گریه تلخ و دردناک ابوالفضل پور عرب در آغوش رضا توکلی در مراسم یادبود مادرش + فیلم
به گزارش سلام نو، ابوالفضل عرب متولد ١٣۵٦ است، ٤٦ سال تمام. ١٠ساله که بود کشتی میگرفت، مثل خیلی از بچههای پایین شهر که کشتی ورزش اول و آخرشان است.
در رده نونهالان، وزن ٢٧ کیلوگرم قهرمان تهران هم شده است. در نوجوانی، اما کشتی را کنار میگذارد به خاطر یک اتفاق: «برادرم زمان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران مفقودالاثر شد. دیگر نتوانستم کشتی بگیرم» نبود برادر و بیتابیهای مادر، ابوالفضل را افسرده و منزوی میکند و او دیگر سراغی از این ورزش نمیگیرد.
لات است، از آن لاتهای بامرام و باادب که به گفته دوستانش “پشت آن هیبت ترسناک که گوشهای شکسته و صورت پر زخم برایش رقمزده، قلبی از احساس دارد”. شاید به خاطر همین است که سالهاست یک تنه از مادرش پرستاری میکند به جبران روزهای گذشته و سختیهایی که بر او تحمیل کرد.
میگوید: «لات یعنی بامرام، سفرهدار، مثل طیب که ممکن است خلافهایی کرد، ولی دروغ به فرزند زهرا (س) (امام خمینی) نبست.
من هم هیچوقت طاقت دیدن ظلم را ندارم.» میگوید: «هیچ وقت به خاطر خودم دعوا نکردم. همیشه به خاطر دوستانم بوده. وقتی میدیدم به آنها توهین یا حقشان را ضایع میکنند درگیر میشدم.»
۴ سال در تایلند فایتر بوده، فایت خیابانی میکرد. میگوید: «فایت مبارزهای است که هیچ قانونی ندارد.
روی حریف شرطبندی میکنند. یا میخوری یا میزنی»
از همین کشور ١٢ بار برای رفتن به ژاپن اقدام کرده ولی هر بار دیپورت شده تا اینکه بالاخره وارد ژاپن میشود. اما مثل اینکه درگیری و شر همهجا پیدایش میکند، آنجا هم وارد یک دعوا میشود.
خودش که میگوید «به خاطر یک دوست بود. یکی از دوستان پولی به کسی قرض داده بود و نمیتوانست پس بگیرد.»
از بدشانسی روزگار آن شخص هم خلافکار ژاپنی بود و از یاکوزاها (مافیا). در قرار دعوایی که میگذارند تبر و چاقو و شمشیر بود که نثار سروصورت و گردن و.. میشود.
او جان سالم به در میبرد، اما ٢ نفر از دوستان ابوالفضل و ٢ نفر هم از گروه مقابل کشته میشوند. عرب دستگیر و روانه زندان میشود. ٢ سال انفرادی، روزهای سختی که عرب میگوید خاطراتش هیچگاه رهایش نمیکند. ابوالفضل دیپورت میشود و به ایران میآید.