مروری گذرا بر ساختار سنتی مدیریت در وزارت ارشاد
احمدرضا دانش
دنیای امروز چنان باسرعت به سمت تغییرات میراند که مولفههای انطباق سیاستها و بهرهمندی از حضور همتراز با تحولات دنیا ماهانه، هفتگی و حتا روزانه در حال تغییر است.
اما همه میدانیم که ساختار مدیریتی وزارت ارشاد کاملا سنتیست و سالهاست تغییری نکرده.
آنچه واضح است این است که این ساختار مدتهاست پاسخگوی نیازها و امور مرتبط نیست. و از آن تاسفبار تر این است که حداقل در سالهای اخیر اراده ای برای درک دقیق این تحولات و تغییر در جهت استفاده بهینه از آن دیده نمیشود.
در دنیایی که تکنولوژی دیجیتال امکان دسترسی به تولید محتوا را برای هر فردی با هر مشخصات و امکاناتی سهل و آسان نموده چگونه ساختار مبتنی بر شرایط ۳۰ سال قبل میتواند پاسخگوی آن باشد؟
ساختاری که سهمیه نگاتیو میداد و نوبت بندی استدیو انجام می داد و امکانات فیلمسازی را توزیع میکرد و مجوز انتشار آلبوم موسیقی که روی نوار ضبط میشد را… در این دوران جدید چه میکند؟
در سازمان سینمایی که همچنان شوراهای تعیین پروانه ساخت و نمایش مبتنی بر ابزار دهههای گذشته برقرار است چگونه میتوان تولید محتوای امروز را مدیریت کرد؟
تا چند سال پیش موسیقیهای زیرزمینی و خوانندههای اینچنین بودند که خود را به ساختار کهنه دولتی تحمیل و پس از انتشار چندین آلبوم بدون مجوز سیستم را مجبور به رسمیت دادن به خود میکردند و امروز دیگر فیلمهای سینمایی زیرزمینی بدون نظارت و حتا اطلاع دولت به جشنوارههای خارجی میروند.
فیلمهای کوتاه به راحتی و بدون کمک دولت ساخته میشوند و حتا فعالیتهای رسانهای دیگر نیازی به نظر دولت ندارند و همگی به ساختار حکومت تحمیل میشوند.
در چنینی شرایطی وزارت ارشاد همچنان درگیر برگزاری شوراهای مختلف و دورهمیهای بی اثر و چینش مهرهها و تنظیم مناسبات مدیریتی قدیمی و انجام امور جاری و حقوق و دستمزد است و سر در برف تصورات کهنه گذارده است.
دولت چهاردهم که با شعار تحقق اهداف اسناد بالادستی و استفاده از نیروهای جوان و تازه نفس روی کار آمده باید بداند بدون اصلاح ساختارهای فسیل شده مدیریت فرهنگی حتا به آن اهداف نزدیک هم نخواهد شد.
امروز ساختار موجود مانند کرم ابریشمی است که در اطرافش پروانهها پرواز میکنند و او هنوز درگیر بافتن پیله خویش است.
پرواضح است تا نپذیرد که راه رهایی گشودن پیله است باید قید رویای پرواز را بزند.
در اواخر دولت دوازدهم و در زمان مدیریت حسین انتظامی بر سازمان سینمایی که اکنون هم یکی از معاونتهای کلیدی وزارت ارشاد را عهدهدار است گامهای مثبتی در جهت شفافیت مالی و تجمیع فروش سینماها با ابزار روز صورت گرفت که تاثیرش را امروز شاهدیم و نقشی که در ایجاد تصویری واقعیتر از فروش فیلمها بازی میکند و امید ادامه دادن این نوع اقدامات را دوباره زنده میکند. اقداماتی که در دولت سیزدهم ادامه نیافت و متوقف شد.
امروز نه تنها در وزارت ارشاد که در سطوح مختلف مدیریت کشور بدون بهرهگیری از الزامات زمان حال و تحول در ابزار مدیریت، موفقیت حاصل نخواهد شد.
