ایجاد یک «شاهکار سینمایی» نیازمند «تیمی هماهنگ» است/ در حالی که «تلویزیون» سرمایه لازم برای تولید آثار را تأمین میکند، اما همچنان نگران «کیفیت نمایش» و «جذب تماشاچی» نیست – اخبار جذاب سینمای ایران و جهان
سینماپرس: «حاج علی ابوزید» تجربیاتش از سال ۲۰۰۳ را مرور کرده و به چالشها و دستاوردهایش در سینما و تلویزیون ایران میپردازد. او بر اهمیت روایت دقیق واقعیتها و کیفیت در فیلمسازی درباره شخصیتهای مقاومتی نظیر حاج قاسم سلیمانی و سیدحسن نصرالله تأکید میکند.
به گزارش سینماپرس، «حاج علی ابوزید» فیلمساز و مستندساز برجستهای است که با بیش از دو دهه تجربه در عرصه سینما و تلویزیون، سهم قابل توجهی در تولید آثار ماندگار و تأثیرگذار داشته است. او که حالا و به تازگی به مقام والای» پدر شهید» مفتخر شده است؛ در طی بیش از دو دهه گذشته در پروژههای معروفی همچون «وفا»، «شاخه زیتون»، «از آن طرف» و «لاتاری» همکاری کرده و در بسیاری از تولیدات صدا و سیما و سینمای جمهوری اسلامی ایران، نقش کلیدی ایفا کرده است.
«حاج علی ابوزید» با تسلط بر مدیریت تولید، به پیشبرد پروژههای سینمایی در بیروت و لبنان کمک شایانی کرده و توانسته با چالشهای مالی و هنری متعدد روبرو شود. در این مصاحبه، او از تجربیاتش در این زمینه، چالشها و موفقیتهایش صحبت میکند و به بررسی چگونگی روایت واقعیتهای تلخ و شیرین زندگی در آثار نمایشی میپردازد.
مشروح گفتوگو تسنیم را در ادامه بخوانید:
* بگذارید از اینجا آغاز کنیم که سریال «وفا» یکی از آثار شناختهشده و قدیمی شما محسوب میشود. از کارهای جدیدتر شما، فیلم «لاتاری» است که با سیدمحمود رضوی در مقام تهیهکننده همکاری کردید. علاوه بر این، آثار دیگری مانند «شکارچی شنبه»، «سی و سه روز» و بسیاری از کارهای دیگر که به تولیدات صدا و سیما و سینمای جمهوری اسلامی ایران تعلق دارند، همواره به پیشبرد پروژهها در بیروت و لبنان کمک کردهاید تا به شکل منطقی و بدون مشکل اجرا شوند. در ابتدای این مصاحبه، لطفاً یک مقدمهای از سوابق خود به عنوان یک مدیر تولید موفق ارائه دهید.
من از سال ۲۰۰۳ به این حوزه ورود کردم. ابتدا فقط یک فیلم را آغاز کردیم و یکی از دوستان به عنوان فردی متعهد و مورد اعتماد به من مراجعه کرد. وظیفهام این بود که بر روند مالی نظارت کنم و مانع از سوءاستفاده در این زمینه شوم. بعد از سه روز، تمام مسئولیتها به من واگذار شد و من قراردادها را با بازیگران تنظیم میکردم.
پس از این فیلم، با گروهی از دوستان همکاری کردم تا پروژهها را به عنوان مجری طرح پیش ببرم. در ادامه، با آقای ساراپور در فیلم «زخم زیتون» همکاری کردم و با مشکلات مالی دست و پنجه نرم کردیم، اما با یاری خدا توانستم این چالشها را پشت سر بگذارم.
پس از آن، پروژه سریال «وفا» را آغاز کردم و از آن زمان، بسته به نیاز، در نقشهای مختلفی مانند تهیهکنندگی، مجری طرح یا مشاور سناریو فعالیت کردهام. به عنوان مثال، در پروژه «سی و سه روز» نیز مجری طرح بودم.
