تصویر خصوصی همسر یک وزیر در یک جلسه پخش شد

محسن آرمین می‌گوید: عکس خانوادگی آقای نبوی را در روز استیضاح وی در مجلس منتشر کردند که کاری بسیار ضداخلاقی و بد بود. گفتند خانم ایشان بی حجاب است. البته همه این کارها با حمایت‌های جانانه آقای هاشمی رفسنجانی از آقای نبوی شکست خورد و استیضاح رای نیاورد. آقای هاشمی آن موقع رئیس مجلس بود.

به گزارش تجارت نیوز، محسن آرمین در بخش سوم و پایانی گفت و گو با «تاریخ شفاهی ایرنا» از پخش تصاویر خانوادگی بهزاد نبوی وزیر وقت صنایع سنگین در جلسه استیضاح وی می‌گوید. استعفا از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، رفتن به جبهه جنگ ایران و عراق، شکل گیری سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، تاسیس نشریه «عصر ما» و … از دیگر قسمت های این گفت وگو است.

آرمین: یکی از اتفاقات خیلی تأسف‌بار و به شدت غیراخلاقی که دوستان ما مرتکب شدند همین بود. آقای نبوی به دلیل شخصیت خود و نفوذ و توانمندی‌هایی که داشت، بسیار به شهید محمدعلی رجایی نزدیک بود. آقای رجایی به ایشان مثل چشم خود اعتماد داشت. سابقه آشنایی و دوستی این دو مربوط به بعد از انقلاب نبود بلکه به دوران زندان در زمان پهلوی برمی‌گشت. از این رو آقای رجایی خیلی به آقای نبوی اعتماد داشت. آقای نبوی هم یک نیروی کاملا تشکیلاتی و اجرایی و مدیری بسیار قوی بود. همین‌ها باعث شده بود که حساسیت روی ایشان زیاد باشد.

معمولا این طور است و حساسیت روی چهره‌هایی که مقداری کاریزما دارند بیشتر است. مثلا در بین روحانیونی که طرفدار امام و انقلاب بودند روی شهید محمدحسین بهشتی بیش از همه حساسیت وجود داشت. مجاهدین خلق تمام حملات خود را روی شهید بهشتی متمرکز کرده بودند. آن موقع آقایان بهشتی و سیدعلی خامنه‌ای و اکبر هاشمی رفسنجانی با هم بودند اما تمرکز حملات روی شخص آقای بهشتی بود. چون بهشتی واقعا از نظر قدرت اجرایی و توان مدیریتی فردی بسیار قوی و مسلط بود.

به گفته آرمین تمرکز حملات مجاهدین خلق روی شهید بهشتی بود

آقای نبوی هم در سطح خودش همین خصوصیات را داشت بنابراین روی ایشان حساسیت وجود داشت و عده ای تمام تلاششان این بود که کاری کنند تا ایشان از دولت اخراج شود. آن موقع بهزاد وزیر صنایع سنگین بود. البته بعد از دولت شهید رجایی و در دولت آقای موسوی وزیر بود. فشار روی بهزاد بود تا ایشان را یک جوری بزنند. لذا استیضاحش کردند. در جریان استیضاح در مجلس، برای این که ایشان را بزنند چند کار انجام دادند. یکی این که مسائل و اختلافات درون سازمان را در مجلس مطرح کردند. گفتند این‌ها یک جریان ضدروحانیت هستند و روحانیت را یک پل و ابزار می‌دانند و به آن اعتقادی ندارند.

کار دیگرشان این بود که عکس خانوادگی آقای نبوی را در روز استیضاح در مجلس منتشر کردند که کاری بسیار ضداخلاقی و بد بود. گفتند خانم ایشان بی حجاب است. البته همه این کارها با حمایت‌های جانانه آقای هاشمی رفسنجانی از آقای نبوی شکست خورد و استیضاح رای نیاورد. آقای هاشمی آن موقع رئیس مجلس بود.

