چالش‌های نظم منطقه‌ای غرب آسیا پس از طوفان الاقصی

به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از تسنیم، نظم منطقه‌­ای در غرب آسیا متاثر از عوامل مختلفی است که مهم­ترین آنها عبارتند از: کیفیت مناسبات دولت­‌های منطقه، ائتلاف­‌ها و بلوک‌­بندی­‌های منطقه‌­ای، تعداد قدرت‌­های بزرگ منطقه، کیفیت رفتار بازیگران غیردولتی منطقه، توازن قدرت منطقه­‌ای، و ارتباط قدرت­‌های منطقه با بازیگران فرامنطقه‌­ای. غرب آسیا از معدود مناطقی است که هنوز هم منازعه بین‌­دولتی خصلت اصلی آن است و توان دولت‌­ها در این منازعات سنجیده می­‌شود.

یکی از پدیده­‌هایی که طی یک سال اخیر بر اغلب متغیرهای بالا اثر داشته است، عملیات طوفان الاقصی بوده است. عملیات طوفان الاقصی از یک سو روابط دولت­‌های منطقه را تحت تاثیر قرار داده و از سوی دیگر، حضور و مداخله قدرت­‌های فرامنطقه­‌ای را تشدید کرده است. در این زمینه، به ویژه کیفیت مناسبات اعراب و اسرائیل، منازعه ایران با رژیم صهیونیستی، و تحول در توازن قدرت منطقه‌­ای مورد توجه است. از این رو، در ادامه تلاش می‌شود تحولات نظم منطقه‌­ای در این قالب مورد بررسی قرار گیرد.

مناسبات اعراب و  رژیم صهیونیستی

ابتدا لازم است مشخص گردد که عملیات طوفان الاقصی چه تاثیری در مناسبات اعراب و اسرائیل داشته است. این مهم به ویژه از رهگذر پیمان ابراهیم و چشم­‌انداز آن قابل بررسی است. قبل از عملیات طوفان الاقصی، مهم­ترین تحولی که در جریان بود و به نظر می‌­رسید که نظم منطقه‌­ای را در سال­‌های آتی تحت تاثیر قرار می­‌دهد اتفاقات پیرامون پیمان ابراهیم و صف دولت­‌هایی بود که داوطلب عادی‌­سازی روابط خود با اسرائیل بودند. بعد از امارات، بحرین و … به نظر می‌­رسید که عربستان مهم­ترین و برجسته‌­ترین کاندیدای این روند است. از این رو، هم آمریکا و اسرائیل و هم رسانه­‌های مربوط به آنها کارزار گسترده‌­ای را در این زمینه به راه انداخته بودند.

در این روند، اخبار موجود نیز حاکی از آن بود که عربستان در حال سنجیدن شرایط مختلف و طرح شرط و شروط خود در این مسیر بود. اما با وقوع طوفان الاقصی، به نظر می­‌رسد که روند مذکور تا آینده قابل پیش‌­بینی به محاق رفته و پیمان ابراهیم مسئله شماره یک اعراب و اسرائیل نیست. در این زمینه، حداقل می­‌توان با اطمینان ادعا کرد که قبل از هرگونه آتش‌بس بین اسرائیل و حماس و تسکین اوضاع غزه نمی­‌توان انتظار عادی‌­سازی روابط اعراب و اسرائیل را داشت. به عبارت دقیق‌­تر می­‌توان گفت که خصلت اساسی روابط اعراب و اسرائیل بیش از آنکه مبتنی بر عادی­‌سازی رابطه باشد، حاکی از تلاش برای مدیریت منازعه و جلوگیری از تشدید آن است.

منازعه ایران و اسرائیل

دومین متغیر مهمی که بر نظم منطقه غرب آسیا اثرگذار است، کیفیت منازعه اسرائیل و ایران است. طی دهه­‌های اخیر دو بازیگر مهم منطقه غرب آسیا، ایران و اسرائیل بوده­‌اند و به برجسته‌­ترین دشمنان یکدیگر در منطقه غرب آسیا تبدیل شده­‌اند. ایران ضمن عدم شناسایی رژیم صهیونیستی، وجود آن را اساساً جعلی و غیرقانونی می‌­داند و اسرائیل نیز ایران را بزرگ­ترین و قوی‌­ترین دشمن خود در منطقه معرفی کرده و همواره در پی جلب حمایت متحدین غربی خود در این فضا بوده است.

قدرت نظامی اسرائیل (به ویژه توان هسته‌­ای آن) به همراه حمایت بی­‌دریغ آمریکا از آن طی دهه­‌های اخیر باعث شده بود که عمده­‌ تهدیدها و ضربه‌­های نظامی به اسرائیل به واسطه جنبش‌­های فلسطینی و گروه‌‌های مقاومت (که همگی غیردولتی هستند) صورت گیرد.