این روزها صحبتهای زیادی درباره تولید فیلمهایی با موضوع جنایات اسرائیل مطرح میشود. ما مستندات زیادی در این زمینه تولید کردهایم، اما آثار نمایشی مانند سریالهای «وفا» و «چشمان آبی زهرا» که در گذشته ساخته شدند، تأثیرگذارتر بودند. مستندها اهمیت و جایگاه خاص خود را دارند، اما آثار نمایشی، چه در تلویزیون و چه در سینما، جذابیت و تأثیرگذاری متفاوتی دارند.
* اسرائیلیها به این واقعیت پی بردهاند و شرکتهای مختلفی در این حوزه سرمایهگذاری کردهاند تا نسل جدید را آگاهتر کنند و واقعیتها را بهگونهای دیگر روایت کنند. متأسفانه، ما در ایران و حتی در برخی کشورهای اسلامی دیگر هنوز در این زمینه کوتاهیهایی داریم. به نظر شما این کمکاریها چگونه قابل ارزیابی است؟
این سؤال به تفکر و زمان بیشتری نیاز دارد. دغدغه ما در هر فیلم، سریال، مستند یا سخنرانی معمولاً حول سه محور اصلی میچرخد: اول، محتوا و سناریو؛ دوم، تکنیک و شیوههای تولید؛ و سوم، نحوه پخش و توزیع.
در مورد محتوا، ما با واقعیتهای جذاب و اثرگذاری روبهرو هستیم. از نظر هنری و تکنیکی نیز با مشکلی مواجه نیستیم. البته در برخی زمینههای ویژه مانند جلوههای بصری ممکن است کشورهای غربی پیشرفتهتر باشند، ولی ما نیز با سرمایهگذاری میتوانیم آنها را تولید کنیم.
اما مشکل اصلی ما در بحث پخش آثار است. برای تولید سریالها، معمولاً باید نظر تلویزیونها و شرکتهای سرمایهگذار را جلب کنیم، و اگر این نظرات تأمین نشود، احتمال پخش کم خواهد بود. همچنین در ایران، تلویزیون بودجههایی برای تولید آثار فراهم میکند، اما دغدغهای درباره کیفیت پخش و جذب مخاطب ندارد.
اگر بخواهیم به تجربههای موفق خود مانند فیلم «سی و سه روز» اشاره کنیم، میبینیم که این فیلم به خاطر موضوعش توانست در چند سینما به خوبی پخش شود. اما در مقابل، برخی فیلمها به دلیل وابستگی به شرکتهای خارجی با مشکل پخش مواجه میشوند.
راهحلهای موجود نیاز به تفکر استراتژیک دارد تا بتوانیم سینما و تلویزیون را به شیوهای جایگزین کنیم که تأثیرگذارتر باشد.
* از بین تمامی کارهایی که انجام دادهاید، کدام یک برای شما لذتبخشتر بود؟ با توجه به تجربیاتی که در بیروت و اطلاعاتی که از جنایات اسرائیل دارید، کدام یک از این آثار توانسته واقعیتها را به بهترین شکل به تصویر بکشد؟ میخواهم بدانم که کدام یک از پروژههایی که در آنها مشارکت داشتید، واقعیتر و تأثیرگذارتر بود.
به عنوان مثال، فیلم «بیگانگان» که به کارگردانی عباس رافعی و تهیهکنندگی منصور سهرابپور ساخته شد، یکی از آثار بسیار خوب در این زمینه است. همچنین، فیلم «سی و سه روز» نیز بهخوبی به موضوعات روز پرداخته است. من در برخی از صحنههای فیلم «به وقت شام» به کارگردانی آقای حاتمیکیا نقش داشتم. در واقع، وقتی صحبت از داستان یک فلسطینی معروف میشود، حتی در ساخت فیلمهای مربوط به فلسطین هم، برخی از سازندگان به خاطر مسائل سیاسی و فشارها جرات پخش آن را ندارند.
* در سریال «وفا»، تنها نام شما ذکر شده و بخشی از زندگیتان روایت شده است. آیا میتوانید در مورد این تجربه توضیح دهید؟
من برای نخستین بار سناریو را در صحنه دیدم. نویسنده فیلمنامه دوستم بود و هنگام فیلمبرداری متوجه شدم که شخصیت اصلی، نام پدرش «علی» بوزید شده است. این واقعیت زندگی من بود، اما در واقع داستان من نبود و تنها تشابه اسمی بود.