گذشت آن زمان که تنها کاریزما، تجربه و شخصیت مدیریتی مدیران و رویکردها و تعاملات آنها در فضای فرهنگ و هنر تعیینکننده بود.
امروز فضای مدیریتی وزارت ارشاد فرسنگها از شرایط امروز دنیا و جامعه ایران دور است و اولویت مدیران بالادستی و میانی باید ابتدا بروزرسانی ساختارهای مدیریتی باشد. در غیر این صورت از هم اکنون هیچ امیدی به بهبود اوضاع درحال فروپاشی هنر و سینما در هیچ زمینهای نمیتوان داشت.
باید پذیرفت که ساختار سنتی صدور پروانه در مقولههای فرهنگی و هنری در واقع از بین رفته و به جز یک ژست و پوسته ظاهری چیزی از آن باقی نمانده و تغییر نگاه حکومتی به صدور مجوز اجتناب ناپذیر است. چرا که به جرات میتوان گفت در دنیای امروز به هیچ طریق سنتی نمیتوان جلوی انتشار هیچ محتوای تولید شدهای را گرفت. مدیریت تولید و توزیع فیلمها نیازمند تغییر بنیادین است و این مقوله تصمیم سازی در نهادهای بالادستی را میطلبد که وزارت ارشاد باید به عنوان جلودار این تحولات نقشآفرینی کند.
به نظر میرسد با توجه به سخنان رهبر انقلاب در زمینه توجه جدی به تکنولوژی روز، بابد سامانههای مدیریت آنلاین،ارائه آمارها و استقرار پلتفرمهای جدید و حتا بهرهگیری از هوش مصنوعی به سرعت مورد توجه قرار گیرد.
نگاه مدیریتی به نظارت فرهنگی باید تغییر کند و به جای اجازه محوری سنتی به سمت امتیاز محوری و دستهبندیهای هوشمند حرکت کند. زیرساخت های توزیع و نمایش هم باید با کمک تکنولوژی از حالت سنتی خارج شده و مخاطب را با بهرهگیری از تعاملات جدید جذب نماید.
در غیر این صورت دیری نمیپاید که مخاطب به روز و هوشمند دیگر تمایلی به استفاده از این روشهای سنتی نخواهد داشت و تولید کنندگان هم با هر روشی روشهای نظارتی ناکارآمد را دور خواهند زد.
مقوله دیگر بحث پلتفرمهای برخط است که متاسفانه حاکمیت فرهنگی هنوز در گیرو دار انتخاب نهاد متولی آن ناکام بوده و ارتباطش با سکوهای توزیع ،هنرمندان و مخاطبان روشن نیست. هرکس دستش تا آنجایی که برسد کار خودش را میکند و گاهی قانون هم تصمیمات برخی شوراها و نهادهای دولتی را پشتیبانی نمیکند.
تمام این مقولهها راه سختی را جلوی وزیر محترم ارشاد و معاونانش قرار داده است.
باید به آقای دکتر صالحی یادآور شد که اوضاع فرهنگ و هنر امروز حتا با سه سال قبل از این و زمان تصدی خود ایشان بر این وزارتخانه هم تفاوتهای بنیادینی کرده است. لذا پیشنهاد تشکیل یک بخش جدید در ساختار وزارت ارشاد با ماموریت بروز رسانی ساختار مدیریتی با نگاه نو و ابزار و شرایط روز می تواند یکی از راهکارهای موثر در این مسئله باشد که البته ساز و کار اجرای آن باید قبلن بررسی و طراحی گردد.
در پایان تاکید میکنم زمان زیادی برای توجه به لزوم این تغییر اجتناب ناپذیر باقی نیست و هرگونه تعلل با هر دلیل موجه و غیر موجهی زمان سوز و نتایج را غیر قابل جبران خواهد کرد.