طی دهه­‌های گذشته، ایران نیز عمدتاً به واسطه حمایت از گروه­‌های مقاومت با اسرائیل مقابله کرده و به آن ضربه می‌­زد. این سیاست ایران به مرور زمان به سیاست «صبر استراتژیک» مشهور شد. به عبارت دقیق‌­تر، اسرائیل بعد از جنگ یوم­ کیپور 1973 هرگز به طور مستقیم توسط هیچ‌یک از دولت­‌های منطقه مورد تهاجم واقع نشده بود. این رکود، سیاستمداران اسرائیلی را به این باور رسانده بود که از نوعی بازدارندگی شکست­ ناپذیر برخوردارند که آنها را قادر می­‌کند بدون نگرانی از هر گونه واکنش جدی از سمت دولت­‌های منطقه دست به تجاوزها و جنایات مختلف بزنند.

عملیات طوفان الاقصی و تنش‌­های متعاقب آن، باور بالا را به چالش کشید؛ زیرا در روند تشدید منازعه ایران و اسرائیل پس از طوفان الاقصی، ایران برای اولین بار از سرزمین خود به طور مستقیم در عملیات اول و دوم «وعده صادق»، اسرائیل را هدف قرار داد. سیاست جدید ایران که تحت عنوان «بازدارندگی استراتژیک» مشهور شده است، نوعی تغییر در توازن قدرت منطقه‌­ای ایجاد کرده است. همچنین، عملیات وعده صادق گزینه جدیدی را در تحول منازعات منطقه­‌ای به طور جدی مطرح کرد و آن نیز احتمال بالای برخورد مستقیم نظامی میان ایران و اسرائیل بوده است.

نقش قدرت‌های بزرگ

سومین متغیری که در نظم منطقه­‌ای غرب آسیا موثر است، ارتباط کشورهای منطقه با قدرت­های بزرگ فرامنطقه‌­ای و حضور و نفوذ آنها در توازن قدرت منطقه است. طی دهه­‌های اخیر، آمریکا و اروپا همواره حامی اسرائیل بوده‌­اند و سایر قدرت­‌های بزرگ نیز به طور مرتب روابط خود را با تل ­آویو گسترش داده‌­اند. این امر عنصر مهمی در نظم منطقه­‌ای و تحولات پیرامون آن بوده است. اما به نظر می‌­رسد طوفان الاقصی و اتفاقات پس از آن بازی قدرت­های بزرگ را در منطقه تا حدودی تغییر داده است؛ زیرا:

– نخست، برخی کشورها نظیر چین، روسیه و هند نسبت به رفتار اسرائیل موضع انتقادی­‌تری را در پیش گرفته‌­اند؛

– دوم‌ آنکه قدرت­‌های بزرگی نظیر اتحادیه اروپا با توجه به ملاحظات حقوق بشری در برخی موارد نسبت به حمایت از اسرائیل دچار تردید شده‌­اند و حتی گهگاه از آن انتقاد نیز کرده­‌اند؛

 – سوم، حمایت بی­‌دریغ قدرت­‌هایی نظیر آمریکا از اسرائیل نیز به طور گسترده مورد انتقاد جامعه بین­‌المللی و افکار عمومی جهانی و داخلی این کشور شده است.

در این شرایط، مهم­ترین ابزار اسرائیل، تلاش برای گسترش منازعه منطقه‌­ای، ورود بازیگران جدید به منازعه، و جلب توجه و حمایت بیشتر متحدانش بوده است. در چنین وضعیتی، به نظر می­‌رسد اثرگذاری گسترده قدرت­‌های بزرگ در نظم منطقه‌­ای غرب آسیا کم و بیش متوقف شده است؛ زیرا موضع­‌گیری­‌های متعارض قدرت­‌های بزرگ کم و بیش یکدیگر را خنثی کرده و حتی از اثرگذاری سازمان­‌های بین‌­المللی نیز در این زمینه کاسته است.

در این فضا، به نظر می‌­رسد بازیگران منطقه غرب آسیا به ویژه جنبش‌ها و بازیگران غیردولتی دست بالا پیدا کرده­‌اند؛ به نحوی که طی تحولات اخیر شاهد ایفای نقش جدی انصارالله یمن، گروه­‌های مقاومت فلسطینی، حزب ­الله لبنان، گروه‌­های مقاومت عراق و … بوده‌­ایم. این به معنای آن است که نظم منطقه غرب آسیا همزمان تحت تاثیر رویکرد و کنش بازیگران دولتی و بازیگران غیردولتی  قرار گرفته است.

از این رو، به نظر می­‌رسد روند تحولات آینده منطقه را بازیگری مشخص می­‌کند که بتواند راهبرد مشخصی در مورد بازیگران غیردولتی داشته باشد. در این شرایط، اسرائیل تلاش دارد با ضربه‌­های اساسی به این گروه‌­ها وارد کند و ایران نیز سعی می­‌کند با جلوگیری از تشدید تنش به حفظ گروه­‌های مذکور کمک کند. موفقیت راهبرد هر یک از این دو بازیگر، متغیر اصلی تعیین کننده نظم منطقه‌­ای در چشم­‌انداز نزدیک و پیش رو است.

مطالب مفید