هنر هرگز زاده‌ی گرسنگی و بیکاری نمی‌شود

یادداشت / مجید جوانمرد
باسلام..من نمیدونم مشکلات ما کی حل میشه. اصلا قرار هست که حل بشه یا نه؟..
بخدا پیر شدیم و رفت و هنوز در دل بخود امید میدیم که اینبار درست میشه ولی اینطور که از قرائن می‌بینم مثل اینکه قرار است این «در»، بر همان «پاشنه» بچرخد.
من یک فیلمسازم نه یک سیاستمدار.. ما انگار می‌خواهیم این سینما را دوباره از صفر شروع کنیم.
من نمی‌فهمم الان تازه به فکر سینمای ملی افتاده‌اند یا می‌خواهند که به حداقل‌ها رضایت بدیم.
من ۱۰سال است که نتوانستم فیلم بسازم. از کجا باید امرار معاش کنم؟منی که خود روزگاری حداقل دو سالی یک فیلم می‌ساختم حالا در وضعیتی بسر می‌برم که دور از شأن یک هنرمند است.
استعداد ندارم که دارم، عرضه ندارم که دارم، فیلمنامه ندارم که دارم؛ پس چه خبره؟ فقط چاپلوس و بادمجان دور قاب چین نیستم که ناجنس‌های سینما هستند.
چرا سرمایه‌گذار برای من وجود ندارد ولی آقای ایکس سالی دو فیلم می‌سازد؟ چون حکومتی فکر و رفتار می‌کند؟ چون بلده پیش کی بره و بلده چطور «جانماز» آب بکشه؟
من خیلی متاسفم برای این آدمها و این سیستم نااهل.
من خیلی ناراحت و خشمگینم. به قول بونوئل، گرسنگی و بیکاری دلیل بر هرزگی هنر نیست.
چرا من باید عین سگ که دنبال یک لقمه نان می‌گردد دنبال تهیه کننده و سرمایه‌گذار بگردم؟
چرا نمی گذارند یک نفس راحت بکشیم؟
چرا نمی‌گذارند سینما روال عادی خودش را پیش گیرد و خودش دخل و خرجش را درآورد؟
آنقدر حالم بد است که نمی‌توانم به این زندگی ننگین و مبتذل ادامه دهم.
بابا یکی به فکر من و امثال من بیفته و کاری بکنه.
تمام همکاران و هم‌نسلی‌های من همگی داغون و آش‌ولاش شده‌اند ولی نجابت و معرفت‌شان مانع بروز این وضعیت اسفناک می‌شود.
اینجا چه خبر است؟
اینجا چه مرگش است؟
فعلا به این مقدار بسنده می‌کنم تا بعد…

مطالب مفید