بررسی فیلم Killer Heat | رازهای خانوادگی در دل سرزمین ایکاروس

جو نسبو، داستان نویس نروژی، داستانی کوتاه به نام «مرد حسود» دارد که توسط روبرتو بنتیوگا و مت چرمن پر و بال داده شد و تبدیل به نوشته‌ای برای ساخت یک فیلم اقتباسی گشت. فیلیپ لاکوت کارگردانی آن را به عهده گرفت و بازیگرانی نام آشنا به پروژه اضافه شدند؛ جوزف گوردون لویت، شیلن وودلی و ریچارد مدن نقش‌های اصلی فیلم Killer Heat را بازی کرده‌اند. فیلمبرداری در جزیره‌ی کریت در سال ۲۰۲۳ انجام شد و در سپتامبر ۲۰۲۴ شاهد عرضه‌ی آن بودیم.

روایتی گیرا برای داستانی پر از حفره

داستانی از دسیسه‌های خانواده‌ی ورداکیس که توسط کاراگاهی آمریکایی مورد بررسی قرار می‌گیرد

همانطور که گفته شد، شخصیت اصلی داستان کاراگاهی‌ست که توسط عروس خانواده‌ی ثروتمند ورداکیس استخدام می‌شود و از آمریکا به یونان می‌آید تا پرونده‌ی مرگ لئو ورداکیس را از نزدیک مورد بررسی قرار بدهد. این پرونده به عنوان یک مرگ تصادفی بسته شده اما پنه‌لوپه به قضیه مشکوک است و فکر می‌کند دلایلی دیگر پشت مرگ لئو وجود دارد؛ احتمالاً او به قتل رسیده. اولین حفره‌ی داستان همین‌جا مشخص می‌شود که دلیل خاصی برای این شکاکیت پنه‌لوپه جز احساساتش وجود ندارد؛ او می‌گوید لئو را می‌شناخته، او انسان خوبی بوده است، اما فقط همین؟

جلوتر که با داستان همراه می‌شویم خواهیم دانست که هر کدام از شخصیت‌ها چه انگیزه‌هایی دارند و قصد واقعی پنه‌لوپه چه بوده، اما خیلی چیزها تق و لق بهم وصل شده‌اند تا داستان به سرانجام خودش برسد. انگیزه‌های شخصیت‌ها، به جز شخصیت اصلی غیرقابل درک هستند؛ به عنوان مثال کاراگاهی وجود دارد که می‌داند سرانجام این تحقیقات چیست و نمی‌خواهد با نیک در این مسیر همراه شود ولی جلوتر جانش را به شکلی غیرمنطقی برای این پرونده‌ی مختومه به خطر می‌اندازد. یا مادر برادران دو قلو، رفتاری شدیداً غیرمنطقی در قبال پسرانش نشان می‌دهد. واقعاً نمی‌توان با بسیاری از شخصیت‌ها ارتباط برقرار کرد و به خوبی پرداخته نشده‌اند. شاید تنها شخصیت نیک را بتوان به خوبی شناخت.

نیک علاوه بر حضورش در بطن ماجرا، به عنوان راوی قصه هم نقشی مهم ایفا می‌کند و صدای اوست که بیننده را نسبت به پیچیدگی‌های زندگی شخصی‌اش و دیدگاهش نسبت به هر حادثه آگاه می‌کند. بدین ترتیب بیننده مدام بین خاطرات او، جملات عمیقش، بازتاب‌هایش نسبت به وقایع و تحقیقاتش بر روی پرونده‌ی ورداکیس در حال غوطه خوردن است. او پلی شخصی بین اتفاقات و خاطراتش می‌سازد و هر کدام باعث آگاه‌تر شدنش می‌شوند. ارتباط با شخصیت نیک یکی از نقاط قوت فیلم است و جنبه‌ای وجودگرایانه به جست‌وجویش در جزیره‌ی کریت داده. پایان بندی فیلم نیز متناسب با این خودآگاهی‌ست و تأیید می‌کند که سفر نیک به این جزیره در واقع سفری برای رشد فردی او و شناخت دوباره‌ی جایگاهش در زندگی بوده است.

