ماجرای پیشنهاد تغییر نام خلیج فارس از سوی یک محقق ایرانی! + تصاویر

سلام نو – سرویس سیاسی: اخیرا متن کتابی قدیمی (چاپ ۱۹۸۴) از یکی از اساتید حقوق بین الملل ایرانی در فضای اینترنت دست به دست میشود که جزئیات عجیب و بعضا تأسفآوری را از دیدگاههای یک محقق و استاد دانشگاه ایرانی به نمایش میگذارد. این کتاب به گفتهی نویسنده مورد توجه برخی از مسئولین وقت نیز قرار گرفته بوده است.
به گزارش سلام نو، این اثر که «درگیریها و جنگها در خلیج» نام دارد، در همان صفحهی اول جلد عنوان «خلیج فارس-عربی» را بر خود جای داده است. موضوعی که سبب شد به سراغ محتوای آن برویم؛ محتوایی البته تأسفانگیزتر و حیرتآورتر از یک فرد ایرانی! کتاب که در سال ۱۳۶۳، درست در بحبوحهی جنگ ایران و عراق در آبهای اروند و خلیج فارس، نوشته شده است، آشکارا تغییر نام خلیج فارس را امری ناگزیر و حتی پسندیده بر میشمارد. نویسنده که خود در ابتدا «اصلیترین نتیجهی تغییر نام خلیج را تعمیق خصومتهای تاریخی میان ایرانیان و اعراب» برمیشمرد، سپس خود این امر را به عنوان «رضایتبخشترین گزینهی موجود» مطرح کرده، حتی به سازمانهای بین المللی نیز این تغییر نام را پیشنهاد میدهد. در بخشهایی از این کتاب میخوانیم:
«تا امروز اصلیترین نتیجهی تغییر نام خلیج، تعمیق خصومتهای تاریخی میان ایرانیان و اعراب بوده است. تغییر نام خلیج ممکن است به انسجام کشورهای پاییندست خلیج (کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس) کمک کرده باشد، اما هیچ دستاورد مثبتی در سطح بینالمللی نداشته است.
با رشد نفوذ اقتصادی و سیاسی کشورهای عربی در جهان، هر دو عنوان «فارسی» و «عربی» برای خلیج اکنون بهطور متناوب و جایگزین یکدیگر استفاده میشوند؛ که این برخلاف منافع استانداردسازی بینالمللی است. در حال حاضر ۲۳ کشور عربی وجود دارند که بر استفاده از واژهی نادرست و جعلی «خلیج عربی» اصرار دارند. این بهتنهایی دلیلی کافی برای مطرحکردن تغییر یک واژهی استاندارد پیشین، یعنی «خلیج فارس» است؛ واژهای که تنها یک کشور (ایران) بر حفظ آن پافشاری میکند. در هرگونه تلاش از سوی نهادهای رسمی یا نیمهرسمی بینالمللی برای استانداردسازی نام خلیج، اصل «هر کشور یک رأی» به نفع کشورهای عرب خواهد بود.
اکنون هر دو عنوان «فارسی» یا «عربی» در همه سطوح غیررسمی برای اشاره به خلیج بهطور متناوب استفاده میشود. بنابراین، یک اصطلاح مشترک (مانند «خلیج فارسی/عربی») احتمالاً رضایتبخشترین راهحل است. ممکن است گمان رود که این همان چیزی باشد که سازمانهای جهانی پیشنهاد خواهند داد.»
