مذاکره در سایه تهدید؛ بازخوانی زبان قدرت میان ایران و آمریکا

مهسا پهلوان؛ در روابط پرتنش ایران و آمریکا، زبان نه صرفاً ابزار ارتباط، بلکه خود میدان نبردی نمادین است؛ جایی که واژه‌ها سیاست می‌سازند، معنا خلق می‌کنند و جهت‌گیری افکار عمومی را شکل می‌دهند. نگاهی دقیق‌تر به گفتمان‌های رسمی به‌ویژه در سال‌های اخیر، نشان می‌دهد که واژه‌هایی چون «تهدید»، «بازدارندگی»، «انتقام»، یا حتی «مذاکره» با بار ایدئولوژیک و قدرت‌مدارانه‌ای به کار رفته‌اند که بررسی آن‌ها، فراتر از تحلیل سیاسی صرف، نیازمند رویکردی زبان‌شناختی و انتقادی است.

نورمن فرکلاف، نظریه‌پرداز تحلیل گفتمان انتقادی (CDA)، زبان را ابزاری برای بازتولید روابط قدرت می‌داند. از دید او، گفتمان سیاسی تنها انعکاسی از جهان نیست، بلکه کنشگری فعال در شکل‌دادن به واقعیت اجتماعی است. در این چارچوب، می‌توان به تحلیل چگونگی تولید، بازتولید و مشروعیت‌بخشی به «تهدید» در سخنان مقام‌های آمریکایی پرداخت.

گفتمان تهدید و فرایند طبیعی‌سازی آن

یکی از نمونه‌های بارز، سخنان مقام‌های آمریکایی در دوران ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ است، جایی که از ایران با تعبیرهایی چون «بزرگ‌ترین حامی تروریسم» یا «تهدیدی برای صلح جهانی» یاد می‌شد. در چارچوب فرکلاف، این نوع بیان، فرایندی از طبیعی‌سازی معناست؛ یعنی القای این باور که ایران ذاتاً تهدید است و مقابله با آن، اقدامی دفاعی و مشروع است.

در چنین گفتمانی، خودِ ساختار جمله‌ها نیز حامل ایدئولوژی است. به عنوان مثال، در جمله:

“Iran must be stopped before it gets nuclear weapons,”

استفاده از فعل modal (باید – must) همراه با ساختار مجهول (be stopped) نه تنها بر فوریت کنش تاکید دارد، بلکه مسئولیت عمل را از عامل مشخصی می‌زداید و آن را به یک ضرورت جمعی و جهانی تبدیل می‌کند.

پاسخ ایران: گفتمان مقاومت

در مقابل، سخنان مقام‌های ایرانی نیز با مفاهیمی چون «استکبار جهانی»، «دفاع مشروع»، و «اقتدار ملی» شکل‌ می‌گیرد. در اینجا نیز، با نوعی بازتعریف قدرت مواجهیم. مثلاً واژه «مقاومت» در گفتمان ایرانی نه نشانه‌ای از ضعف، بلکه تجلی «عزت» و استقلال است. این بازتعریف، بخشی از مبارزه گفتمانی برای بازپس‌گیری معناست؛ همان چیزی که فرکلاف آن را مبارزه بر سر هژمونی معنایی می‌نامد.

در چنین گفتمانی، حتی واژه‌ای چون «مذاکره» نیز دو معنای متضاد می‌یابد: در گفتمان آمریکایی، مذاکره ابزار تسلیم‌گیری و کنترل است؛ در گفتمان رسمی ایران، مذاکره از موضع قدرت معنا می‌یابد، یا به کلی بی‌اعتبار شمرده می‌شود.

تحلیل میان‌سطحی: بین زبان و ساختار اجتماعی

مطابق مدل سه‌سطحی فرکلاف (تحلیل متنی، میان‌سطحی، و کلان‌اجتماعی)، در سطح میان‌سطحی می‌توان دید که این گفتمان‌ها چگونه از نهادهایی مانند رسانه‌ها، سخنرانی‌های رسمی، توییت‌های مقامات یا بیانیه‌های بین‌المللی منتشر و بازتولید می‌شوند. رسانه‌های غربی عمدتاً گفتمان تهدیدآمیز نسبت به ایران را تقویت می‌کنند، در حالی که رسانه‌های داخلی ایران، روایت تقابلیِ مقاومت و مظلومیت را برجسته می‌سازند.

نتیجه‌گیری: ضرورت بازاندیشی در زبان سیاست

درک زبان سیاست، به‌ویژه در رابطه‌ای پرچالش چون ایران و آمریکا، مستلزم خوانش انتقادی گفتمان‌هاست. آنچه در ظاهر جمله‌ای ساده به نظر می‌رسد، در عمق، حامل روابط قدرت، پیش‌فرض‌های ایدئولوژیک، و بازنمایی‌هایی از «خود» و «دیگری» است. شاید زمان آن رسیده باشد که نخبگان سیاسی، رسانه‌ای و دانشگاهی، نگاه خود را از محتوا به فرم، از سیاست به زبان سیاست معطوف کنند.

 

مطالب مفید