سکوت سیاستگذاران در خصوص شکست بلاکچین و Web3 در ایران
اقتصادآنلاین، مهرین نظری: حوالی سال ۹۸ و ۹۹ موج بلاکچین و Web۳ ایران را مثل بسیاری از کشورها درنوردید. از صرافیهای رمزارز تا پلتفرمهای حملونقل و زنجیره تأمین، ناگهان نام بلاکچین تبدیل به کلیدواژه تبلیغات و جذب نیرو و حتی جذب سرمایه در اکوسیستم استارتاپی شد. اما حالا کافی است نگاهی به استارتاپهای فعال بیندازید. نه خبری از پروژههای بزرگ بلاکچینی هست، نه اسمی از Web۳ در جلسات استارتاپها شنیده میشود، نه کسی درباره آینده این فضا حرف میزند. درحالیکه رسانهها و متولیان فناوری سالها از آینده روشن این حوزه حرف زدند، امروز تنها چیزی که مانده سکوت است و پروژههای نیمهجان. این بار، اما نه کرونا و نه تحریم، بهتنهایی مسئول این شکست نیستند.
شکست استارتاپهای بلاکچینی پیش از آنکه جدی شروع کنند
در سالهایی که بلاکچین و Web۳ در اوج بود، ایران هم با تأخیر، اما با جدیت سعی کرد وارد این موج شود. صرافیهایی مثل والکس با الهام از مدلهای خارجی به سرعت بازار را در دست گرفتند. اما داستان آن استارتاپهایی که میخواستند چیزی فراتر از یک صرافی ساده باشند، چیز دیگری بود. کارچین قرار بود حملونقل شهری را غیرمتمرکز کند، لوکان با بلاکچین به سراغ رهگیری زنجیره تأمین برود و چندین تیم کوچک دیگر هم در لایههای مختلف Web۳ از NFT گرفته تا متاورس، در حال توسعه بودند. اما بیشتر این پروژهها، حتی پیش از آنکه به مرحله اجرا برسند، متوقف شدند. برخی هرگز MVP ندادند، بعضیها quietly pivot کردند و حتی عدهای کار را کاملاً رها کردند و امروز حتی دامنه سایتشان هم تمدید نمیشود.
نه سرمایهگذار ماند نه امیدی به قانون
برخلاف روایتهایی که کمبود سرمایه را گناه تحریمها میدانند، واقعیت عریانتر از اینهاست. حتی در سالهایی که برخی استارتاپها از صندوقهای VC سنتی پول میگرفتند، هیچ VC شناختهشدهای حاضر به ورود جدی به حوزه بلاکچین و Web۳ نشد. این نهتنها بهدلیل خطر تحریم بلکه ناشی از بیاعتمادی به آینده داخلی این صنعت بود. فضای بیقانون و پر از تناقض سیاستگذار ایرانی کاری کرد که هیچ سرمایهگذاری حاضر نباشد پای پروژههای بلاکچینی امضا کند.
تجربه شخصی بسیاری از بنیانگذاران این استارتاپها این بود که حتی وقتی تیم و MVP داشتند، VCها حاضر نبودند در جلسه pitch حتی سوالی از مدل کسبوکار بپرسند و فقط با جمله تکراری “بلاکچین ریسکش بالاست” ماجرا را تمام میکردند. البته باید اعتراف کرد که دست سرمایهگذارها هم چندان خالی از دلیل نبود، چراکه بخش بزرگی از این پروژهها بیش از آنکه مسلح به نوآوری باشند، صرفاً برای گرفتن grant یا جذب سرمایه شکل گرفته بودند و پشت بسیاری از آنها حتی مدل درآمدی مشخصی وجود نداشت.