نیک به دلیل خیانت همسرش وارد دوران تاریکی شده است و سرگذشتی برایش رقم خورده که احتمالاً هیچ انسانی دوست ندارد آن را از سر بگذراند. نتیجه‌ی این اتفاقات در غرق شدن او در تاریکی روحی‌ و اعتیاد به الکل، قابل تشخیص است. پرونده‌ی ورداکیس باعث می‌شود او بهتر و نزدیک‌تر وضعیت درونی خود و خاطراتش را بکاود؛ صدای راوی به عنوان یک رابط به روح او عمل کرده و روشن‌کننده‌ی مسائل بسیاری‌ست. هرچند، همانطور که گفته شد، تنها شخصیت قابل ارتباط داستان همین نیک است و دیگر شخصیت‌ها با انگیزه‌هایی غیرقابل درک عمل می‌کنند و به اندازه‌ی کافی پرداخته نشده‌اند. همچنین، حفره‌های داستانی متعدد باعث شده که داستان از چفت و بست محکمی برخوردار نباشد. در یک کلام می‌توان گفت که سفر روحی نیک در بستر مناسبی جریان پیدا نمی‌کند.

از نظر فنی، فیلم Killer Heat چیزهایی برای عرض اندام دارد. روایت داستان، شمرده است و سرعتی متناسب دارد که توجه بیننده را با دادن اطلاعات کافی به خود جلب می‌کند و تا لحظات پایانی همین‌طور می‌ماند. قاب‌ها اکثراً دیدنی هستند و نماهای چشمگیری از جزیره‌ی زیبای کریت را به بینندگان عرضه می‌کنند، زاویه‌ی دوربین به ساختن اتمسفری متناسب با روحیه‌ی در حال کاوش نیک کمک کرده است. موسیقی‌ها با نوای اسرارآمیز و مدیترانه‌ای خود به خوبی بازتاب‌کننده‌ی فرهنگ یونانی هستند؛ اگر از من بپرسید، قوی‌ترین نکته‌ی فیلم را موسیقی‌های شنیدنی آن می‌دانم! با این حال، شاید اگر مقداری بیشتر بر روی غنای فرهنگ یونانی مانور داده می‌شد همه چیز رنگ و لعاب خواستنی‌تری به خود می‌گرفت. هر چند همین الان هم در سطحی راضی کننده قرار دارد و بیننده می‌تواند با اتمسفر غریب‌آشنای جزیره ارتباط برقرار کند.

نگاهی به مضامین؛ حسادت، بلندپروازی و جایگاه زنان

پرواز ایکاروس به سمت خورشید، به صورت نمادین بر اتفاقات فیلم سایه افکنده است و می‌توان با رجوع به آن فیلم را تفسیر کرد

فیلم با صحبتی درباره‌ی پرواز ایکاروس به سمت خورشید آغاز می‌شود؛ او می‌خواست بالاتر از هر کسی پرواز کند، حتی بالاتر از خدایان و به همین دلیل مجازات شد. راوی داستان در تفسیر این اسطوره و ارتباط دادن آن به داستان صخره‌نوردی لئو ورداکیس و سقوطش درنگ نمی‌کند، اما این خود بیننده است که می‌بایست نتیجه بگیرد چه کسی در ایجا نقش ایکاروس را دارد، چه کسی نقش خدایان را؟ چه کسی فرد بلندپرواز است و چه کسی فرد مجازات کننده؟ بهتر است فیلم را خودتان ببینید تا داوری روشنی دراینباره داشته باشد، اینجا همین کافی‌ست که بگوییم یکی از مضامین محوری فیلم مفهوم بلندپروازی‌ست.

خانواده‌ی ورداکیس از ثروت‌مندان یونان هستند که با سرمایه‌گذاری‌های متعدد توانسته‌اند تبدیل به خانواده‌ای بشوند که در بالای هرم طبقاتی جامعه قرار دارد. فیلم Killer Heat در نشان دادن اختلافات طبقاتی و مفهوم قدرت ابایی ندارد و حتی سرگذشت شخصیت پنه‌لوپه مثالی از ساختار طبقاتی‌ست. نحوه‌ی آشنایی او با برادران دو قلو، لئو و الیاس، از اساس به اختلافات طبقاتی موجود بازمی‌گردد؛ او بازیچه‌ی هوس‌های این دو برادر می‌شود چراکه آن‌ها ثروتمند، قدرتمند و دارای نفوذ هستند. البته که خود پنه‌لوپه هم با ازدواج کردن و سپس دسیسه‌هایی که پیاده می‌کند، نمودی از شخصیتی‌ست که پله‌های نردبان قدرت اجتماعی را ده تا یکی می‌کند و به قدرت می‌رسد.