امام هم به این قضیه واکنشی داشتند؟

یادم نمی‌آید امام راجع به این قضیه اظهارنظر کرده باشند، اما امام یکی دو مورد در رابطه با این اختلافات سخن گفتند. یک بار وقتی که مرحوم آقای ابوالقاسم خزعلی گفته بود آقای محمد سلامتی مارکسیست است. این خبر به گوش امام رسید و امام آن صحبت خیلی جدی را کردند که شما اعضای خبرگان باید مظهر دین و شرع باشید، نمی‌دانم می‌دانید اتهام کفر و ارتدادی که به یک مسلمان زدید چقدر سنگین است یا خیر؟ و تعابیری از این قبیل که من چنین انتظاری نداشتم و نباید این اتفاق می‌افتاد.

مورد دیگر هم درباره خود آقای نبوی بود. در ماجرای انفجار نخست وزیری مخصوصا مرحوم آقای اسدالله لاجوردی و … خیلی دنبال این بودند که آقای نبوی را بزنند. این انفجار دستمایه‌ای برای زدن آقای نبوی شده بود. آقای نبوی هم نامه‌ای به آقای رفسنجانی نوشت و گفت من استعفا می‌دهم چون این‌ها می‌گویند فلانی چون وزیر است ما نمی‌توانیم با او برخورد کنیم. استعفا می‌دهم تا راحت به کار من رسیدگی کنند. اما آقای رفسنجانی استعفا را نپذیرفت. قرار شد پرونده را آقای سیدمحمدموسوی خوئینی‌ها از طرف امام بررسی کند. ایشان خدمت امام رفتند و نتیجه را به ایشان گفتند و آن این که بررسی‌های ما نشان می‌دهد تمامی اتهامات علیه آقای نبوی بی اساس است. امام هم گفته بودند من از ابتدا می‌دانستم یک خطی وجود دارد که می‌خواهد افراد باکیفیت و توانمند را بزند. یعنی امام چنین تعریفی را هم از بهزاد کرده بودند.

استعفای شما از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی دسته‌جمعی بود؟

بله. پس از اینکه دیدیم نمی‌توانیم مشکلات را حل کنیم و با این دوستان به توافق نمی‌رسیم و صحنه‌های بدی هم داشت شکل می‌گرفت و حتی در مسائل خصوصی افراد دخالت می‌شد، تصمیم به این کار گرفتیم. مثلا یکی از دوستان می‌خواست ازدواج کند و از کسی خواستگاری کرده بود. رفته بودند به آقای حسین راستی کاشانی گفته بودند که حکم این کار چیست و آیا می‌توانیم به این‌ها دختر بدهیم؟ ایشان هم گفته بود صلاح نیست به این‌ها دختر بدهید.

حتی سؤال کرده بودند که ما می‌توانیم به اینها سلام کنیم؟ ایشان گفته بود سلام نکنید، ولی اگر سلام کردند پاسخشان را بدهید. از این قبیل مسائل هم وجود داشت. بنابراین دیگر نمی‌شد در سازمان ماند و ما بنا به توصیه امام که گفته بودند دعوا را خیلی گسترش ندهید، دیدیم تنها یک راه وجود دارد و آن خروج ما از سازمان است.

یک طرف سازمان فقیهی به عنوان نماینده امام قرار داشت و طرف دیگر ما بودیم. ما آن موقع چهره‌های خیلی شناخته شده‌ای نبودیم. بجز آقای نبوی، مرتضی الویری و محمد سلامتی که در دولت و مجلس بودند بقیه اعضا سرشناس نبودند و سازمان یک حالت نیمه مخفی و نیمه علنی داشت. ما چهره‌های مطرحی در عرصه رسانه و مسائل سیاسی نبودیم. بنابراین نفس این دعوا در سطح جامعه این ابهام را ایجاد می‌کرد که این‌ها چه کسانی هستند که مقابل یک فقیه ایستاده‌اند؟ لذا دسته جمعی استعفا دادیم و از سازمان خارج شدیم. آنها هم که در دولت و مجلس یا جاهای دیگر بودند همانجا ماندند و به کار خود ادامه دادند. ما هم مستقیم به جبهه رفتیم که داستان جبهه رفتن ما هم شنیدنی و مفصل است.

