دهلی نو چگونه میتواند امنیت جنوب آسیا را به خطر بیندازد؟
ماحصل تنشهای اخیر، مجموعهای از تحقیقات گزینشی، تجاوز فرامرزی و تعاملات واکنشی از سوی کابل و خیز دهلی نو برای احیای نفوذش در نزدیکی مرزهای پاکستان بوده و هست. انتقادهای بحثبرانگیز و روایت «به گردن دیگران انداختن» دولت طالبان افغانستان مبنی بر اینکه تروریسم در پاکستان یک مسئله داخلی است، نه یک نمود فرامرزی که نیاز به رویکردی دوگانه دارد، باعث شد اسلامآباد در ارزیابیهای بعدی خود تجدیدنظر کند.
به گزارش تجارت نیوز، اصطلاح رایج «مسئولیت را به گردن دیگری بینداز» اولین بار در بازیهای پوکر آمریکایی استفاده شد، جایی که یک بازیکن برای آنکه بار معامله را گردن نگیرد، مسئولیت (دیسک پلاستیکی) را به بازیکن دیگر میسپرد و او را به دلال تبدیل میکرد. در کتاب «رئالیسم تهاجمی» جان مرشایمر این بحث مطرح است که چگونه کشورها با انداختن مسئولیت به گردن دیگری، به جای پرداختن مستقیم هزینهها، مسئولیت جلوگیری از تهدید علیه کشور دیگر را بر عهده میگیرند. به همین ترتیب پاکستان بعد از دههها تلاش برای ثبات و تعامل سازنده با افغانستان پس از سال ۲۰۲۱، به واسطه فعل و انفعالهای گروههای شبه نظامی با همسایه نزدیک خود رویارویی پرنشی را تجربه کرد.
هزینه بالای رقابت هند و پاکستان
ماحصل تنشهای اخیر، مجموعهای از تحقیقات گزینشی، تجاوز فرامرزی و تعاملات واکنشی از سوی کابل و خیز دهلی نو برای احیای نفوذش در نزدیکی مرزهای پاکستان بوده و هست. انتقادهای بحثبرانگیز و روایت «به گردن دیگران انداختن» دولت طالبان افغانستان مبنی بر اینکه تروریسم در پاکستان یک مسئله داخلی است، نه یک نمود فرامرزی که نیاز به رویکردی دوگانه دارد، باعث شد اسلامآباد در ارزیابیهای بعدی خود تجدیدنظر کند. با توجه به اینکه پاکستان پس از افزایش خشونتهای فرامرزی پس از سال ۲۰۲۱، موضع «مسئولیت را به عهده بگیر» را در قبال دولت طالبان اتخاذ کرده، دو گزاره نگرانیهای امنیتی ملموس و تغییر مسیر پناهندگان افغان به یک موضوع فوری ملی تبدیل شده است. از آنجایی که پاکستان اکنون ریاست ساختار منطقهای ضد تروریستی سازمان همکاری شانگهای یا SCO-RATS را بر عهده دارد، تلاشهای این کشور برای ایجاد ثبات در جنوب آسیا و جلوگیری از فروپاشی امنیت ملی خود به کانون گفتگوی بینالمللی و منطقهای تبدیل شده است.
به واسطه ماجراجوییهای دهلی نو در عبور از آستانههای بازدارندگی و سرکوب هرگونه تلاش دوجانبه برای کنترل خرابکاران در داخل و خارج از پاکستان، تلاشهای اسلامآباد برای نزدیکی دیپلماتیک به کابل را با موانعی روبرو کرده است. نمودار اجتماعی مانور دیپلماتیک هند با افغانستان را میتوان در چندین چارچوب مرجع تبیین کرد. از تجاوز تکمیلی این کشور به پاکستان پس از پهلگام تا قمار آیندهنگری استراتژیکاش با تکیه بر اصل عادیسازی روابط با دولتی در برزخ بینالمللی گرفتار شده، هند باید اهداف استراتژیک خود را ترسیم کند. فشار بینالمللی در مورد به رسمیت شناختن دولت افغانستان، که فقط توسط دولت پوتین به رسمیت شناخته شده، مودی را بر سر دوراهی قرار داده است.
چرا که هرگونه تلاشی برای تلقی فشار بینالمللی به عنوان یک ضرر قابل قبول در حین پیشبرد روابط با کابل، نه از نظر سیاسی پایدار است و نه از نظر دیپلماتیک عاقلانه. همچنین، با توجه به اینکه کابل علیرغم انزوای بینالمللی به عنوان محوری ژئواستراتژیک و امنیتی برای هند عمل میکند، عادیسازی روابط با دولت افغانستان یک رویکرد سه جانبه را در بر میگیرد. اول، شک و تردید تاریخی، دهلی نو را ناچار خواهد کرد تا برای تثبیت عملیات دیپلماتیکش در کابل، بر جلوگیری از ستیزهجویی فرامرزی تمرکز کند. دوم، پس از پهلگام، هند پاکستان را در یک وضعیت دشوار میان شرق-غرب قرار میدهد و این بازیگر را ناچار میکند تا در روابط حساس خود با دولت طالبان تجدید نظر کرده و انگیزههای منطقهای دولت مودی را بازتعریف کند.