* این روزها صحبتها درباره ساخت سریالهایی درباره حاج قاسم سلیمانی، سید حسن نصرالله و اسماعیل هنیه افزایش یافته است. به عنوان یک فیلمساز، اگر قصد داشته باشید فیلمی بسازید که جنایات صهیونیستها را به نسل جدید نشان دهد، آیا به سراغ روایت زندگی سید حسن نصرالله بهعنوان یک شخصیت میروید یا میخواهید واقعیتهای این وقایع را به تصویر بکشید و سپس به نوعی به شخصیت سید حسن نصرالله بپردازید؟
به نظر من هر دو رویکرد جالب هستند. انتخاب یک شخصیت مانند سید حسن نصرالله یا اسماعیل هنیه میتواند داستان جذابی خلق کند. شخصاً به شیوهای علاقهمندم که در آن، داستان بهطور غیرمستقیم و با تمرکز بر یک مقطع خاص روایت شود. مثلاً میتوان در فیلمی درباره حزبالله، به جنبههایی از شخصیتها اشاره کرد که اثرگذاری بیشتری دارند، مانند یک تماس تلفنی که حاوی دو کلمه مهم باشد. این نوع روایت معمولاً تأثیر بیشتری نسبت به ارائه اطلاعات مستقیم به مخاطب دارد.
در نهایت، هر فیلم نیاز به یک تیم منسجم دارد. نمیتوان یک رویکرد واحد برای همه فیلمها در نظر گرفت، اما رویکردهایی مانند بیوگرافی شخصیتها میتواند بهعنوان یکی از روشها مؤثر باشد.
* کدام روش مؤثرتر است؟
به نظر من، روشهایی که به شکل غیرمستقیم روایت میشوند، مؤثرتر هستند.
* وقتی حاج قاسم سلیمانی به شهادت رسید، با ابراهیم حاتمیکیا صحبت کردیم. در آن مقطع، صحبتها درباره ساخت سریال یا فیلمی درباره حاج قاسم بسیار جدی بود. ایشان به نکته مهمی اشاره کردند: «عجله نکنید، بگذارید یک فیلمنامه و کار خوب نوشته شود. اگر در اولین تلاش اتفاق خوبی نیفتد، ممکن است بر کیفیت آثار بعدی تأثیر منفی بگذارد.» توصیه شما به سریالسازان و فیلمسازان برای روایت درست از شخصیتهای مقاومت و نمایش واقعیتهای جنگ غزه، لبنان و جنایات اسرائیل چیست؟
به نظر من، دو نکته کلیدی وجود دارد. اول اینکه اگر بخواهیم درباره شخصیتهایی مانند حاج قاسم فیلم بسازیم، باید از ماجرا فاصله بگیریم تا برای نسل جدید جذابتر شود. این فاصله به درک بهتر شخصیت کمک میکند، بهویژه برای کسانی که با حاج قاسم آشنایی ندارند.
دوم، کیفیت اثر بسیار مهم است، اما باید به توزیع و پخش نیز توجه کنیم. اشتباهاتی که برخی دوستان در این زمینه مرتکب میشوند، معمولاً از عدم توجه به مراحل ابتدایی فیلمسازی ناشی میشود. وقتی سناریو نوشته میشود، باید از همان ابتدا به پخش و نوع توزیع فکر کرد. به عنوان مثال، باید ۲۰ درصد از کل بودجه را به بازاریابی اختصاص داد.
همچنین، بسته به کشوری که در آن کار میکنید، نیاز است که ذائقه و ذهنیت مخاطب را در نظر بگیرید. در مصر، بازیگران اهمیت زیادی دارند و تأثیر زیادی بر جذب مخاطب دارند. در حالی که در سوریه یا لبنان ممکن است این موضوع متفاوت باشد. بنابراین، باید به دقت انتخاب کنید که چه چیزی میخواهید بگویید و چگونه آن را بیان کنید. به عنوان مثال، اگر یک جوان ۱۵ ساله بخواهد صحبت کند، باید به شیوهای متفاوت با یک پیرزن یا پیرمرد صحبت کند. تکنیک و بیان بسیار اهمیت دارد.