مدیران فرهنگی؛ غریبههایی در دنیای هنر و هنرمندی
جبار آذین
درست است که نادرست در عرصه هنر و فرهنگ، دوغ و دوشاب درهم آمیخته شده و در این میان فرهنگ و هنرناشناسان و کاسبان و دلالان و سیاستبازان، یکهتازی کرده و هنر و فرهنگ را از مضامین، محتوا و اهداف
ملی و مردمی تهی کرده و به ابزاری در جهت نیل به خواستههای تجاری و سیاسی تبدیل کردهاند، اما باید توجه داشت که تنها این بی هنران و سوداگران نیستند که فرهنگ و هنر کشور را زمینگیر کرده و موانع بزرگی بر سر راه تکامل هنر و هنرمند و فرهنگ هستند، بلکه نامدیران منصوب سیاست که فاقد حداقل شناخت از هنر و فرهنگ و هنر هستند با تقسیم آنها به هنر و هنرمند خادم دولتی و رسمی، و ملی و مردمی و استفاده ابزاری در جهت منافع خود باعث حال بد هنر و هنرمند شدهاند.
این سیاستبازان، فرق دوغ و دوشاب را نمیدانند و شناختی از هنرمندان و هنر راستین ندارند. از همین رو برای آنها هنرمند باسواد و تحصیلکرده و متخصص و توانا و متعهد با افراد بیهنر که در پی ثروت و شهرت و موقعیت هستند، تفاوتی ندارد، همین اندازه که به خواستههای نابخردانه آنها نه نگوید و اهل تعریف و تمجید باشد و چیزی به نام هنر سر هم کند، کافی و مورد احترام است. این موضوع به مصداق نمونه نیاز ندارد، زیرا تا دلتان بخواهد آشفته بازار کنونی هنر و فرهنگ از این قبیل موجودات پر است.
این رویداد تلخ تاریخی در همه جا؛ سینما و تئاتر و موسیقی و صداوسیما و… قابل مشاهده است.
جالب آنکه، نامدیران فرهنگی و هنری چنان در دنیای توهم و جهل و چشمداشت منافعی غرقاند که همه کس را با یک چوب میرانند.
از منظر نگاه آن ها، هنرمند اپوزیسیون، منتقد، معترَض، ناراضی، بی سر و صدا و حتی هنرمندان متدین، متعهد و باسواد مصلح و هنرشناس در یک ردیف قرار دارند، چون مجیزگو و کاسبکار نیستند.
مصادیق این سری از هنرمندان هم کم نیست. از این نوع هنرمندان مظلوم سینما و تلویزیون در یادداشتهایم بارها یاد کرده ام، ولی این بار میخواهم از یک تئاتری شاخص که استادی بزرگ و کم نظیر در دنیای نمایش و تئاتر کشور است یاد کنم تا ثابت کنم نامدیران تا چه حد هنر و هنرمند ناشناس هستند. دکترتاجبخش فناییان نویسنده و کارگردان، پژوهشگر و شکسپیرشناس واستاد تئاتر که طی سالها فعالیت و خدمت دهها اثر ماندگار جهان نمایش را روی صحنه برده و صدها هنرمند تحویل جامعه داده و در کنار معدود هنرمندان ملی و مردمی با باورهای عمیق دینی و ایرانی ایستاده و پشتوانهای افتخارآمیز از تلاش و مبارزه و مجاهده و آثار قوی و غنی هنری و تلویزیونی و تئاتری دارد و سالها مدیریت تالار مولوی وجشنوارههای مختلف را بر عهده داشته با چنین امتیازها و خوشنامی، سالهاست به رغم داشتن طرحهای فراوانی برای به روی صحنه بردن نمایشهایی بر اساس آثار مانای فردوسی، نظامی و دیگر بزرگان ادب و هنر کشور مورد حمایت قرار نمیگیرد، چون نامسئولان، او و فردوسیها و نظامیها و هنر و تئاتر و تعزیه را نمیشناسند و نمیفهمند!
اکنون که دولت و وزیر ارشاد تغییر کرده، لازم است دولت وفاق ملی شرایط را برای ایجاد تحول و تکامل هنر و فرهنگ، با یاری و توانایی فناییانهای پرافتخار، فراهم آورد و پرچمهای احیا و درخشش هنر و فرهنگ ایران زمین را در کشور برافرازد.
امیدواریم این امید اهالی هنر و قلم، مانند دیگر امیدها و آرزوهای ملت، به رویا نپیوندد!