آنجا شما را تحمل کردند؟

آنجا ما را دنبال کردند. ما از طریق آقای خسرو تهرانی که آن زمان در نخست وزیری بود گفتیم می‌خواهیم به جبهه برویم. ایشان قضیه را پیگیری کردند و ما به جبهه رفتیم. ابتدا به باشگاه گلف اهواز رفتیم که محل تجمع نیروها بود. معمولا نیروها در بدو ورود به آنجا می‌رفتند. در آنجا مسئولان سپاه اهواز با ما صحبت کردند که کجا می‌خواهید بروید؟ ما گفتیم هر جا که جلوتر است و از آن نمی‌شود پیش‌تر رفت.

مرحوم آقای دهشور مسئول بود. ایشان گفت امام گفته‌اند از نظر فرماندهان تبعیت کنید و به هر تشخیصی که فرماندهان دادند در جبهه عمل کنید. از این رو ما تشخیص می‌دهیم چند نفر از شما به بخش آموزش سپاه بروید و آنجا مشغول شوید. ما گفتیم می‌خواهیم جلو برویم اما ایشان گفت نه، شما باید به بخش آموزش سپاه بروید.

نیروهایی که به جبهه اعزام می‌شدند یکی دو ماهی به آنجا می‌آمدند و سازماندهی می‌شدند و بعد به خط مقدم می‌رفتند. خاطرم است که در تیپ امام حسن(ع) من و مرحوم حسن منتظر قائم و آقای فیض الله عرب سرخی بودیم.

ما در تیپ امام حسن دزفول که بعدا لشکر امام حسن شد شروع به ارائه یک برنامه آموزشی موقت برای نیروهای تازه وارد کردیم. آنجا بودیم تا این که یک شب آقای دهشور که به ما گفته بود باید به تشخیص فرماندهی و مسئولان نظامی عمل کنید دم چادرمان آمد. ارتباط ایشان با آقای عرب سرخی بیش از ما بود. برای همین خجالت کشید داخل چادر بیاید و عرب سرخی را صدا زد و گفت شما بیا بیرون.

آقای عرب سرخی که بیرون رفت من به حسن منتظرقائم گفتم وسایلت را جمع کن، ظاهرا سراغ ما آمده‌اند. بعد از ده دقیقه، یک ربع ساعت، عرب سرخی داخل چادر آمد و گفت کوله هایتان را جمع کنید برویم. گفتیم چه شده؟ گفت از تهران آمده‌ و گفته‌اند این‌ها التقاطی هستند و نباید در بخش آموزش باشند. ما گفتیم جلوتر از همه کجاست؟ گفتن اطلاعات عملیات. گفتیم ما را بفرستید آنجا! آنجا رفتیم که آنجا هم ماجراهایی داشت.

ماجرای جلسات اصحاب دوشنبه چه بود؟

بعد از استعفاء مجموعه ما همچنان ارتباطش را با همدیگر حفظ کرد. به طور مرتب و هفتگی جلساتی داشتیم. در این جلسات ضمن رد و بدل شدن اخبار و اطلاعات، راجع به مسائل مختلفی که پیش می آمد تحلیل و بحث و گفت و گو می‌کردیم. تحلیل خودمان راجع به مسائل مختلف و راهکارهایی که به ذهنمان می‌رسید را از طریق ملاقات یا نامه به مسئولان کشور منتقل می‌کردیم.

بعضی از دوستان ما هم که در نشریات صاحب قلم بودند و مقاله می‌نوشتند بر اساس همین تحلیل‌ها مطلب می‌نوشتند. بدون اینکه تشکیلات خاصی داشته باشیم این جلسات برگزار می‌شد. این جلسات که به اصحاب دوشنبه معروف شده بود از سال ۱۳۶۲ که ما از سازمان جدا شدیم تا اواخر دهه ۶۰ ادامه داشت.