مهاجرت بیسر و صدای نیروهای کلیدی و مرگ تدریجی پروژهها
در همین شرایط خاکستری، نخبگان فنی که اغلب متخصصان حوزه رمزنگاری، cryptography و مهندسی بلاکچین بودند، یکییکی یا از ایران مهاجرت کردند یا وارد پروژههای خارجی شدند. این اتفاق از سال ۱۴۰۰ سرعت گرفت. بسیاری از توسعهدهندگان اصلی پروژههای بلاکچین ایرانی امروز در صرافیها، استارتاپها و پروژههای Web۳ بینالمللی مشغول به کارند و ترجیح دادند به جای کشوری که حتی داشتن کیف پول کریپتویی هم برایش مسئله است، در فضایی کار کنند که حداقل شفافیت قانونی وجود دارد.
بخش جالب ماجرا این است که بسیاری از این پروژههای بینالمللی امروز به صورت غیرمستقیم از توان ایرانیها در تیمهای فنیشان بهره میبرند، همان نیروهایی که استارتاپهای داخلی نتوانستند نگهشان دارند. این مهاجرت آرام، اما عمیق، مرگ تدریجی پروژههای بلاکچینی ایران را رقم زد.
خودتحریمی یا بیتدبیری، کدام بلای جان بلاکچین ایران شد؟
درست در روزهایی که دنیا از استیبلکوینها، NFTها و قراردادهای هوشمند مینوشت، در ایران سیاستگذارانی بودند که هنوز میپرسیدند بلاکچین با بیتکوین فرق دارد یا نه. بانک مرکزی رسماً اعلام میکرد که معامله و خرید و فروش رمزارز ممنوع است، اما در عین حال پلتفرمها را رها کرده بود تا خودشان بساطشان را بچینند و بعد در اولین فرصت زیر پایشان را خالی کند.
هیچ قانون مشخصی برای استارتاپهای بلاکچینی وجود نداشت و آنچه بود صرفاً ابهام، بخشنامههای متناقض و گاهی اوقات اعمال سلیقه نهادها بود. به این موارد، فشارهای امنیتی، مسدود شدن ناگهانی برخی درگاهها و حتی فیلترینگ پلتفرمها را هم اضافه کنید. عملاً دست هیچ استارتاپی به جایی بند نبود و سرمایهگذار هم عقلش را از دست نداده بود که وسط چنین میدانی سرمایهاش را آتش بزند.
آمارهایی که کسی به آن اعتراف نمیکند
بر اساس گزارشهای غیررسمی از منابع داخلی که حتی در جلسات غیرعلنی انجمن بلاکچین ایران هم به آن اشاره شده، نزدیک به ۷۰ درصد استارتاپهای ایرانی که در بازه ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۱ با محوریت بلاکچین شکل گرفته بودند، عملاً یا تعطیل شدهاند یا pivot کردهاند. از پروژههایی که قرار بود بازار NFT بومی بسازند تا آنهایی که با شعار DAO میخواستند پلتفرمهای غیرمتمرکز داخلی راه بیندازند، اغلب بیصدا و بدون خداحافظی کنار رفتند. اگرچه صرافیها توانستند با فروش خدمات نقدینگی و معاملات ارزهای دیجیتال دوام بیاورند، اما ایدههای اصلی Web۳ هرگز به مرحله اجرا نرسیدند و تنها در گزارشهای پاورپوینتی باقی ماندند.
بلاکچین در ایران هنوز زنده است یا باید فاتحهاش را خواند؟
این روزها اگر پای صحبت فعالان باقیمانده در این حوزه بنشینید، دیگر از هیجان بلاکچین و Web۳ خبری نیست. آنها حتی حاضر نیستند در رسانهها از پروژههای جدید حرف بزنند و فقط از دردسرها میگویند. حقیقت این است که فضای فعلی اکوسیستم ایران جایی برای استارتاپهای واقعی بلاکچین باقی نگذاشته و تا وقتی سیاستگذار تکلیف این حوزه را مشخص نکند، بعید است تغییری هم اتفاق بیفتد. اما وقتی دنیا از Web۳ عبور کرده و حالا از AI-First و دیفای نسل جدید حرف میزند، ایران میخواهد بلاکچین را تازه از کجا شروع کند؟ یا شاید هم دیگر هرگز.