زیباترین جملات ماندگار ویکتور هوگو در مورد عشق • مجله تصویر زندگی
در جمعهای روشنفکری عموما به آثار رمانتیک آنقدر بد نگاه میشود که انگار در میانهی صرف غذا ناگهان حرکت زشتی از کسی سر زده! این در حالی است که ویکتور هوگو و آثار رمانتیک او از این قاعده مستثنی هستند، این استثنا چنان عزت و احترامی برای هوگو به همراه داشته که فقط اثری مثل بینوایان پس از گذشت ۱۵۹ سال از انتشار یا گوژپشت نُتردام بعد از ۱۹۴ سال، هنوز استوار و خوشخوان و محبوب باقی ماندهاند. حقیقت این است که اغلب آثاری که در قرن نوزدهم میلادی از هوگو منتشر میشد چنان تاثیری بر قلب و روح جامعهی فرانسه میگذاشت که جزئیترین تکانههای آن جریانهای سیاسی قدرتمندی را ایجاد میکرد. او نه تنها نویسندهای دقیق و تیزحس بود، بلکه سیاستمدار و فردی معتبر در جامعهی خود به شمار میرفت. در ادامه ۳۶ جمله زیبا از هوگو درباره عشق میخوانید.
ویکتور هوگو کیست؟
ویکتور هوگو، شاعر، نویسنده و سیاستمدار برجسته قرن نوزدهم فرانسه، به دلیل آثار رمانتیک و تأثیرگذار خود شهرت جهانی دارد. او در سال ۱۸۰۲ در فرانسه متولد شد و در دوران کودکی تحت تأثیر عمیق مادرش، که شاهد خشونتهای دوران جنگهای داخلی بود، بزرگ شد. هوگو ابتدا طرفدار سلطنت بود، اما پس از مرگ مادر، به جمهوریخواهی گرایش یافت. در ۱۴سالگی هدف خود را «شاتوبریان شدن» اعلام کرد و در ۲۱سالگی با انتشار اولین داستان خود، به دنیای ادبیات گام نهاد. او نقش و آثار برجستهای در ادبیات فرانسه داشت و کتابهای “آخرین روز یک محکوم”، “گوژپشت نتردام” و شاهکار بینظیر “بینوایان” که به نابرابری و بیعدالتی میپرداخت، تحسین جهانیان را برانگیخت. گوژپشت نتردام کلیسای نوتردام را احیا کرد و بینوایان با شخصیتهایی ماندگار چون ژان والژان و کوزت به اثری جاودانه بدل شد. هوگو که بهشدت بر نویسندگان بزرگی چون داستایوفسکی و دیکنز تأثیر گذاشت، در سال ۱۸۸۵ در پاریس درگذشت. او نمادی از عدالتخواهی و هنر جاودان در ادبیات جهان است.
سخنان ویکتور هوگو درمورد عشق
ویکتور هوگو در آثار شاخص خود به موضوعات متنوعی از هستی پرداخته است. یکی از پرتکرارترین آنها عشق است و در این بخش سخنان و دیدگاه ویکتور هوگو که در داستانهایش درمورد عشق بوده را آوردهایم. برخی از این نقلقولها از خود نویسنده و برخی دیگر از میانهی کتابهایش انتخاب شدهاند.