این فیلم، گاهی فمینیستی می‌شود. حتی می‌توان شاکله‌ی آن را به تحت سیطره قرار گرفتن زنان در جامعه‌ و در خانواده‌های مردسالار ربط داد. همسر نیک که به او خیانت می‌کند و باعث بوجود آمدن مشکلات روحی در شخصیت نیک می‌شود، دلیل اصلی آن را نادیده گرفته شدن توسط شوهرش می‌داند. پس از اینکه نیک به او واکنشی تند نشان می‌دهد، دیگر کاملاً هویداست که با زنی روبرو هستیم که از قواعد دست و پا گیر عرف جامعه به تنگ آمده است. همین را می‌توان در شخصیت پنه‌لوپه هم یافت، انتقام‌جویی و احساس نفرتی که او نسبت به خانواده‌ی ورداکیس به شکلی ضمنی و آشکار نشان می‌دهد، به دلیل رفتارهای زورگویانه و قلدرانه‌ایست که این دو برادر در قبال او پیشه کرده‌اند. بطور کلی، رهایی زنان از بندهای اجتماعی و ظغیان در برابر نظامی مردسالار یکی از مضامین کلیدی داستان می‌باشد.

نیک زندگی سخت و پیچیده‌ای را پشت سر گذاشته است

بخش مهمی از دیالوگ‌ها کند و کاو روانی‌ست؛ به عبارت دیگر همواره با این سوال روبرو می‌شویم که انگیزه‌ی شخصیت‌ها، خصوصاً شخصیت‌های مرد داستان، از چه احساسی نشأت می‌گیرد؟ فیلم برای جواب دادن به این سوال بر روی احساس حسادت تمرکز دارد. حتی نام داستان کوتاهی که جو بنسو نوشته است و این فیلم از آن الهام گرفته، مرد حسود نام دارد. حال مرد حسود کیست؟ نیک؟ لئو؟ الیاس؟ جواب می‌تواند هر کدام از این‌ها باشد؛ جوابی که تا حدی ساده‌سازی احساسات افراد در روابط بین مرد و زن هم هست و معادله‌ را به سمت مرد-ستیزی سوق می‌دهد. به عبارت دیگر اگر زنی به مردی خیانت کند، لابد این مرد است که با احساس حسادت نسبت به آن مرد دیگر موجب این خیانت شده و باید سرزنش بشود. این به وضوح ساده کردن مسئله‌ای پیچیده است که در طول تاریخ مباحثات بسیاری برانگیخته و این فیلم به شکلی جهت‌دار سعی در رسیدن به پاسخش دارد.

درباره‌ی نقش خاطرات و تأثیر آن‌ها بر رشد روحی کاراگاه نیک پیش‌تر صحبت کردیم و می‌توان تأکید کرد که یکی از نکات مثبت فیلم، همین گلآویز شدن روحی شخصیت اصلی با خاطرات تاریکی‌ست که روحش را تیره و تار کرده‌اند. سپس، پایان بندی فیلم هم به نحوی مثبت نشان می‌دهد که اتفاقات مشاهده شده در پرونده‌ی ورداکیس نهایتاً باعث تکامل و تحول روحی راوی می‌شوند.

مضامینی که به آن‌ها اشاره کردیم خبر از ایده‌های پرمغزی می‌دهند که نویسندگان خواسته‌اند در فیلم Killer Heat بر رویشان مانور بدهند، بعضی از آن‌ها خوب پیاده شده‌اند اما بعضی دیگر در پیچ و خم‌های افکار نپخته راه خود را گم کرده‌اند. همچنین داستان فیلم، به دلیل اشکالاتی که دارد باعث می‌شود مضامین هم حتی اگر قدرت‌مند باشند به خوبی به چشم نیایند. می‌توان این فیلم را آشی در نظر گرفت که با وجود دارا بودن اجزای خوشمزه، خوب جا نیفتاده است و آشپز نتوانسته آن‌ها را به سرانجامی موفق منتهی کند.

جمع‌بندی

فیلم Killer Heat به کارگردانی فیلیپ لاکوت گاه می‌درخشد و گاه تیره و تار است. شخصیت‌های نپخته، بعضی اتفاقات نامعقول و حفره‌های داستانی باعث می‌شوند اتمسفر مدیترانه‌ای و مضامین عمیق فیلم خدشه دار بشوند. در بطن روایت شمرده‌ی فیلم، داستانی کاراگاهی مشاهده می‌کنیم که مثل یک پتانسیل استفاده نشده به‌نظر می‌رسد.

مطالب مفید