نقدی بر اهدای کفن توسط شبکه افق به مهمانان؛ ابعاد گسترده کژاندیشی
جواد کراچی
بر خلاف مرسوم که پیشنهاد و یا نظرات راهبردی را در جمعبندی مقالات مینویسند
در حالی که بلندگوی رسانههای تصویری در اختیار افرادیست که نقش مهمی هم در این کژاندیشی دارند لذا میخواهم پیشنهاد اول را به خدمت آقای حداد عادل تقدیم کنم.
واژه صدا و سیما هیچ ریشه و بنی در فرهنگ زبان فارسی ندارد، خواهشمندم در فرهنگستانتان آن را تصحیح نمایید و بصورت (ثدا و صیما) بنویسید. این شیوه از نگارش برازنده سازمان میلی شما و همفکران ظاهرالصلاح شماست.
از آنجایی که در زمان طاغوت هم نام رادیو و تلویزیون ملی ایران بر این سازمان بوده و این عبارت هم ریشه در فرهنگ غربی دارد. لذا این نامگذاری را هم شایسته این سازمان نمیبینم.
نام و نامگذاری که ریشه و بن پارسی داشته باشد و با ادبیات و فرهنگ کشورمان هم رابطه مستقیمی داشته باشد را در زمان مناسب و در رسانهها اعلام خواهیم کرد.
آری.
این جمله به معنای اتمام حجت با تمامی دست اندرکاران و تصمیم گیرندگان این شبکهها نیست.
خوب توجه کنید. عجله نکنید. صبر و تآمل داشته باشید تا به پای میهنی که همچون شمع میسوزد و آب میشود و روشنایی میبخشد. شاید که اشک چشمان ما را هم ببینید. اشکی که سالیان درازی است جاری شده.
حالا میرویم به سراغ اصل مطلب.
کژ اندیشی دست اندرکاران افراد شاغل در این سازمان نه تازه هست و نه موضوعی تازه. مدام تکرار شده اند و روز بروز هم بدتر. حتی در دورافتاده ترین روستاهای کشور هم، مردم ابراز نارضایتی می کنند.
پس نوشتن در مورد نارضایتی مردم از سطح برنامه ها، هنر نیست و تکرار مکررات هم بنوعی آب در هاون کوبیدن است.
چنانچه در سطور بالاتر موضوع اتمام حجت را یادآوری کردم. پیشنهاد نمی کنم که جبلی را بردارید و به جایش نقی را بگذارید. نقی را بردارید و به جایش تقی را بگذارید.
آیا وضعیت تغییر می کند و یا بهتر می شود؟ خیر.
خیالی واهی است که چنین تغییراتی باز کننده گرههایی باشند که دهههای متمادیست،
در را روی یک پاشنه غلط، چرخانده.
اکنون برای روشن شدن گستردگی سرطان روحی به سراغ گفتوگویی میرویم که از آنتن ثدا و صیما پخش شده است.
در پایان برنامه جعبهای را به میهمان برنامه هدیه میدهند که حاوی کفن و آگهی ترحیم میهمان برنامه در آن بوده.
میهمان برنامه صریحا از ناخشنودی خود و بدسلیقگی گردانندگان سخن میگوید.
دوری جستن از مرگ و در رسای جان و زندگی سخن گفتن را آشکارا بیان میکنند.
مجری برنامه تحت تاثیر او و رو به گردانندگان برنامه در رفتاری کاملا غیر حرفه ای و از منظر تکنیکی هم کاملا اشتباه، رو به آنان که در پشت دوربین ایستاده اند، میگوید: همینو میخواستید؟ آره؟ همینو میخواستید؟
میهمان برنامه ادامه می دهد؛ اصلا این قسمت برنامه را نمیپسندم. من این حق را دارم.
شمع روشن کردن و فلسفه شمع را موقتا بررسی نمیکنیم تا بجایی مهمتر برسیم.
میهمان برنامه در سخنانی کاملا اعتراضی روی سخن خود را بسوی کسانی سوق میدهد که از حق و ناحق سخن می گوید. آنانی که حق و ناحق میکنند.
خوب توجه کنید.
مجری برنامه در یک عکس العمل سریع از میهمان برنامه میپرسد.
کیا؟
هم وطنان عزیز و خوانندگان گرامی.
جابجایی این تعویض موضع به پرسشگری، نشان دهنده آموزه های غلطی است که در صدا و سیما جریان داشته و دارد. امنیتی اندیشیدن را در ذهن تمامی افراد شاغل با میخ و چکش فرو کرده اند.
کیا؟
فورا به دنبال رد یابی و پس پشت تفکرات میهمان برنامه را جویا شدن، نشان دهنده شستوشوی مغزی و امنیتی اندیشیدن مجری برنامه است،
حتی طبق قانون اساسی کشورمان هم این کار خلاف و ممنوع است.
ساختار صدا و سیما از دهه های قبل به وسیله افرادی بنا شده که بیشتر ذهنیتی امنیتی داشتهاند و از هنر و فرهنگ هم شناختی نداشتهاند، به همین خاطر هم جابجایی ها نه اینکه کار را بهتر میکند، بلکه جابجایی ها باعث سقوط بیشتر در منجلابی شده که فکر نداشته آنان را در همین عمل تقدیم کردن کفن و آگهی ترحیم میبینیم.
جبلی ها و امثال جبلی ها، راه کار قضیه را در نظارت بیشتر می بینند و این درست نقطه خطای دید آنان است.
داشتن دانش رسانه ای و آگاهی فرهنگی، با امنیتی اندیشیدن تفاوت زیادی دارند.
آشنا خواهی گر ای دل با خود آن بیگانه را
اول از بیگانه باید کرد خالی خانه را.
نسلی باید مو سپید کنند و پیراهن پاره کنند تا این بیگانگی را از خود و فرهنگ خود بزدایند و گام به گام و دست در دست ، آشنایان ره عشق را به خانه بیاورند و عنان تفکر اندیشیدن و فرهنگ ایرانی را در روح برنامه ها جریان سازند تا شاید دوباره نوا، نوا گردد و نگار هم به دامن سبزه بنشیند.
دی ماه ۱۴۰۳