عشق چیست؟ من در خیابان مرد جوان بیچارهای را دیدم که عاشق بود. کلاهش کهنه بود و کتش پاره، آب جوی از سوراخهای کفشش فرومیرفت، همانطور که ستارگان به روح او!عشق ورزیدن به دیگری مثل دیدن صورت خداوند است.قدرت یک نگاه (عشق در یک نگاه) در داستانهای عاشقانه آنقدر مورد سواستفاده قرار گرفته که باعث شده باورها درمورد آن از دست برود! افراد بسیار کمی هستند که جرات دارند بگویند دو نفر عاشق هم شدهاند چون به هم نگاه کردهاند! اما هنوز هم آدمها همینطور عاشق میشوند، و این تنها راه است!عشق شبیه درخت است. خودش رشد میکند، خود در وجود ما ریشه میدواند و از یک قلب ویران شده تغذیه میکند. حقیقت دشوار درمورد آن این است که هرچه عشقی کورتر باشد، سرسختتر است. هیچگاه قویتر از زمانی نیست که کاملا غیرمنطقی باشد.عاشق بودن یا سابقا عاشق بودن کافی است. هیچ چیز دیگری نباید خواست! مروارید دیگری در میان امواج تاریک زندگی برای یافتن وجود ندارد!خوشبختی در زندگی در درک این است که به ما عشق ورزیده شود! چه به خاطر کسی که هستیم، چه به خاطر کسی که نیستیم!زندگی گلی است که عشق شهد شیرین آن است.ای کسی که از عشق رنج میبری! بیشتر عشق بورز! چرا که برای عشق مردن، زنده شدن از آن است!روح ما به چیزهای والتر از زندگی روزمره نیاز دارد. به خاطر چیزهای روزمره است که ما زندهایم و به خاطر چیزهای والاتر است که عشق میورزیم.عشق ورزیدن به زیبایی، دیدن نور و روشنایی است.عشق بخشی از روح است و ماهیت آن همان دم مسیحایی است که از بهشت نشات میگیرد!معشوق بودن چه چیز عظیم و باشکوهی است. و چه چیز عظیمتری است عاشق بودن!بزرگترین فهم از زندگی این است که ما ثمرهی عشق هستیم!عجیب است که اولین نشانهی عشق حقیقی در یک مرد جوان کمرویی و خجالت است و در یک دختر جسارت!چه اتفاقی افتاد که لبهای آنها یکدیگر را لمس کردند؟ چطور شد که پرندگان شروع کردند به خواندن، برفها ذوب شدند، رزها شکفتند، آسمان در انتهای جنگل تاریک با درختانی با شکل خشن و در هم فرورفته ناگهان روش شد؟ یک بوسه بود و تمام حرفها را زد.وقتی یک زن با تو صحبت میکند، به آنچه با چشمهایش میگوید، گوش بده!حسی که من نسبت به تو دارم، بیشتر از آن که زمینی باشد، شبیه به بهشتی است بدون ابر!عاشقانی که از هم جدا افتادهاند، فقدان یکدیگر را با خیالاتی دست به سر میکنند که دست کمی از واقعیت ندارد! آنها یکدیگر را نمیبینند و برای هم نمینویسند، اگرچه آنها راههای بیشماری برای ارتباط پیدا میکنند! آنها برای یکدیگر آواز پرندگان، عطر گلها و صدای قهقههی کودکان را میفرستند!عشق تنها آیندهای است که خداوند تقدیم میکند!مردن در اثر فقدان عشق، وحشتناک است! این احتقان و خفگی روح است!پدرهای بسیاری هستند که عاشق فرزندان خود نیستند! اما هیچ پدربزرگی نیست که عشق نوههایش را در دل نداشته باشد!عشق ورزیدن نیمی از ایمان است.پسر، برادر، معشوق، پدر، دوست. در قلب ما برای تمام این نسبتها نوعی از عشق وجود دارد. همانطور که بهشت برای تمام ستارگان به اندازهی کافی جا دارد.میگویند عاشق بودن، کور شدن قلب است! اما من میگویم عاشق نبودن، کوری است!به کسی عشق بورز که لایق عشق تو باشد، نه تشنهی عشق تو! چون تشنه روزی سیراب میشود.من عاشق او هستم. من حتی حاضرم همه چیز را با کمال میل فدای او کنم. همه چیز، حتی این امیدواری که ممکن است او هم دوستم داشته باشد.عشقی که با حسادت همراه نباشد، نه واقعی است و نه حتی پاک است!اگر تو را بزرگ و قابل احترام نمیپنداشتم، هرگز عاشقت نمیشدم.به تمام محسنات دیگرت، زیبایی و نجابت را اضافه کن، زیبایی و نجابتی که از عشق سرچشمه میگیرند. آدل عزیز و محبوب، چگونه ممکن است موجودی همچون تو به طرز عجیب و غریبی با ذهنهای کوچک و قلبهای سرد محاصره شده باشد؟در نهایت، تنهاییام با فرشتهای پر خواهد شد که بر انزوایم پایان میدهد.قبل از هر چیز برایت آرزو میکنم عاشق شوی. و اگر هستی، او به تو عشق بورزد. و اگر این گونه نیست، تنهایی تو کوتاه باشد. و پس از تنهایی، از کسی نفرت نداشته باشی.عشق زیبا و زشت نمیشناسد.هیچکس عاقلتر از کسانی نیست که در عشق احمقاند!عقل او از نوری ساخته شده بود که از قلبش بیرون میآمد.من ضدیتی در عشق در نگاه اول ندارم، اما باور دارم باید برای دوم هم نگریست.کینه و تنفر را به کسانی واگذار کنید که نمیتوانند عشق بورزند.