معماری نوین جنگ دریایی / آیا پهپادها پایان دوران ناوشکن‌ها را رقم می‌زنند؟

اگر نیروی هوایی توانسته یک جنگنده F-16 را با هوش مصنوعی تجهیز کند تا در برابر خلبانان باتجربه بایستد، شاید نیروی دریایی هم بتواند چنین کاری برای یک «ناوشکن تجزیه‌شده» انجام دهد.

به گزارش تجارت نیوز، ماه گذشته در مجله Defense One، لورن ویلیامز، سردبیر ارشد، پرسید: «چند پهپاد لازم است تا جایگزین یک ناوشکن شود؟» این همان پرسشی است که نیروی ویژه ۶۶ نیروی دریایی آمریکا در حال بررسی آن است. این یگان که زیرمجموعه ناوگان ششم مستقر در مدیترانه است، در حال آزمودن مفهومی با عنوان «ناوشکن تجزیه‌شده» است؛ مفهومی که رنگ و بوی پست‌مدرن دارد. فرمانده این پروژه، دریابان مایکل متیس، آن را هدایت می‌کند.

پهپادهای دریایی جایگزین ناوشکن‌ها می‌شوند؟

متیس فرضیه‌ای مطرح کرده است: یک اسکادران متشکل از بیست شناور سطحی بدون‌سرنشین (USV) از انواع مختلف و ناهمگون می‌تواند همان ماموریت‌های یک ناوشکن کلاس Arleigh Burke را انجام دهد. او می‌گوید مزیت بزرگ این طرح هزینه آن است. او در این باره به نشنال اینترست گفت: «ما فکر می‌کنیم می‌توانیم این کار را با هزینه‌ای معادل یک ‌سی‌ام قیمت یک ناوشکن انجام دهیم.» هر ناوشکن کلاس Burke حدود ۲.۵ میلیارد دلار هزینه دارد. محاسبه ساده نشان می‌دهد که خانواده‌ای از شناورهای بدون سرنشین می‌تواند با مجموع هزینه ۸۳ میلیون دلار، ارزشی در حد یک ناوشکن تولید کند: «توان رزمی ارزان. چه کسی بدش می‌آید؟»

کاپیتان وین هیوز، نظریه‌پرداز برجسته تاکتیک‌های نیروی دریایی آمریکا، سرنخ‌هایی در این باره در اختیارمان قرار می‌دهد. از نظر او، سه عامل تعیین‌کننده در تاکتیک عبارتند از: برد سلاح‌ها، توانایی شناسایی دشمن و محدود کردن توانایی دشمن در شناسایی نیروهای خودی و تاکتیک‌ها. عنصر سوم نیازمند فرماندهی و کنترل کارآمد است. بدون آن، هماهنگی ممکن نیست.

برای جایگزینی کامل یک ناوشکن، اسکادران پهپادها باید ویژگی‌هایی داشته باشد از جمله: سرعت بیش از ۳۰ گره دریایی، برد کروز بیش از ۴۰۰۰ مایل دریایی بدون سوخت‌گیری، توانایی سوخت‌گیری و تسلیح مجدد در حین عملیات، سامانه ارتباطی پیشرفته برای هماهنگی با کشتی‌های سرنشین‌دار، هواپیماها و نیروهای مشترک، سامانه جنگ الکترونیک دفاعی و تهاجمی، توان هوایی معادل دو بالگرد SH-60، سامانه رزمی برای کشف، رهگیری و درگیری با هواپیماها، موشک‌ها و کشتی‌ها، سونار و تجهیزات پردازش برای شکار زیردریایی تسلیحاتی معادل ۹۶ پرتابگر عمودی برای ماموریت‌های سطحی، ضد هوایی و ضد زیردریایی، دفاع‌های کوتاه‌برد در برابر موشک‌ها و حملات هوایی و توپ اصلی معادل ۵ اینچ برای مأموریت‌های سطحی و پشتیبانی آتش.

رد پای هوش مصنوعی در حوزه نظامی!

این فهرست بلندبالا برای حتی بیست شناور بدون سرنشین هم بسیار دشوار است و تصور هماهنگی آنها کار ساده‌ای نیست. از همین رو احتمالا باید این وظیفه را به هوش مصنوعی سپرد. اگر نیروی هوایی توانسته یک جنگنده F-16 را با هوش مصنوعی تجهیز کند تا در برابر خلبانان باتجربه بایستد، شاید نیروی دریایی هم بتواند چنین کاری برای یک «ناوشکن تجزیه‌شده» انجام دهد.

مزایای این رویکرد چشمگیر است. ایده «عملیات توزیع‌شده» مدت‌ها مطرح بود اما اکنون فناوری در این حوزه پیشرفتی نداشته است. منطق ساده است: از بین رفتن یک ناوشکن یعنی نابودی کامل توان آن، اما از بین رفتن یک پهپاد فقط ۵ درصد از ظرفیت کل را کاهش می‌دهد. ۹۵ درصد باقی‌مانده همچنان می‌جنگند. این رویکرد به ناوگان تاب‌آوری می‌دهد. اگر طراحی درست باشد، ناوگان می‌تواند به سطحی برسد که نسیم نیکلاس طالب آن را «ضدشکننده» می‌نامد: سیستمی که نه‌تنها مقاومت می‌کند، بلکه از خسارت سود هم می‌برد.

از نظر ظرفیت صنعتی هم مزیت‌هایی وجود دارد. آمریکا در ساخت ناوشکن‌ها کند است و سالانه حدود دو فروند تحویل می‌دهد. اما ده‌ها کشتی‌سازی کوچک‌تر می‌توانند شناورهای ۱۰۰ تا ۳۰۰ فوتی بسازند. اینجا همان جایی است که ناوگان می‌تواند پهپادهای دریایی را سریع‌تر به دریا بفرستد.

همچنین ناوگان می‌تواند بسته به منطقه قابلیت‌ها را تنظیم کند؛ به عنوان نمونه در خلیج فارس ترکیب متفاوتی نسبت به مدیترانه شکل گرفته یا در برابر چین در اقیانوس آرام غربی به ظرفیت اطلاعاتی و آتش بیشتری نیاز پیدا شود. این انعطاف‌پذیری یک مزیت بزرگ است.

البته خطرهایی هم وجود دارد. با تنوع زیاد تامین کنندگان، مشکل هماهنگی و سازگاری میان سامانه‌ها پیش‌بینی‌شدنی است. مهم‌تر از آن، چین راهبردی به نام «جنگ نابودسازی سامانه‌ها» دارد که دقیقا برای تجزیه سامانه‌های توزیع‌شده طراحی شده است. یک ناوشکن با خدمه انسانی سخت‌تر هدف قرار می‌گیرد، اما گروهی از پهپادها که با ارتباطات ماهواره‌ای به هم وصل‌اند، می‌تواند توسط چین مختل شود.

با این همه، گسترش استفاده از پهپادهای دریایی یک آزمایش امیدوارکننده است. این کار می‌تواند ضعف‌های ساختاری ناوگان آمریکا را جبران و قدرت رزمی را به سرعت تقویت کند.

مطالب مفید