای ساختار غیرمعمول و چند لایه است. هرچند برخی از منتقدین این انتخاب را به عنوان یک روش سینمایی قوی میبینند، اما برای برخی از تماشاگران ممکن است پیچیده و گاهی مبهم باشد. سیر موازی پیشبرندهی داستان باعث میشود که مخاطب بهطور مداوم به دنبال ارتباطات پنهان و معانی عمیقتر باشد.
– یکی از نقاط قوت فیلم، استفاده درست از تصاویر و فیلمبرداری است. رسولاف در انتخاب نماها و ترکیبهای بصری دقیق و متفکرانه عمل کرده است. برخی از نماهای طولانی و ثابت باعث میشوند که تماشاگر در وضعیت خاصی از انزوا و تردید قرار بگیرد، که با مضمون فیلم همخوانی دارد.
– شخصیتها در این فیلم بهطور عمیق و چندوجهی طراحی شدهاند. پیچیدگیهای شخصیتی و درگیریهای درونی آنان، مخاطب را به تفکر وا میدارد، بهویژه در ساختارهای غیررئالیستی و نمادگرایانه فیلم، هر شخصیت نمایندهای از طیفهای مختلف جامعه ایران است.
– ریتم آهسته و طولانی بودن فیلم ممکن است برای بسیاری از تماشاگران خستهکننده باشد. در حالی که برخی از منتقدان ممکن است این انتخاب را بهعنوان یک روش سینمایی برای ایجاد تنش و تأمل بیشتر تحسین کنند، اما برای تماشاگرانی که به سینمای سریع و داستانهای با پیشرفت سریع علاقه دارند، این کندی و فقدان تنشهای واضح میتواند ملالآور باشد.
– یکی دیگر از نقاط ضعف فیلم، این است که در برخی موارد پیامی که قصد دارد منتقل کند، به وضوح قابل درک نیست. فیلم در پردازش و نمایش مضامین اجتماعی و سیاسی پیچیده بهشدت نمادین است، اما این نمادها و اشارهها در بسیاری از موارد به شکلی مبهم و غیرمستقیم بیان شدهاند که باعث میشود مخاطب نتواند ارتباطی واضح با آن برقرار کند. این کمبود وضوح میتواند منجر به عدم ارتباط عاطفی یا فکری با فیلم شود.
– شخصیتهای فیلم اگرچه پیچیده به نظر میرسند، اما در عمق خود بهطور کامل توسعه نیافتهاند. در برخی موارد، این شخصیتها بیشتر شبیه به نمادهایی از مشکلات اجتماعی و سیاسی هستند تا شخصیتهایی که تماشاگر قادر به همذاتپنداری با آنها باشد. دیالوگها نیز گاهی بسیار انتزاعی و فلسفی هستند، که این میتواند برای مخاطب عمومی که به دنبال یک داستان واضحتر است، سردرگمکننده باشد.
– «دانه انجیر معابد» فیلمی است که بیشتر بهدنبال جلب نظر تماشاگران خاص سینمای مستقل و معناگراست و این امر میتواند باعث شود که برای بسیاری از مخاطبان عمومی، از جمله کسانی که به دنبال داستانهای جذاب و سرگرمکننده هستند، کمتر جذاب باشد. به همین دلیل، فیلم ممکن است نتواند چندان به موفقیت تجاری دست یابد یا برای مخاطبان گستردهتری قابلفهم و لذتبخش باشد.
– برخی نقدهای منفی، به تغییر لحن در نیمه دوم فیلم اشاره دارند که به نظر میرسد بیش از حد ملودراماتیک یا از نظر روایی از بخش اول واقعگرایانه فیلم، جدا شده است. به طور مثال، گنجاندن صحنههای تعقیب و گریز با خودرو با لحن فیلم همخوانی ندارند.
– فیلم میتوانست تضادهای اخلاقی شخصیتهای مرد را بیشتر توسعه دهد و بسیاری از این پیچیدگیها تنها از طریق کشمکشهای درونی شخصیتها قابل تفسیر است.
– فیلم ممکن است به دلیل تصویرسازی مقامات ایرانی تنها بهعنوان یک نیروی سرکوبگر، بیش از حد تبلیغاتی دیده شود، همینطور نگرانیهایی در مورد نحوه نمایش و گنجاندن فیلمهای شبکههای اجتماعی در روایت «دانهی…» وجود دارد که احساس میشود چندان طبیعی نیست و احتمال به مخاطره انداختن افراد مقیم ایران را با خود به همراه دارد.
– تغییر ناگهانی لحن فیلم که از یک درام خانوادگی عمیق به یک تریلر هیجانانگیز در نیمه دوم تبدیل میشود باعث میشود خط روایت، بیارتباط و شکسته به نظر برسد.
در انتها باید از تعریفهایی که از درخت انجیر مقدس (Ficus religiosa) شده و فیلم رسولاف هم به نظر میرسد که نام آن اقتباسی از آن باشد اشارهای شود؛ درخت انجیر مقدس (Ficus religiosa) که در بسیاری از معابد هند و سایر مناطق آسیای جنوبی مورد احترام قرار میگیرد، بهعنوان درختی مقدس شناخته شده و دانههای آن بهعنوان نمادی از آرامش، روشنگری و ارتباط با خداوند یا حقیقت استفاده میشوند. در بعضی موارد، دانههای انجیر معابد بهعنوان طلسم یا تبرک در مراسم دینی و مذهبی استفاده میشود.