تشکیل این جلسات حدود ۸ تا ۹ سال طول کشید. نتیجه مهم این جلسات برای ما، انسجام فکری بسیار خوب و گسترده‌ای بود که در این جمع شکل گرفت. طوری که در برخی مواقع مثلا من بدون هماهنگی با دیگری، نظریه‌ای را می‌دادم که دوست دیگرم هم در جای دیگری همان نظر را مطرح می‌کرد. یعنی این قدر از نظر فکری به هم نزدیک شده بودیم. طوری که می‌گفتند شما دارید تشکیلاتی عمل و در همه مسائل با هم هماهنگ می‌کنید ولی ما قسم می‌خوردیم که این انسجام و وحدت نظر در طول این سال‌ها شکل گرفته است. این مبنای خوبی بود برای این که ما بتوانیم یک تشکیلات جدید راه بیندازیم.

سال ۱۳۶۷ یا ۶۸ بود که برای راه اندازی این تشکیلات نزد مرحوم آقای رفسنجانی رفتیم و نظر ایشان را خواستیم. ایشان گفت من صلاح نمی‌بینم. چون یک عده دنبال این هستند که شما را بزنند. اگر این کار را بکنید حساسیت آنها را تحریک می‌کنید و حتما با شما برخورد می‌کنند، لذا دست به این کار نزنید.

ما هم از این کار منصرف شدیم. اما سال ۱۳۷۰ که دیدیم شرایط تغییر کرده و لازم است ما تشکیلاتی را تاسیس کنیم، مجوز گرفتیم و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران تاسیس شد.

سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران چرا غیرقانونی اعلام شد؟

به همان دلیل که حزب مشارکت غیرقانونی اعلام شد. دلیل نداشت، علت داشت. فضایی به وجود آمده و بهانه‌ای هم ایجاد شده بود. قرار بود به خاطر انتخابات سال ۱۳۸۸ احزاب طرفدار آقای میرحسین موسوی را بزنند و کار را یکسره کنند. قضیه سیاسی بود.

نشریه «عصر ما» چطور شکل گرفت؟

هنگام شکل گیری سازمان، فضای سیاسی کشور بسیار راکد بود. از این رو شرایط شکل گیری یک سازمان گسترده وجود نداشت. این طور نبود که اگر تشکیلاتی شکل بگیرد از طرف بدنه اجتماعی با استقبال روبرو شود. از طرفی خود ما هم معتقد به ایجاد یک تشکیلات گسترده نبودیم. نگاه و تعریفمان از تشکل سیاسی، یک هسته فکری و سیاسی قوی بود که بتواند در عرصه‌های فکری و سیاسی ایده دهد.

منتها نهاد سیاسی ما شکل گرفته بود و باید با جامعه ارتباط برقرار می‌کرد. این ارتباط یا باید از طریق گسترش تشکیلات انجام می‌شد که به دلایلی که عرض کردم ممکن نبود یا باید از طریق یک رسانه تحقق پیدا می‌کرد.

از این رو ایده انتشار هفته نامه «عصر ما» شکل گرفت و به دلیل انسجام فکری و توان تحلیلی که در این مجموعه وجود داشت پشتوانه نشریه قوی بود. «عصر ما» به نظر من تاثیر بسیار عمیقی در آن دوره یعنی در بازه زمانی نیمه اول دهه ۷۰ در عرصه سیاسی و مطبوعاتی کشور داشت.

اعضاء تحریریه «عصر ما» چه افرادی بودند؟

اعضای تحریریه تقریبا همان اعضای اصلی سازمان بودند. همان اشخاصی که سازمان را تاسیس کرده بودند به اضافه یک سری از دوستان دیگر. اسم آقای بهزاد نبوی را جزو موسسین سازمان نیاورده بودیم چون روی ایشان حساسیت وجود داشت. سعی کردیم در تاسیس سازمان از افرادی استفاده کنیم که کمتر روی آنها حساسیت باشد. ولی برای تشکیل سازمان افراد موثر سازمان همگی حضور داشتند آقایان نبوی، صادق نوروزی، سلامتی، عرب سرخی، مصطفی تاجزاده و …