نویسنده که در سراسر متن هر دو واژهی «خلیج فارس» و نام جعلی آن را در نشانک نقل قول گذاشته است، بیطرفی خود را نسبت به این دو نام حفظ میکند و در ادامه برای این پیشنهاد خود دلایل بیشتری ارائه میکند. او که در دانشگاهی در کشور بریتانیا استاد راهنمای تنی چند از مقامات بلندپایهی سیاسی کشور نیز بوده است، ضمن اشاره به درگیری حقوقی ایران و اعراب، به رهبری معمر قذافی و هئیت مذاکرهکنندهی اردن، پیشنهاد نام دوگانهی «فارس-عربی» را نخست از قول این هیئتهای سیاسی مطرح میکند، اما سپس گام از این فراتر گذاشته، نظر و ویشنهاد خود را چنین عنوان میکند:
«نه تنها بهدلایل استانداردسازی بینالمللی، بلکه مهمتر از آن، برای اهداف روابط بینالملل و همکاری میان ایران و کشورهای عربی، هر دو طرف باید به این مناقشه بر سر نام خلیج پایان دهند. همهی شواهد حقوقی و تاریخی ایران و سایر طرفهای سوم را محق میسازد که همچنان در سطوح داخلی و بینالمللی، از واژهی «فارسی» برای اشاره به خلیج استفاده کنند. با این حال، تمایلات مردم ۲۳ کشور عربی بهطور کلی، و بهویژه برخی از هفت کشور عربی حوزهی خلیج برای استفاده از واژهی «عربی»، نیز به همان اندازه مهم است. با این وجود، هیچ دلیلی وجود ندارد که اعراب، استفادهی ایران و بسیاری از نهادهای بینالمللی از نام تاریخی خلیج را توهینآمیز تلقی کنند. اعراب، اگرچه ممکن است از هر دو واژه بهطور متناوب استفاده کنند، اما در هیچ شرایطی نباید از پذیرش نام رسمی و بینالمللی «خلیج فارس» سرباز زنند. آنها همچنین نباید بر استفادهی انحصاری از واژهی «خلیج عربی» پافشاری کنند.
در راستای استانداردسازی بینالمللی، ممکن است مناسب باشد که در نگارش رسمی، به خلیج با عناوینی همچون «خلیج اسلامی» یا «خلیج فارس/عربی» اشاره شود. اگر اعراب این موضوع را بپذیرند، ایران نیز باید انتظار داشته باشد که چنین واژهی مشترکی، هم هویت فارسی و هم هویت عربی خلیج را به رسمیت بشناسد. چنین سازشی نهتنها به استانداردسازی نامهای جغرافیایی کمک خواهد کرد، بلکه میتواند راه را برای همکاری نزدیکتر در منطقه، بهویژه میان ۴۲ کشور اسلامی، هموار سازد.»
اما هولناکترین نکته شاید آنجاست که نویسنده در این کتاب مدعی شده است برخی از مسئولین وقت دولت ایران نیز با تغییر این نام به طور غیررسمی مقایسه کرده بودند. او در قسمتی از کتاب که به درگیری هیئت مذاکرهکنندهی ایرانی و اردن میپردازد، تلویحا با انتقاد از سازمان بین المللی دریانوردی، مینویسد که این تغییر نام در مقطعی از سوی هیئت ایرانی نیز پذیرفته شده بوده، اما غملا این سازمان بین المللی دریانوردی بود که به دلیل عدم سوگیری سیاسی، بر استفاده از نام تاریخی «خلیج فارس» اصرار ورزید. در این باره میخوانیم:
«نام «خلیج فارس» در اسناد IMCO (سازمان بینالمللی دریانوردی) استفاده میشود و نه «خلیج عربی-فارس»، با وجود اینکه چنین نامی بهطور غیررسمی مورد توافق هیئت ایرانی و هیئتهای نمایندگی کشورهای عربی حاضر در کنفرانس قرار گرفته بود. از آنجا که IMCO سازمانی فنی بود، خود را صلاحیتدار نمیدانست که در مورد مسائلی مانند اختلاف بر سر نام خلیج تصمیمگیری کند.»
اینکه در حساسترین زمان جنگ میان ایران و اعراب یک استاد دانشگاه ایرانی و برخی از مسئولین وقت به دنبال تغییر نام خلیج فارس بوده و حتی در دفاع از این تغییر نام کتاب منتشر کردهاند، موضوع تأسفانگیزی است که البته پرسشهای بسیاری را در ذهنها ایجاد میکند و ضرورتا نیازمند بررسیهای بیشتر است.