دیپلماسی پر پیچ وخم دهلی نو
از منظری دیگر، دهلی نو به دنبال سادهسازی مسیرهای تجاری خود به سمت کابل از طریق بندر چابهار است، زیرا این بندر به عنوان لنگرگاهی برای اتصال منطقهای در آسیای مرکزی عمل میکند. این بندر همچنین از جایگاه جغرافیایی پاکستان عبور کرده و آن را به کانالی ایدهآل برای افزایش نفوذ دریایی تبدیل میکند. با این حال، هندسه نقشهبرداری تجاری و معضل جدی هند درباره سرمایهگذاریهای ۳۷۰ میلیون دلاریاش در این بندر گزارهای قابل تامل است. هر مسیر جایگزینی برای هدایت روابط این بازیگر با کابل، به برخی پیچیدگیهای استراتژیک و ژئوپلیتیکی اشاره دارد؛ این مسیرها پرهزینه، طولانی و نامتناسب خواهند بود.
جایگزینهای بالقوه، هرچند پرهزینه و طولانی، استفاده از کریدور ولادیوستوک-چنای برای رسیدن به دریای خزر از طریق بندر علیا روسیه و پیوستن آن به بندر ترکمنباشی برای رسیدن به مرز منظر-آقینه ترکمنستان و افغانستان خواهد بود. حتی اگر هند بخواهد به دنبال اهداف سهگانه فوقالذکر، از افغانستان به لحاظ سیاسی و اقتصادی حمایت کند، باید استراتژیهای خود را مطابق با فشار دیپلماتیک پاکستان از طریق SCO-RATS تنظیم کند. «پارادوکس انتخاب» هند در نهایت معماری استراتژیک این کشور را با گزینههای بسیار زیادی که همزمان عمل میکنند، تحت الشعاع قرار خواهد داد. اکنون، موضع بینالمللی پاکستان به عنوان خط مقدم منطقهای در مقابله با تروریسم از نظر اعضای سازمان همکاری شانگهای پنهان نمانده؛ این کشور میتواند سیاست پیشگیرانهتری را انتخاب کرده و کشورها را برای مقابله با تهدیدات فراملی به هم پیوند دهد.
مثلث خطرناک
تبعات بحران پناهندگان برای کشورهای همسایه که از نظر جغرافیایی در مجاورت افغانستان قرار دارند، موجب شده بازیگران آسیای مرکزی و خاورمیانه به لحاظ امنیتی هراس جدی را تجربه کنند. از همین رو امروز منطقه درگیر دو متغیر است، نخست بحران پناهندگان و دوم احیای گروههای تروریستی. با توجه به نگرانیهای دولت طالبان افغانستان در مورد آوارگی گسترده پناهندگان از ایران و پاکستان، پذیرش هرگونه توافقی غیرممکن است، زیرا امنیت ملی و احساسات عمومی اسلامآباد و تهران باید مورد تامل قرار بگیرد. یکی از سه مسئله اصلی بین کابل و اسلامآباد، تروریسم فرامرزی، در کنار خط دیورند و بحران پناهندگان است.
این مثلث خطرناک، علیرغم مانور دوجانبه و «مذاکرات» سهجانبه بین کابل، پکن و اسلامآباد، همچنان زمینه ساز بیثباتی صفحه شطرنج منطقهای جنوب آسیا است. حتی اگر کابل برای مذاکره در مورد برخی از مسائل امنیت فراملی (قاچاق اسلحه و مواد مخدر) خیز بردارد، کشورهای همسایه برای اعمال قدرت خود جهت بازگرداندن پناهندگان به پایتخت خود، به هر اقدامی دست خواهند زد. با توجه به اینکه هند همچنان درگیر تنشها با پاکستان است، این سؤال مطرح میشود: دهلی نو تا چه مدت میتواند این خط را حفظ کند؟
فراملیسازی امنیت، در رویکردهای امنیت جهانی، به ما کمک میکند تا شبکه پیچیده ارتباط متقابل بین مسائل امنیتی غیرسنتی و سنتی فرامرزی را درک کنیم. در مطالعات امنیتی، «امنیتیسازی» مفهومی است که در آن مسائل سیاسی یا اجتماعی به عنوان تهدیدات امنیتی توسط بازیگران سیاسی با استفاده از «امنیت ملی» برای تغییر مسائل از دغدغههای کماهمیت به دغدغههای با اولویت بالا، که مستلزم اقدام اجتماعی و ملی است، شکل میگیرند. روایت جمعی یک جامعه و رهبری سیاسی تصمیم میگیرد که چگونه و چه زمانی در مورد مسائل مربوط به بقای ملی اقدام شود. رویکرد سهگانه در امنیت ملی و سیاست خارجی، عامل زمان، فوریت انتخاب و محیط تصمیمگیری به عنوان عوامل جمعی در مورد چگونگی شکلدهی به مسائل امنیتی مطرح میشوند.
مهاجرت، پناهندگان و ستیزهجویی فرامرزی برخی از معضلات به هم پیوستهای هستند که پاکستان به دلیل کابل بیثبات در مرزهای خود با آن دست و پنجه نرم میکند. نمایش عملی قاچاق غیرقانونی سلاح، فروش مواد مخدر و تامین مالی تروریسم در مرز افغانستان و پاکستان، نشان میدهد که چگونه کشورها تمایل دارند هم به تأمینکننده امنیت و هم به عامل ناامنی در امور داخلی یا خارجی تبدیل شوند. در چنین شرایطی فراملی شدن مسائل امنیتی بین کابل و اسلامآباد تنها در صورتی قابل حل است که کابل به آنها نه بهعنوان مسائل «داخلی»، بلکه به عنوان اولویتی در حلقه منطقهای بپردازد. تجلی «صلح منفی» در پویایی پاکستان-افغانستان همچنان نقطه عطفی است که در آن هر دو طرف عملیات را متوقف کردهاند، اما حساسیت درگیری حل نشده و توالی تصمیمات برای رسیدگی به نگرانیهای اسلامآباد، مستلزم حل چندین مسئله با گزینههای جنبشی یا غیرجنبشی در داخل افغانستان است.