منتها ما آن موقع به یک ایده فکر و آن را در «عصر ما» عملی کردیم. آن هم این که «عصر ما» محدود به دیدگاه‌های ویژه سازمان نباشد و یک مقدار گسترده‌تر باشد. یعنی «عصر ما» ارگانی باشد که مجموعه خط امام را پوشش دهد. بنابراین از دوستان دیگری چون آقایان سعید حجاریان هم در هیات تحریریه استفاده کردیم. آقایان علیرضا علوی تبار و علی مزروعی هم بعدها عضو سازمان شدند و در تحریریه حضور داشتند.

در مجموع می‌توان گفت که هیات تحریریه تقریبا همه جانبه بود و توانست دیدگاه های عرصه گسترده خط امام در آن زمان را پوشش دهد و در این زمینه نقش آفرینی کند.

چرا «عصر ما» توقیف شد؟

بهتر است بگوییم به چه بهانه‌ای. در فضایی که سال ۱۳۸۸ به وجود آمد آقای سعید مرتضوی دنبال این بود که همه نشریات را بزند. یعنی کاری به این نداشت که اتفاقی افتاده یا نیفتاده است یا جرمی صورت گرفته یا خیر. بنابراین در آن سال فرصتی برای ایشان پیش آمد که بتواند نشریات اصلاح طلب و جریان اصلاح طلب را بزند. همان طور که احزاب را منحل کرد نشریات آنها را هم توقیف کرد.

شما در نشریه کیان و کیهان‌فرهنگی هم فعالیت داشتید؟

بله. من آن زمان مدیرکل مطبوعات و نشریات وزارت ارشاد بودم. با دوستان کیهان فرهنگی و مسئولان روزنامه کیهان به غیر از ارتباط کاری، دوست هم بودم و با هم ارتباط داشتیم. مثلا با آقایان هادی خانیکی، مصطفی رخ صفت و مرحوم حسن منتظر قائم دوست بودم. البته جزو کادر تحریریه کیهان فرهنگی نبودم. یکی دو مقاله در کیهان فرهنگی نوشتم. بعد از انحلال کیهان فرهنگی نشریه کیان شکل گرفت. آقایان رضا تهرانی و ماشاءالله شمس الواظین در کیهان فرهنگی بودند. آنها پس از کنار گذاشته شدن از کیهان فرهنگی نشریه کیان را تاسیس کرده بودند. من در نشریه کیان هم با آنها همکاری می‌کردم و بعضا در جلسات آنها و بحث و گفت و گوهایشان شرکت داشتم. البته به عنوان هیات تحریریه حضور نداشتم اما یکی دو مقاله در کیان منتشر کردم.

اگر فرمایش خاصی هست بفرمایید.

انشاءالله که موفق باشید. مطالبی که مطرح شد نه برای زنده کردن اختلافات، بلکه برای ثبت در تاریخ انقلاب است چرا که یک برهه و بخش مهمی از انقلاب است. شاید ثبت این‌ها بتواند به عنوان بخش یا بخش‌هایی از پشت پرده تاریخ انقلاب مهم باشد. نکته‌ای که می‌توانم بگویم این است که این اختلافات نه بازیگری سیاسی و نه بر اساس منافع و مقاصد حزبی و سیاسی و دستیابی به موقعیت بود.

هیچ کدام از این‌ها نبود. همانطور که گفتم علل و عوامل کاملا واقعی داشت. علت آن برمی‌گشت به ماهیت و نحوه شکل گیری انقلاب و سرعت تحولاتی که در انقلاب رخ داد. ما از نظر فکری و تشکیلاتی برای شرایط پس از انقلاب آماده نشده بودیم که انقلاب پیروز شد. بدون این که طرح و فکر منسجم و روشنی برای اداره کشور داشته باشیم. همین باعث بروز اختلافات و مسائلی شد که شرح آن ها در طول این گفت و گو آمد.

منبع: ایرنا

مطالب مفید